۱۱/۰۱/۱۳۹۳

فریاد علیه بی‌عدالتی یا عربده‌جویی شعبان بی‌مخی!


دوستی در شبکه‌های مجازی انتقاد کرده که چرا برخی از سبزها نسبت به قانون‌شکنی نیروهای بسیج در حمله به سفارت فرانسه و تخریب اموال عمومی اعتراض دارند؟ (اینجا+) استدلال ایشان این است که چون سبزها خودشان در جریان اعتراضات سال ۸۸ سطل آشغال آتش زده و یا به اموال عمومی خسارت وارد کرده‌اند پس نمی‌توانند انتقاد مشابهی را به نیروهای بسیج وارد بدانند. چون از من هم خواسته‌اند نظرم را عرض کنم، در چند بند و به صورت خلاصه اینجا می‌نویسم:

۱- اگر سبزها تخلفاتی مشابه در جریان اعتراضات انجام دادند، دستگاه‌های قانونی تا سر حد امکان آن‌ها را مجازات کردند. (کاری نداریم که گاهی هم بیش از اندازه مجازات کردند) یعنی هرکجا توانستند بفهمند که چه کسی مثلا سطلی را آتش زده یا شیشه‌ای شکسته قطعا دادگاهی و محکوم‌اش کردند. از این نظر، هر ناظری حق دارد اعتراض کند: «چرا هیچ اراده‌ای برای برخورد قانونی با این نیروهای بسیجی وجود ندارد؟ آشکار است که دوستان هم از کشف هویت‌شان ابایی ندارند و با افتخار از اسناد قانون‌شکنی خود فیلم و عکس می‌گیرند». در واقع، این اعتراض، بیش از آنکه اعتراض به قانون‌شکنی باشد، اعتراض به «بی‌عدالتی» و «تبعیض سازمان‌یافته حکومتی» است. (به پی‌نوشت مراجعه کنید)

۲- یک وقت با گروهی مواجه هستیم که برای اعتراض آرام به خیابان قدم گذاشته، اما در برخورد با خشونت پلیس کنترل خود را از دست می‌دهد و مقابله به مثل می‌کند، یک وقت دیگر با گروهی رو به رو هستیم که از ابتدا به همین قصد وارد خیابان شده و بدون آنکه تحت فشار روانی و یا تحریک دستگاه امنیتی قرار گرفته باشد جرمی را مرتکب می‌شود. سبزها اگر مورد حمله پلیس یا نیروهای بسیج قرار نمی‌گرفتند دلیلی هم نداشت که سطل آشغال را آتش بزنند. خدمت دوستانی که احتمالا اطلاع دقیقی از دلایل آتش زدن سطل‌ها ندارند باید عرض کنم که سبزها پدرکشتگی خاصی با سطل زباله نداشتند. برافروختن آتش، تنها راه مبارزه با گازهای اشک‌آوری بود که اتفاقا در وقایع ۸۸ از نمونه‌های نظامی آن استفاده می‌شد و علاوه بر اشک، احساس خفگی لحظه‌ای به افراد دست می‌داد. اینجا بود که گروهی به دود سیگار (برای کاهش سوزش چشم) و گروهی دیگر به آتش (برای ایجاد امکان تنفس) پناه می‌بردند. (که در این مورد می‌توانند مستند به ماده ۱۵۲ قانون مجازات عمل خود را قانونی بخوانند) اما دوستان بسیجی که سوار بر اتوبوس سازمان‌یافته حرکت می‌کنند و در مشایعت کامل نیروهای حکومتی و با پشتوانه ساندیس و تغذیه مخصوص به محل اعزام می‌شوند نمی‌توانند به استدلال مشابهی در دفاع از قانون شکنی خود استناد کنند.

۳- شاید بتوان پذیرفت که اعتراض یک فرد قانون‌شکن، به فرد قانون‌شکن دیگر جای تعجب دارد. اما به طریق مشابه می‌توان استدلال کرد که «قانون‌شکنی یک فرد یا گروه نمی‌تواند توجیه‌گر قانون‌شکنی گروه دیگر باشد». پس من اساسا طرح این مساله را به نوعی تلاش برای منحرف کردن بحث از قانون‌شکنی‌های سازمان‌یافته و مداوم نیروهای بسیج می‌دانم که البته باز هم مثل همیشه بدون پی‌گرد باقی مانده است.

۴- در نهایت، اگر برای کسی حجیت‌ خاصی دارد، من می‌توانم اشاره‌ای کنم به آیه‌ای از آیات قرآن. جایی که می‌گوید: «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم». یعنی «خدا بلند کردن صدا را به بدگويی دوست ندارد، مگر از آن کس که به او ستمی شده باشد». پس دست‌کم به تعبیر قرآن هم باید تمایزی قایل شد میان آن‌کس که در برابر «بی‌عدالتی و ظلم» اقدامی انجام داده با آنکس که با حمایت کامل و پشتیبانی و ای بسا ماموریت دست به عملی به ظاهر مشابه می‌زند. جنس فعالیت نخست از جنس فعالیت انقلابیونی است که پدران ما بودند و ما به انقلاب آن‌ها افتخار می‌کنیم و جنس فعالیت این دوستان بسیجی از جنس عربده‌کشی‌های شعبان بی‌مخ‌های تاریخ است که همواره قانون می‌شکستند و همواره مورد حمایت و عنایت ملوکانه هم قرار داشتند.


پی‌نوشت:

در تکمیل بحث اعتراض به بی‌عدالتی یادآور می‌شوم که اساسا خود جنبش سبز و ریشه‌های شکل‌گیری آن نیز دقیقا بر پایه یک خشم نهفته از انباشت بی‌عدالتی‌های سیستماتیک بود که در جریان انتخابات به اوج رسید. بی‌عدالتی یعنی نمایندگان شورای نگهبان که باید ناظر انتخابات باشند از یک نامزد حمایت کنند، بعد صدا و سیما به او وقت بیشتر بدهد و قوه قضاییه نسبت به اتهام‌زنی‌های او واکنشی نشان ندهد و به شکایت شاکیان‌اش هم رسیدگی نکند، بعد دست‌آخر که گروهی خواستند اعتراض کنند بگویند «شما شکایت خودتان را به همان شورای نگهبانی ارایه کنید که اساسا اصل اعتراض نسبت به عملکرد او شکل گرفته است».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر