نویسنده: پاول والدمن (+)
مترجم: ایمان احسانی *
مدتی
گذشته است و شما ممکن است فراموش کرده باشید که سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ برای «بازها»ی
امنیت ملی آمریکا که به نئومحافظهکاران مشهورند، چقدر فوقالعاده بود. با وجود
حادثه ۱۱سپتامبری که هنوز در اذهان زنده بود و کاخ سفید و کنگرهای که در کنترل
جمهوریخواهان قرار داشت، مقاومت ناچیزی در مسیر تحقق رویای «خاورمیانه جدید» به
چشم میخورد. خاورمیانهای که مدتهای مدیدی است ما را بسیار به دردسر انداخته. بدون
شک دموکراتها به این مسیر نرفتند؛ هرچند اغلب دموکراتها، بسیار مشتاق بودند که
نشان دهند صلحطلبهای بزدلی نیستند. بنابراین به هیچ وجه مانع چندانی برای جنگی
جدید ایجاد نکردند.
شکی نیست زمانی که لازم
شد حمله به عراق توجیه شود «باز»ها باید کمی بزرگنمایی میکردند، کمی واقعیتها
را وارونه جلوه میدادند و سناریوهای مسخرهای را همه جا آب و تاب میدادند. اما
همه اینها وقتی میتوانست ارزشمند باشد که ما در جنگ پیروز میشدیم: صدام حسین
سرنگون میشد، ما به سرعت حکومت جدیدی تشکیل میدادیم و دموکراسی همچون سپیده دمِ
درخشانِ دورانی نوین در کل منطقه سر بر میآورد و بوسیله قدرت بخشنده ارتش آمریکا
به پیش برده میشد.
البته همه چیز اشتباه
از آب در آمد. چهار هزار آمریکایی مردند، چندین تریلیون دلار هزینه شد، عراق
بوسیله درگیریهای قومی تکهتکه شد و پیروز اصلی جنگ ایران بود که به چشم خود دید یکی
از دشمنان خطرناکاش بوسیله آمریکا حذف شد و یک حکومت دوست در بغداد سر کار آمد.
نئوکانها خودشان را تحقیر شده دیدند و مورد تمسخر؛ حتی بدتر اینکه باراک اوباما
را به عنوان رئیس جمهور آمریکا پیش چشم خود دیدند.
اما نئوکانها به ایمانشان
وفادار ماندند. آنها یک لحظه این ایده را رها نکردند که با کاربرد مناسب نیروی
نظامی میتوان هر کشوری در خاورمیانه را مجبور به پذیرش اراده آمریکا کرد. آنها
میدانستند دوباره زمانشان فرا خواهد رسید.
شاید حالا زمانشان
رسیده باشد و یا حداقل به آن زمان نزدیک و نزدیکتر میشویم. ۴۷ سناتور که تقریبا
همهی جمهوریخواهان سنا را تشکیل میدهند نامهای به حکومت ایران فرستادند تا آنها
را وادار کنند توافقی را که فعلا در حال مذاکره با آمریکا و پنج کشور دیگر است
امضاء نکنند. ممکن است این شکست شرمآوری برای روابط عمومی باشد اما اندیشه جمهوریخواهان
را روشن کرد. آنها همگی با بنیامین نتانیاهو در این باره موافقاند که «توافق بد»
با ایران بدتر از توافق نکردن است. تقریبا هر توافقی را که ایران با آن موافقت کند
ماهیتا برای جمهوریخواهان توافق بدی به حساب میآید و اگر توافقی در کار نباشد
گزینه جنگ آشکارتر میشود.
روز یکشنبه یکی از این
بازها «جاشوا موراوچیک» (Joshua Muravchik)
در مقالهای در روزنامه «واشنگتن پست» آنچه را که بسیاری از «باز»ها احتمالا به آن
فکر میکنند اما از بیانش هراس دارند اظهار کرد: نمیتوان رهبران ایران را متقاعد
کرد، تحریمها اثر نخواهد کرد و این امر فقط برای ما یک گزینه را باقی میگذارد.
آیا این به این معناست که تنها گزینه ی ما جنگ است؟ بله، یک رشته عملیات هوایی
علیه زیرساختهای هستهای ایران، از جنگی که اوباما علیه دولت اسلامی (داعش) به
راه انداخته است به نیروی زمینی کمتری نیاز دارد. به عبارت دیگر: نیاز به جنگ هر قدر
فوریتر،جنگ آسانتر. اگر مایلید حتی میتوانید جنگ را به راحتی آب خوردن ( cakewalk1 ) بدانید.
چند نفر از نئوکانها
مقاله «موراوچیک» را خواندند و از شوق بال در آوردند؟ قطعا بعضیها با وحشت واکنش
نشان دادند.(+)
اما فعلا این طور گفته میشود: «جنگ چیزی نیست که از آن بترسیم یا از آن اجتناب
کنیم. به جنگ باید خوشامد گفت و بدون شرمندگی از آن طرفداری کرد. البته مطمئن
خواهیم شد که مجبوریم بجنگیم؛ اگر بخواهیم صادق باشیم مایل بودیم جنگی در کار
نباشد؛ اما از جنگیدن شرمی نخواهیم داشت».
این امر مخصوصا مهم
است. مدتها است به آنهایی که ما را به رفتن به جنگ عراق ترغیب میکردند، گفته میشد
شرم دقیقا همان چیزی است که آنها باید احساس کنند. اما چنین شرمی در مرام آنهایی
که میدانند اگر بخواهید املت درست کنید گاهی باید مرغدانی را با بمب نیست و نابود
کنید جایی ندارد. آنچه ایران حالا فراهم میکند نجات دوباره است. موفقیت در جنگ
بعدی همه اشتباهات جنگ گذشته را پاک خواهد کرد. این بار درستش میکنیم!
ما با یک سری حملات
دقیق هوایی، زیرساختهای اتمی ایرانیها را نابود میکنیم و ویرانههایی بدون
تلفات غیرنظامی باقی میگذاریم و سپس این فرصت را به آنها میدهیم که رژیمی که
مدتها است سرکوبشان میکند را سرنگون کنند. معضل ایران که حل شود اسرائیل امن
خواهد شد و درگیریهای منطقه محو میشود و به پایان میرسد. این بار واقعا
دموکراسی و آزادی همه جا را فرا میگیرد. همه با نگاه تحسینآمیز به «باز»های
نئوکان چشم میدوزند و میگویند: «شما درست میگفتید شما تمام این مدت درست میگفتید».
این رویای نئوکانها است.
فهمیدنش دستکم تا زمانی که بمبها شروع به افتادن کنند آسانتر از آن چیزی خواهد
بود که فکرش را میکنید. یک سال و نیم آینده با پاشیدن بذر این رویا، نوشتن مقاله
در روزنامه ها، رفتن به تلویزیون، سخنرانی کردن و پیشگوییهای تیره و تار از سوی
آنها، ما شجاعت انجام هر کنشی را از دست میدهیم. اگر ایرانی ها میز مذاکره را
ترک کنند اعلام میکنند که انتخابی جز اعمال زور نداریم. اگر توافقی در کار باشد
اظهار میکنند دقیقا به دلیل ضعیف بودن توافق گزینهای جز استفاده از زور وجود
ندارد.
کسانی که مخالفت میکنند به عنوان افراد ضعیف النفسی
که ایستادن در برابر آیتاللهها و طرحهایشان برای نابودی اسرائیل و سپس ایالات
متحده را رد میکنند، از سوی نئوکانها محکوم میشوند. زمانی که کاندیداهای
جمهوریخواه ریاست جمهوری در رقابتهای درون حزبی با هم رقابت میکنند تا سرسختترین
و محکمترین کاندیدا معلوم
شود به
آنها فشار میآورند که شدیدترین موضع ممکن را در قبال ایران بگیرند. اگر نوامبر
آینده با بازگشت میمون یک جمهوریخواه به کاخ سفید همراه شود با پشتیبانی یک کنگره جمهوریخواه
جنگ به زودی شروع میشود.
بله، احتمالا یکبار
دیگر لحظه دیدار نئوکانها نزدیک است.2 شما هیجان زده نیستید؟
پانویس:
* دبیر سابق انجمن اسلامی
دانشکده فنی دانشگاه مازندران (ای-میل)
۱- سابقه اصطلاح cakewalk بر میگردد به نمایشهایی که آمریکاییهای
آفریقایی تبار برای سرگرمی در قرن نوزدهم انجام میدادند. در این نمایشها به
برنده رقابت، کیک جایزه داده میشد. اولین بار «کنت آدلمن» مامور عالیرتبه امنیت
ملی آمریکا در دولت «ریگان» و عضو هیات سیاستگزاری دفاعی پنتاگون در دولت بوش
پسرٍ، پیش از جنگ عراق ،این
اصطلاح را برای توصیف سهولت پیروزی در این جنگ به کار برد.
۲- نمیدانم چرا وقتی
خواستم این جمله را ترجمه کنم ناخودآگاه به طور طنز آمیزی این شعر عاشقانه مهدی
اخوان ثالث به ذهنم آمد که: «لحظه ديدار نزديک است / باز من ديوانهام، مستم / باز
میلرزد دلم، دستم...». راست گفتهاند که نهایت تراژدی کمدی است.
پینوشت:
«مجمع
دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده
خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر