«مرگ
یک فروشنده»، تنها یک نمونه از دهها و ای بسا صدها اثر هنری است که به موضوع
تصمیم به خودکشی به امید دریافت «حق بیمه عمر» پرداخته است. تصمیم مرگآوری که گویا
اذهان بسیاری را در طول تاریخ به خود مشغول ساخته است. از همین رو تمامی شرکتهای
بیمه کارآگاهان زبدهای را استخدام کردهاند که دستکم برای منافع اقتصادی خودشان
هم که شده جلوی این مرگهای ساختگی را بگیرند. راهکار هم مشخص است: «اگر ثابت شود
خودکشی کردهاید، هیچ پولی دریافت نخواهید کرد، پس به دنبال راه حل دیگری باشید». حالا
تصور کنید به جای این پیام، به تمامی شهروندان بگوییم: «فارغ از اینکه هزینه بیمه
را دادهاید یا نه، قول میدهیم اگر خودتان را بکشید حتما جایزه خوبی به خانوادهتان
بدهیم»!
*
* *
«یونس
عساکره» که خودش را سوزاند، مردم خشمگین خرمشهر به خیابانها ریختند. (اینجا ببینید+) کسی نمیداند
نتیجه این خشم و خروش خرمشهریها چه خواهد بود؟ اما همین مقدار میدانیم که اعتراضشان
را اعلام کردند و دستکم فرمانی تبعیضآمیز همچون «ممنوعیت عزاداری به سبک عربی»
را زیر پا گذاشتهاند. پیامشان برای خانواده عساکره هم تجمع در برابر خانهشان
بوده به نشانه همدلی و همدردی. اهالی پایتخت اما راه دیگری رفتند. آنها ترجیح
دادند در اقدامی «خیرخواهانه» برای تامین مسکن خانواده عساکره «پول» جمع کنند. (اینجا+)
به میزانی که این خانواده بتواند از قبل سوختن جگرگوشهاش به یک دستگاه منزل
مسکونی برسد. معامله خوبی است! دستکم، آنقدر هست که دیگر دستفروشان کشور هم
بخواهند به آن فکر کنند!
*
* *
ایرانیان
از دیرباز سنتی دارند در برخورد با اجساد. اگر پیکر بیجانی را در گذرگاهی ببینند
پولی روی جسد میاندازند به نشانه «کفاره». ریشه این «کفاره» به آیهای از قرآن
باز میگردد که میگوید: «...کسی که مؤمنی را از روی خطا به قتل رساند، باید یک برده مؤمن را آزاد کند
و خونبهایی به کسان او بپردازد
...». (سوره نساء/آیه ۹۲) گمان میکنم پایتختنشینان نسبت به جایگاه خود انتخاب متناسبی
داشتهاند! دستشان که به آزادی مومنی نمیرود، اما گویا در ناخودآگاه خود خوب
دریافتهاند که یونس عساکرهها را ما با خطاهای خود به قتل رساندهایم، پس باید
خونبهایی به کسان او بپردازیم؛ به هر حال، وجدان آسوده هم چند دیناری هزینه میطلبد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر