ماجرای
«نادر فتورهچی» و متون پرخاشجویانهای که او هرچند وقت یک بار علیه یکی از چهرههای
سرشناس منتشر میکند بحث جدیدی نیست. البته افرادی مثل همایون و محمدرضا شجریان
ترجیح دادند اهانتهای این کاربر فیسبوکی را نادیده بگیرند اما بالاخره یک نفر
(مثلا بهاره رهنما) انتخاب دیگری داشته و از حق طبیعی خود برای شکایت استفاده
کرده است؛ حالا چطور جای شاکی و متهم تغییر کرده و عدهای رهنما را مورد شماتت
قرار میدهند؟ مساله جالبی است.
تا
پیش از احضار آقای فتورهچی به دادگاه، یکی دیگر از ادعاهای ایشان دستمایه تعجب و
البته دلیل انتقاد برخی از ناظران به خانم رهنما شده بود. در واقع آقای فتورهچی
ادعا کرده بود که شاکیان پرونده میخواهند او را به جرم «توهین به مقدسات» به
دادگاه بکشانند و به نوعی از شرایط مذهبی حکومت علیه او سوءاستفاده کنند. طبیعتا
هر ناظری چنین اقدامی را شماتت میکرد و غیراخلاقی میپنداشت. اما وقتی فهرست
اتهامات ایشان در دادگاه منتشر شد، اثری از «توهین به مقدسات» نبود. (اینجا+)
بلکه همانگونه که انتظار میرفت ایشان صرفا به دلیل: «نشر
اکاذیب، توهین و تشویش اذهان». آیا طرح بحث توهین به مقدسات هم یکی دیگر از
اقدامات «خبرساز» آقای فتورهچی برای جلب توجه و همدلی بود یا نه؟ در هر صورت
فعلا که چنین اتهامی مطرح نیست، اما همچنان گروهی اصرار دارند که جای شاکی و متهم
را عوض کنند.
«فرج
سرکوهی» در یادداشتی فیسبوکی، شکایت از نادر فتورهچی را مصداق «پروندهسازی علیه
منتقدان» و عملی همطراز فعالیتهای «حسین شریعتمداری» دانسته است. (اینجا+)
ایشان از فرصت استفاده کرده و نیش و کنایههای عجیب و غریبی هم به مطبوعات «اصلاحطلب»
و سایت وابسته به «مجمع تشخیص مصلحت نظام» زده است. چنین اظهاراتی برای من جای این
پرسش را باقی میگذارد که «آیا مدافعان آقای فتورهچی، دقیقا مرتکب همان عمل
غیراخلاقیای که رهنما را بدان متهم میکردند نمیشوند»؟ اینان ادعا داشتند که
خانم رهنما برای پیروزی در یک جدال شخصی دست به دامان یک سری حساسیتهای نامربوط
(نظیر خط قرمزهای مذهبی) شده است. حالا چرا خودشان برای دفاع از یک توهین کاملا
شخصی مرثیه «سرکوب منتقدان» به راه انداختهاند؟ البته بنده که بجز توهین به شخصیتهای
کاملا حقیقی و غیرسیاسی از آقای فتورهچی انتقادی ندیدهام، اما بر فرض که ایشان
منتقد حکومت باشند، آیا جامعه باید در هر زمینهای برای او مصونیت قضایی فراهم
کند؟
جناب
سرکوهی در بخش دیگری از متن خود آوردهاند: «انتقاد حق
همگان است اما کشاندن نویسنده یک متن به زندان جمهوری اسلامی تبهکاری و همکاری با جلادان
است». (با این فرمول حساب کنید قضاوت تکلیف محمد مایلی کهن چه میشود؟!) آیا
آقای سرکوهی انتظار دارند به دلیل اختلافات سیاسی منتقدان با حکومت، کل جامعه
ایرانی تا اطلاع ثانوی از ضرورتی همچون دستگاه قضایی محروم شود؟ آن هم در پروندههایی
کاملا غیرسیاسی؟ و مثلا ایشان توصیه میکنند اگر یک فتورهچی نوعی فردا جیب بنده
را بزند یا چک بلا محل بکشد، من به دستگاه قضایی شکایت نکنم چرا که این کار «همدستی
با جلاد» است؟
به
نظر میرسد انتقاد از وضعیت سیاسی حاکم بر کشور گروهی را به ورطهای کشانده که
اساس و بنیانهای یک «دولت» (در معنای فراگیر STATE) را منکر شوند. البته برای منتقدانی که
خودشان در خارج از کشور زندگی میکنند پیچیدن چنین نسخههایی مثل نوشیدن آب خوردن
است. ولی برای هشتاد میلیون شهروند ایرانی که میخواهند در همین کشور زندگی کنند،
دستگاه قضایی هم یک ضرورت و هم یک واقعیت موجود است. همینطور که «نیروی انتظامی»
و «صدا و سیما» هستند. قوانینی که مجلس این حکومت میگذارد اگر برای حضرات دستمایههایی
جهت استهزاء و انتقاد است، برای میلیونها شهروند داخلی حکایت تعیین سرنوشت زندگی
را دارد. پس چه خوششان بیاید و چه نیاید، تا زمانی که دوستان برای ما یک دموکراسی
تمام و کمال سوغاتی میآورند، باید از راهکارهای طبیعی همین کشور جهت بهبود و
تغییر استفاده کنند.
جامعه ما یک مجموعه افراد و گروه های در حال تعامل با هم نیست. جنگ بین خرده فرهنگهاست برای حذف خرده فرهنگهای رقیب و بقای خرده فرهنگ خودی. وقتی یک خورده فرهنگ توفیق نسبی پیدا کرد و تا میتونست سه دهه تازوند، خرده فرهنگ های مغلوب به کمتر از انتقام راضی نیستند.
پاسخحذفآقای سرکوهی اگر خیلی به روشنگری بها میدند اول در مورد جزییات اون شویی که با سعید اسلامی بازی کردند که سرانجامش به مهاجرت ایشان به آلمان انجامید توضیح بدند و اینکه بعد از اون شو چه نقش دیگه ای رو بعهده گرفتند که از گزند اون دارو دسته در امان باشند.
پاسخحذفجریان چیه؟!
پاسخحذفبه آذرنوشی که سر تا پای شجریان و قهوه ای کرده میگی یه بنده خدایی که گویاااا فعلا سخنگوی وزارت ارشاد است...
ولی به فتوره چی که یکی مثل خودته،میگی کاربر فیسبوکی و دادگاه نرفته در عجبی که چطور جای شاکی و متهم تغییر کرده...
تاسفبار تر اینکه وسط دعوای رهنما و فتوره چی یقه «فرج سرکوهی» گرفتی...
که چرا شکایت از نادر فتورهچی را مصداق «پروندهسازی علیه منتقدان» میداند؟
که چرا «فرج سرکوهی» از فرصت استفاده کرده و به مطبوعات...
«اصلاحطلب» و سایت وابسته به «مجمع تشخیص مصلحت نظام» نیش و کنایه زده و مرثیه سرکوب منتقدان به راه انداختهاست...
واقعا چنین اظهاراتی مرغ پخته را به خنده وا میدارد؟!
چون اگر نیش و کنایه فرج سرکوهی عملی غیراخلاقی محسوب میشه،
پس چرا خودت دقیقا با گفتن این جمله «تا زمانی که دوستان برای ما یک دموکراسی تمام و کمال سوغاتی بیاورند»داری نیش و کنایه بی جا و نابجا میزنی؟
در هرحال چه بپذیری، چه انکار کنی سخن و نظر «فرج سرکوهی» کاملا درست و منطقی ست؟
چرا که درخواست و دادخواست و طلب کمک از دستگاه قضایی نظامی که نه جمهوری و نه اسلامی،
نادیده انگاشتن و مشروعیت دادن به ٣-٤ دهه قتل و غارت و تجاوز است!
بنابراین هرگونه همکاری و طلب کمک از چنین نظام و دستگاه قضایش،بی شک تبهکاری و همکاری با جلادان است. البته شما میتوانید شکایت دزد به شاه دزد ببرید،
ولی نباید از تراکم و پارتی بازی و عدم رسیدگی به موقع شعبات قضایی آه و ناله سرکنید؛
چراکه تف سربالاست!
متاسفانه برخلاف میلم باید بنویسم، شما آدم و یاد اونایی میندازی که بخاطر منافع شخصی و گروهیشون هیچ پرنسیب و استانداردی رو رعایت نمیکنند!