۱۲/۱۵/۱۳۹۳

یک نکته و یک معیار در مورد وبلاگ و وبلاگ‌نویسی



به اندازه کافی در مورد خودم و وبلاگم حرف زده‌ام. به مناسبت‌های مختلف (مثلا سال‌گرد تاسیس وبلاگم) و یا دعوت دوستان و بازی‌های وبلاگی. پس حالا که دوستی (وبلاگ «آینده از آن حزب‌الله») لطف کرده و من را هم برای نوشتن از وبلاگ دعوت کرده، به ذهنم رسید که یکی از دغدغه‌های شخصی خودم در نگارش وبلاگ و طبیعتا در مطالعه دیگر وبلاگ‌ها را بیان کنم. دغدغه‌ای که می‌تواند نوعی عیار سنجش هم محسوب شود.

به نظرم یکی از تفاوت‌های وبلاگ با یک حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی، حقی است که مخاطب وبلاگ به مرور زمان نسبت به وبلاگ پیدا می‌کند. البته شاید بسیاری از وبلاگ‌نویسان به چنین حقی اعتقاد نداشته باشند و وبلاگ‌شان را هم‌چنان مکانی خصوصی قلمداد کنند که می‌توانند صرفا باب نظر خود در آن دخل و تصرف کنند. اما نگاه ویژه من برای وبلاگ چنین شأنیتی قایل است. دلیل‌اش هم از نظر من ساده است. این مخاطبان هستند که وزن و اهمیت وبلاگ را تعیین می‌کنند. وبلاگی که هزار مخاطب ثابت دارد، طبیعتا جایگاه تثبیت شده‌تر و تاثیرگزارتری نسبت به یک وبلاگ ۱۰۰ نفری دارد. به همین ترتیب اگر مخاطبان به ۱۰هزار نفر برسند وبلاگ‌نویس را به جایگاهی تاثیرگزارتر ارتقاء می‌دهند. به همین نسبت من گمان می‌کنم وبلاگ‌نویس به صورت اخلاقی موظف است که پاسخ این اعتماد و روی‌کرد مخاطبان را در چهارچوب‌هایی مورد توافق ادا کند. این چهارچوب‌ها می‌تواند جنبه‌های متفاوتی داشته باشد و حتی به روز کردن مداوم وبلاگ و یا پی‌گیری مطالبی که مخاطبان به آن عادت کرده‌اند را شامل شود، اما موضوعی که به صورت مشخص مورد توجه من است یک مساله اخلاقی است.

نخستین چهارچوب اخلاقی که من برای ادای دین به مخاطبان قایل هستم «صداقت» است. اینکه ما به مخاطب خود تحت هیچ شرایطی «دروغ» نگوییم. این «دروغ» نگفتن، به صورت طبیعی وظیفه اخلاقی هر انسانی است، اما همان‌گونه که تمامی رسانه‌ها در راستای انتشار «حقیقت» رسالتی مضاعف دارند، من همین رسالت را متناسب با اعتماد مخاطبان برای وبلاگ‌ها قایل هستم. از سوی دیگر، مرزهای این «دروغ» نگفتن می‌تواند به صورت مداوم گسترده شود. سکوت در برابر حقیقتی که وارونه عنوان شده خودش یک دروغ بزرگ است. جبران نکردن اشتباهی که شاید در زمان وقوع به آن واقف نبودیم، اما پس از وقوف از اصلاح آن خودداری کردیم هم خودش یک دروغ بزرگ است.


به شخصه، فقط می‌توانم به مخاطب خودم این وعده و به خودم این افتخار را بدهم که تا کنون در وبلاگم دروغ نگفته‌ام. اشتباه تا دلتان بخواهید داشته‌ام. اشتباه در تحلیل، اشتباه در درک صحبت‌های دیگران، یا تندی و پرخاشی که صرفا محصول یک هیجان گذرا بوده است. اما حساب‌ام با خودم صاف است که هیچ وقت به مخاطب خودم دروغ نگفتم و از آن بهتر، آنقدر برای خودم ارزش قایل بوده‌ام که اگر جایی اشتباه کردم و اطلاع نادرستی به مخاطب دادم، بعدا حتما مراجعه کنم و حرف‌ام را اصلاح کنم. طبیعی است که این حساسیت شخصی، برای من حکم یک معیار سنجش را هم ادا کند و در برخورد با دیگر دوستان، مخاطبان و یا وبلاگ‌نویسان، هیچ معیاری بالاتر از صداقت و البته شهامت اقرار به اشتباه نشناسم.

دروغ که اصلا جای بحث ندارد، اما وبلاگ‌نویسی که اطلاع اشتباه به مخاطب‌اش بدهد، اگر پس از مشخص‌شدن اشتباه‌اش آن را جبران نکند، مصرانه بخواهد از زیر بار اشتباه‌اش فرار کند و یا به امید فراموش شدن‌اش از جانب مخاطب سکوت کند به صورت شخصی «حقیرانه» رفتار کرده و این فارغ از مواضع و یا جایگاه علمی/رسانه‌ای اوست. پس به مخاطبان هم توصیه می‌کنم که تحت هیچ شرایطی، از این یک مورد اخلاقی چشم‌پوشی نکنند. اختلاف نظر در مسایل سیاسی و اجتماعی همواره قابل درک و پذیرش و ای بسا ضروری است؛ اما «دروغ» و «فرار از پذیرش اشتباه» تحت هیچ شرایطی نباید مورد اغماض و چشم‌پوشی قرار گیرد، چرا که این نطفه‌ی بی‌بازگشت هر منکر زشت دیگری است.

پی‌نوشت:
از دوستانی هم که هنوز ندیده‌ام در این مورد نوشته باشند دعوت می‌کنم که یک چیزی بنویسند.

قاضی تایب
حسین سناپور
روح‌سوار
مرثیه‌های خاک
آهستان
بامدادی
بر ساحل سلامت
گزاره‌ها

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر