۲/۳۱/۱۳۹۳

سخنی کوتاه به بهانه «آزادی‌های یواشکی»




گروه‌های فشار (به انگلیسی  Pressure groups و به فرانسه Groupes de pression)، گروه‌هایی معطوف به قدرت هستند، با این تفاوت عمده نسبت به احزاب سیاسی که قصد در اختیار گرفتن قدرت را ندارند. در واقع، هدف حزب سیاسی «کسب قدرت برای اعمال قدرت» است، اما هدف گروه فشار صرفا «تاثیرگزاری بر شیوه و عامل اعمال قدرت» است. با این تعریف ساده و مقدماتی هم می‌توان دریافت که معیار سنجش عملکرد گروه‌های فشار نیز معطوف به نتیجه است. یعنی همان‌گونه که عملکرد یا برنامه‌های یک حزب سیاسی را می‌توان از طریق میزان موفقیت‌اش در کسب قدرت نقد کرد، عملکرد یک گروه فشار را نیز می‌توان در میزان تاثیرگزاری‌اش بر ساختار حقوقی یا حقیقی قدرت سنجید. تا بدین‌جای امر، روی سخن، با گروه‌هایی است که شیوه عمل «گروه فشار» را در پیش گرفته‌اند. برای مثال، «کمپین یک میلیون امضا برای لغو قوانین تبعیض‌آمیز»، یکی از کلاسیک‌ترین نمونه‌های گروه فشار در کشور ما بود که از آغاز قصد داشت برخی قوانین حقوقی کشور را تغییر دهد، اما بحث من اینجا در مورد حرکتی است که با عنوان «آزادی‌های یواشکی» شکل گرفته است.

اگر بخواهیم حرکت «آزادی‌های یواشکی» را به چشم یک «گروه فشار» ببینیم، احتمالا ایراد وارد از جانب منتقدانی که این حرکت‌ها را ناکارآمد و حتی منتهی به نتایج معکوس می‌دانند وارد است. در واقع، تجربه نشان داده است که دستگاه امنیتی کشور، با مشاهده تحرکاتی مشابه، حجم سخت‌گیری و سرکوب خود را افزایش می‌دهد و اتفاقا به مدد چنین حرکت‌هایی توجیهی جدید در لزوم حفظ ماشین سرکوب خیابانی (مثلا گشت ارشاد) پیدا می‌کند. اما به نظرم، هیچ لزومی ندارد که هر حرکت جمعی (ولو از جنس یک نافرمانی) را با متر و عیار «گروه‌های فشار» بسنجیم. دست‌کم، با تعبیر شناخته‌ شده‌ای که از گروه فشار وجود دارد.

اگر گروه‌های فشار، معطوف به قدرت حاکم هستند و برای تاثیرگزاری بر آن به قصد مطلوب تلاش می‌کنند، می‌توان به صورت متناظر گروه‌هایی را تصور کرد که معطوف به نیروهای اجتماعی هستند و برای تحریک آنان اقدام می‌کنند. من نامی برای این گروه‌ها سراغ ندارم و از آن‌جا که اقدامات‌شان به صورت معمول بدون برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی مشخص صورت می‌گیرد شاید بی‌راه نباشد اگر آن را با عنوان «جرقه‌های اجتماعی» توصیف کنیم.

جرقه‌های اجتماعی لزوما قصد ندارند که قوانین حقوقی یا رفتارهای حقیقی حکومت را به سود خود تغییر دهند. شاید حتی بتوان گفت که این جرقه‌ها اساسا هیچ «هدف مشخصی» ندارند و بدون آینده‌نگری‌های معمول شکل می‌گیرند. با این حال، این مقدمات به خودی خود نمی‌تواند به محکومیت آن‌ها منجر شود. بلکه اگر کارکرد «تحریک نیروهای اجتماعی» و یا حتی «تحت فشار قرار دادن نیروهای اجتماعی» را در نظر بگیریم، آن‌گاه ای بسا که بتوان ادعا کرد که این «جرقه‌های اجتماعی» کارکردهایی عملی هم پیدا می‌کنند.

یکی از رایج‌ترین انتقاداتی که من به حرکت «آزادی‌های یواشکی» دیده‌ام این است که «آزادی پوشش حق زنان است اما این راه درست‌اش نیست». این انتقاد حتی گاه به این مواخذه ختم می‌شود که «آیا اگر برخوردهای حکومتی شدیدتر هم شد، محرکان این حرکت پاسخ‌گوی اعمال خود خواهند بود؟»

به باور من، جرقه‌های اجتماعی لزوما قرار نیست که برای حل بحران راه‌کاری داشته باشند. اینکه «چه می‌خواهیم» و یا «راه‌کار عملی ما چیست»؟، پس از احزاب سیاسی، در حیطه فعالیت گروه‌های فشار معنا دارد. اما جرقه‌های اجتماعی تنها و تنها بدنه جامعه و ای بسا نخبگان و فعالان منتقد را تحت فشار قرار می‌دهند. در واقع این جرقه‌ها، برای فعالانی که بر لزوم آینده‌نگری در هر حرکت اصرار دارند و «نتیجه‌گرایی» را متر و عیار مسلم خود قرار داده‌اند اعمال فشار می‌کند که «زودتر بجنبید و شما آن پاسخ اصلی چه باید کرد را پیدا کنید»!

بدین ترتیب، در نقد حرکت «آزادی‌های یواشکی» هم می‌توان گفت: شاید هیچ یک از طراحان و فعالان و حامیان این حرکت، نه بتوانند و نه حتی بخواهند که دقیقا مسیر قانونی و عملی رفع مشکل حجاب اجباری را ترسیم کنند. اما اینان، با این جرقه خود، دست‌کم همین منتقدان اندیشمند و عمل‌گرا را تحت فشار قرار می‌دهند که «اگر شما به واقع با لزوم آزادی در پوشش موافق هستید، در یافتن راه‌کار صحیح برای رسیدن به نتیجه تعجیل کنید».

به باور من، نقد عمل‌گرایانه و منتج به نتیجه همواره در حرکت‌های اجتماعی می‌تواند وارد و مفید باشد. اما در این مسیر باید به دو نکته دقت کرد.

نخست اینکه لزوما هر حرکت اجتماعی، تحت فشار قراردادن ساختار حکومتی را در دستور ندارد، بلکه برخی از حرکت‌ها می‌توانند فعلان منتقد یا حتی مخالف را تحت فشار بگذارد. در این‌گونه موارد، اگر قرار است نقد نتیجه‌گرایانه هم بکنیم، باید ببینیم که این حرکت تا چه میزان در تحریک فعالان اجتماعی موثر بوده است و نه در تصمیمات حکومتی.

دوم اینکه، از نظر اخلاقی هم گمان می‌کنم چندان درست نباشد که اگر خودمان راه‌کاری عملی در چنته نداریم، و یا دست‌کم برای یافتن چنین راهکاری تلاش لازم را به خرج نمی‌دهیم، از معدود تصمیمات دیگران (ولو به صورت هیجانی) انتقاد کنیم.

این نوشته، قطعا در دفاع از جرقه‌های اجتماعی نیست، چرا که این جرقه‌ها اساسا زمانی معنا دارند که بدون برنامه‌ریزی و طراحی تئوریک صورت پذیرند. من تنها گمان می‌کنم که اگر نمی‌توانیم راهکار بهتری ارایه دهیم و در عین حال به هیچ وجه نمی‌توانیم حرکتی را تایید کنیم، لزومی ندارد که حتما در موردش موضعی بگیریم. گاهی سکوت هم گزینه‌ای اخلاقی به حساب می‌آید.

(عکس را از اینجا+ برداشتم)

۸ نظر:

  1. جرقه‌های اجتماعی، فشارهای قدم به قدم بوده‌اند که این رژیم را از آنچه که بوده به امروز رسانده!
    توضیح اینکه اگر خاطرتون باشه دوران اولیه انقلاب ملت را بخاطر یک تیغ صورت تراشی می‌گرفتند. کراوات را به صورت جنس قاچاق می‌فروختند، داشتن کاست ویدئو جرم به حساب می‌آمد(دو برادر من بخاطر داشتن اینگونه کاست شلاق خوردند) و هزار چیز دیگر. کجا رفتند آن همه قوانین نانوشته دست و پا گیر رژیم!؟ همگی بخاطر همین جرقه‌های اجتماعی، فشارهای قدم به قدم، رژیم را سنگر به سنگر به عقب راندند. حالا هم نگاه کنید همین فشارهای قدم به قدم دارند یواش یواش اینترنت را یک پدیده معمولی می‌کنند و به مرور زمان گمان من بر این است که حجاب هم به "کشک" تبدیل خواهد شد تا علمای اسلام بروند آنرا بسایند کشک سابیدن (کشک ساییدن).

    پاسخحذف
  2. ناشناس۱/۳/۹۳

    تنها را اصلی استفاده از خشونت، سوال این نیست که چجوری به ازادی برسیم؟ سوال اینکه از کجا تفنگ و قدرت نظامی بیاریم. بدون بکارگیری خشونت، هیچ وقت تغییر اساسی ایجاد نمی شود.

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱/۳/۹۳

    درسته این رژیم جنایتکار با زبان خوش دست از سر ایران بر نمیداره تنها زبان زور را می فهمه.

    پاسخحذف
  4. با همه‌ی مطلبت از بیخ موافقم. خیلی مهمه که بین نقش حزب سیاسی و گروه فشار تفکیک گذاشته بشه.
    تنها با اون بخش از بحثت موافق تیستم که گفتی از خودمون راهکاری نداریم درست نیست که دیگران را نقد و نهی کنیم. ما باید بین نقش نقدکننده و راه‌حل دهنده تفکیک قایل بشیم. ممکنه کسی بتونه در هر دو نقش ظاهر بشه. اما این‌ها نقش‌ها و کارکردهای متفاوت‌اند. گاهی ما نمی‌دونیم چه باید کرد، اما می‌دونیم چه کاری را نباید کرد.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نه. من اعتقاد ندارم هرکسی راه‌حلی ندارد نباید نقد کند. با شما موافقم که گاه «چه نباید کرد» را زودتر از «چه باید کرد» پیدا می‌کنیم. برای همین یک تبصره اضافه کردم که «تلاشی برای یافتن چه باید کرد انجام بدهد». من هنوز به چه باید کرد نرسیده‌ام اما آیا دارم برای یافتن‌اش تلاش می‌کنم یا نه؟ اگر نمی‌کنم دیگری صبرش تمام می‌شود و ممکن است حتی یک حرکت غلط انجام دهد. تصور من بر این است که این حرکت‌ها بیش از هر چیز گروهی که مشغول یافتن «چه باید کرد» هستند را تحت فشار قرار می‌دهد که «زود باشید. تا ابد فرصت ندارید».

      حذف
  5. مازیار وطن پرست۴/۳/۹۳

    دوستانی که به راه حل خشونت برای برون رفت از بحران تئوکراسی حاکم اشاره کرده‌اند خاطر نشان می کنم خشونت بازی‌ای است که قواعد خود را تحمیل می کند:
    اولا- این قواعد نه تنها برای قشر نخبه، سکولار و دموکرات نوشته نشده و معمولا چنین اقشاری بازندگان بازی خشونتند؛
    ثانیا - بر فرض که قشر نخبه و درستکار جامعه نیز آن را بیاموزد (مثل چریکهای شهری دههٔ 50 ایران)، آن وقت نتیجه‌اش تولید گروههای دگمی مانند سازمان مجاهدین خواهد بود.

    پاسخحذف
  6. مازیار وطن پرست۴/۳/۹۳

    تصحیح سطر سوم:
    اولا- این قواعد برای قشر نخبه، سکولار و دموکرات نوشته نشده و ...

    پاسخحذف
  7. دوست من با اجازت مطلبتو با حفظ منبع تو فیس‌بوکم شیر کردم گفتم بگم ریا نشه chax

    پاسخحذف