۱۰/۳۰/۱۳۹۳

هنر و بی‌هنری!


چهل سال پیش، «مصطفی عقاد» فیلمی از پیامبر مسلمانان ساخت که نه تنها از نظر هنری/سینمایی به یکی از آثار ماندگار تاریخ سینمای جهان بدل شد، بلکه مورد استقبال فراگیر اهل تشیع و تسنن قرار گرفت. چنان که از الازهر مصر و شیوخ عربستان گرفته تا مقامات مذهبی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، هیچ یک با فیلم اختلاف نظری نداشتند. با سابقه نارضایتی و حساسیتی که از مسلمانان در مورد آثار هنری می‌شناسیم، باید اعتراف کنیم که این کارگردان کار بزرگی انجام داد.

خود مصطفی عقاد در دشواری‌های ساخت فیلم می‌گوید: «تولید آن آن قدر طول نکشید که مذاکرات برای به توافق رسیدن، به طول انجامید». عقاد صفحه به صفحه فیلم‌نامه‌اش را از «الازهر مصر» گرفته تا «مجلس الشیعه» در لبنان به تایید مراجع مذهبی می‌رساند. اما اگر گمان می‌کنید مشکلات مذهبی فیلم صرفا بر سر اختلافات شیعه و سنی بود به این بخش از سخنان او دقت کنید: «به ما گفتند که باید از «رابط فی‌العالم الاسلامیه» در عربستان سعودی اجازه بگیرید. آن‌ها مثلاً جناح راست افراطی بودند. فکر می‌کردند که همه ملحدند. الازهری‌ها ملحدند. باید می‌رفتم آنجا و می‌فهمیدم چرا با آن مخالف‌اند. من به آن‌ها درباره این «صوره حرام» گفتم که من در دانشگاه کالیفرنیا یاد گرفته‌ام که کسی که تئوری عکاسی و عدسی‌ها را پایه‌گذاری کرد، یک مسلمان بود به نام «حسن ابن حیفا» و حالا ما اینجا، به اذان مسلمین داریم می‌گوییم که حرام است!؟ عکس ملک فیصل در روزنامه بود، گفتم، این یک «صوره حرام» است؟ گفت که نه این اشکال ندارد، چون «انجماد سایه» است. می‌دانید آن‌ها در حماقتشان باهوش‌اند. می‌گفت شما در سینما آن را به حرکت درمی‌آورید و به آن روح می‌بخشید و خلقت روح، فقط به خدا مربوط است. من گفتم که اگر تصویر خودم را در آینه ببینم دلیل نیست که من یک روح خلق کرده‌ام». (+)

سال‌ها بعد از عقاد، حالا «مجید مجیدی»، با بزرگترین سرمایه‌گزاری دولتی در تاریخ سینمای ایران برای خودش یک «محمد رسول‌الله» دیگر ساخته که هنوز پخش نشده آتش اختلاف و تفرقه را برانگیخته است. (+) آقای مجیدی، در پاسخ به انتقادات شیوخ الازهر گفته است «از دوستان دانشگاه الازهر دعوت می‌کنم که ابتدا فیلم را ببینند و بعد در مورد آن گفت‌وگو می‌کنیم». (+) به نظر می‌رسد که ایشان در درجه اول باز هم جایگاه خود را به عنوان یک کارگردان فراموش کرده‌اند و نمی‌دانند که نسبت ایشان با شیوخ الازهر «گفت و گو» نیست، بلکه یا باید از آنان یاد بگیرند، یا باید برای گفت و گو تعدادی از علمای اهل تشیع را روانه کنند. در درجه دوم، آیا آقای مجیدی واقعا نمی‌دانند که پس از ساخت و حتی «تماشای» فیلم، دیگر گفت و گو بر سر درون‌مایه آن ارزشی برای این شیوخ ندارد؟ آیا ایشان واقعا متوجه نیستند که این تلاش‌ها باید پیش از ساخت فیلم انجام می‌شد؟

البته اختلاف نظر صرفا در حوزه مذهبی نیست. وقتی آقای مجیدی مدعی می‌شوند «فیلم عقاد به نوعی چهره‌ای خشن از دین تعریف کرده است»! بنده بیننده که صحنه دفاع بی‌خشونت مسلمانان در برابر سنگ‌باران پیامبرشان، یا ایستادگی در برابر حرکات تحریک‌آمیز کفار، (آنجا که مسلمانان قصد رفتن به حج داشتند و در نهایت به یک قرارداد صلح منجر شد) یا صحنه کشاورزی آنان، راه‌یابی‌شان در دل پادشاه حبشه صرفا بر پایه پیام دوستی و در نهایت صحنه ورود بدون خشونت آنان به مکه را در خاطر دارم به خودم حق می‌دهم که علاوه بر درک مذهبی ایشان، در مورد درک ایشان از فیلم هم دچار تردید شوم!


«پیغام»، «رسالت» و یا آنچنان که در ایران شهرت دارد، «محمد رسول‌الله»، فیلم بسیار خوبی است، اما به باور من، هنر اصلی کارگردان آن بود که توانست یک‌دلی و موافقت جمع بسیار متکثری از مسلمانان را جلب کند و هیچ کس را نیازارد. من حتی گمان می‌کنم که اگر از کفار قریش هم کسی زنده بود، نسبت به فیلم اعتراضی نداشت، چرا که ادب و متانت کارگردان حتی شامل حال کفار فیلم هم شده بود! این هنری است که مجید مجیدی، با همه توانگری‌اش در سینما از آن بی‌بهره به نظر می‌رسد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر