یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند و «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
سهراب نوروزی - برنده شدن و مطرح شدن کونچیتا وورست در مسابقات یوروویژن امسال، سر و صدای زیادی را ایجاد کرده است. کونچیتا، فردی خود را «درگ کوئین» میشناسد، با ظاهری مردانه-زنانه در مسابقات ظاهر شده و قطعهی «برخواستن چون ققنوس» را اجرا کرده، که موجب شده عدهی زیادی از مردم عادی و برخی سیاستمداران (روسی) واکنش بسیار منفی و تهدیدآمیزی نسبت به او داشته باشند.
به نظرم، تمام دعواها برمیگردد به این سوال که «کونچیتا دقیقا چیست؟» مرد است؟ زن است؟ یا یک دو جنسه؟ کونچیتا اما زیرکانه از تمام این گروهبندیهای نرمال فرار کرده و خود را در هیچ قالبی نگنجانده است. اما نمیشود این سوال را نپرسید که «بالاخره» کونچیتا چیست؟ اگر به این پرسش پاسخ بدهیم، شاید بتوانیم به این مساله هم فکر کنیم که ما افراد «نرمال» و دارای قدرت باید با این پدیده چه کنیم. اما بحث من در این نوشتار موضوعی دیگر است.
کونچیتا در یکی از مصاحبههایش(+) گفته که «اگر شما به کسی آسیبی نزنید، میتوانید هر کاری که دلتان میخواهد با زندگیتان بکنید». نکتهای که میخواهم در این مطلب کوتاه کمی بشکافم اعتبار چنین استدلالی ست چرا که به نظر میرسد این استدلال برای خیلی از آنها که طرفدار کونچیتا هستند، خط بطلانی میکشد بر تمام افکار و استدلالهای مخالف او.
* * *
به لحاظ فلسفی میتوان گفت که استدلال کونچیتا، نتیجهی منطقیِ «اصل ضرر» (Harm principle) است که برای اولین بار توسط جان استوارت میل، نابغه فلسفه سیاسی بیان و صورتبندی شد. طبق این است، اعمال هر فرد تنها زمانی باید (با توسل به قدرت) مهار و ممنوع گردد که موجب اعمال ضرر به فرد دیگر شود. در سخن میل «تنها هدفی که میتوان بر یک عضو جامعه مدنی، به شکلی محقانه خلاف خواستش اعمال قدرت کرد، جلوگیری از ضرر زدن به دیگران است» در نتیجه اگر شما به کسی ضرری نزنید میتوانید هر کاری بکنید. مثلا اگر سیگار کشیدن فرد الف به هیچ فرد دیگری ضرر وارد نکند، حکومت نمیتواند جلوی او را بگیرد چرا که الف صاحب بدن خودش است و هیچ کس بهتر از الف خوشبختی الف را نمیداند (به شرطی که الف بالغ باشد). منزلت و ارزش این اصل آنقدر نزد میل زیاد است که او حتی اصل آزادی بیان خود را منوط به برقراری اصل ضرر کرده است، به گونهای که اگر آزادی بیان سبب ضرر به فردی شود، میبایست جلوی آن را گرفت. اما اصل ضرر چه اشکالاتی دارد؟
اولین ایراد وارد بر این اصل این است که دامنه نتیجه اعمال ما دقیقا مشخص نیست و ما نمیتوانیم بگوییم که دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد اگر فلان عمل را انجام دهیم. در همان مثال فوق، اگر «الف» پدر «ب» باشد و سیگار کشیدن «الف» سبب مرگ زودرس او شده و «ب» مجبور باشد بعد از پدر در فقر و یتیمی زندگی کند چه؟ در این مورد گویا «الف» با سیگار کشیدن موجب ضرری جبرانناپذیر به «ب» شده است و شاید حکومت حق داشته باشد که جلوی سیگار کشیدن او را بگیرد.
حال در مورد کونچیتا، پرسش این است که اگر ظاهر و عمل او موجب شود در آینده عدهای ضرر ببینند چه؟ مثلا همین حالا برخی سیاستمداران تندرو روس اعلام کردهاند که افرادی مانند کونچیتا سبب خواهند شد که روسیه در پیوستن به اروپا تردید کند که این امر (در کنار سایر امور) میتواند در وضع اقتصادی بسیاری از شهروندان روس تاثیر منفی بگذارد. یا یکی دیگر از سیاستمداران سبکمغز روسی، پذیرفته شدن کونچیتا در جامعهی اروپا را با تهدید نظامی پاسخ داده است. در این میان نمیتوان به سادگی گفت که این ربطی به کونچیتا و حامیان او ندارد، چرا که آنها این وضع را را شروع کرده اند، و در عین حال نمیتواند تمام قد از تصمیمات و تهدیدات روسها دفاع کرد چرا که (گذشته از بیربط بودن و غیر اخلاقی بودن تهدید نظامی)، بالاخره این کشور حق دارد که به هر دلیلی نخواهد با چنان جوامعی رابطهی اقتصادی و فرهنگی داشته باشد. یا مثلا اگر عمل کونچیتا سبب شود که افراد خردسالتر دچار شک و تردید جدی، تزلزل شخصیت، رویگردانی از مذهب، و پرخاشگری یا عدم ثبات روانی شوند چه؟ اگر عمل کونچیتا سبب شود که فشار محافظهکاران و تندروها بر سایر افراد مشابه، مثلا ترانسها در کشور روسیه، افزایش یابد چه؟ مثلا اگر یک گروه تندرو روسی که دستش به کونچیتا نمیرسد اما در عوض عدهای از ترانسهای روسی را قربانی کنند چه؟ کونچیتا از کجا اینقدر مطمئن است که این کار او «هیچ» ضرری برای «هیچ» کسی ندارد و نخواهد داشت؟
دومین ایراد، این است که گاهی اوقات اعمال ما سبب افزایش احتمال ضرر میشوند و نه خود ضرر. مثلا، سیگار کشیدن الف در حضور ب، الزاما ب را دچار سرطان نمیکند بلکه احتمال آن را افزایش میدهد. اما بسیاری از ما معتقدیم که با اینکه ضرر صد در صد ممکن است واقع نشود اما حکومت حق دارد جلوی سیگار کشیدن الف در حضور ب را بگیرد (دقیقا طبق همین خط فکری است که بعد از دهه هفتاد سیگار کشیدن در بسیاری مکانها عمومی ممنوع شد) اما ما همواره اینطور عمل نمیکنیم. مثلا، کارخانهای که مواد پسماند سمی خود را در یک رودخانه رها میکند، به شکلی بالقوه احتمال آسیب فیزیکی را برای موجوداتی که از آن آب تغذیه میکنند افزایش میدهد. اما این بدان معنا نیست که الزاما و حتما یکی از آن موجودات آسیب خواهد دید. بلکه، تنها احتمال آسیب است که افزایش یافته. این نکته بسیار مهم است، چرا که اگر احتمال آسیب را در نظر نگیریم، تقریبا همه فعالیتها در دنیای کنونی را باید متوقف ساخت. مثلا راندن خودرو در خیابان، احتمال آسیب دیدن افراد پیاده و دوچرخه سوار را افزایش میدهد، اما فکر نکنم کسی باشد که صرفا به دلیل این «ریسک» رانندگی را ممنوع اعلام کند. اما مشکل اصلی این است که اندازهگیری ریسک، اگر نه غیرممکن، که بسیار دشوار است. اگر عمل کونچیتا احتمال ضرر به یک جامعه، چند فرد، و یا اجتماع را افزایش دهد چه؟ از هم اکنون میبینیم که تنش بین محافظهکاران و آزاداندیشان اروپا و روسیه افزایش یافته است. یا مثلا اگر عمل کونچیتا احتمال ناامنی ترانسها در کشور روسیه را افزایش دهد چه؟
آخرین ایراد اینکه در این اصل منظور از «ضرر» دقیقا معلوم نیست. میل، هر چند نا واضح، منظورش از ضرر را ضرر فیزیکی و مالی میدانست. اما اگر ضرر روانی یا مذهبی باشد چه؟ در مثال سیگار، اگر سیگار کشیدن الف که پدر ب است، واقعا هیچ ضرر فیزیکی یا مالیای برای ب نداشته باشد اما ب به دلیل علم به اینکه پدرش ممکن است زودتر بمیرد، دچار آشفتگی روانی شده و در نتیجه ثبات عصبی خود را از دست بدهد چه؟ آیا باز هم میتوان گقت که کسی حق ندارد جلوی سیگار کشیدن الف را بگیرد چون هیچ ضرر فیزیکیای را سبب نمیشود؟ در مورد کونچیتا، اگر عمل وی، عدهای مذهبی و سنتی را دچار آشفتگی روانی کرده و در شخصیت آنها ایجاد اختلال کند چه؟ اگر ظاهر او، برای یک عده که به مذهب خاصی اعتقاد دارند توهین به پروردگار و زندگی محسوب شود چه؟ اگر کونچیتا، سبب شود آن افراد به لحاظ روحی و روانی عذاب ببینند چه؟ آیا به راحتی میتوان گفت که این مشکل خودشان است و به کونچیتا ربطی ندارد؟ فکر نمیکنم که به سادگی بتوان چنین حرفی زد. حتی نمیتوان به راحتی گفت که «خب آنکه دوست ندارد، نگاه نکند» چرا که اولا در حال حاضر برنامههای کونچیتا برای افراد نابالغ نیز آزادانه پخش میشود و ثانیا، نگاه نکردن کافی نیست چرا که آن عدهی تندرو و سنتی «میدانند» که او آزادانه به عمل خود ادامه میدهد حتی اگر نگاهش نکنند.
* * *
من صد در صد موافق عمل کونچیتا هستم و افرادی چون او را نه تنها تشویق که در حد توان حمایت نیز میکنم. اما استدلال او و حامیانش را ضعیف میدانم. به نظرم، برای حمایت از افرادی چون او، استدلالهای اخلاقی-سیاسی دیگری میتوان اقامه کرد. مثلا میتوان گفت که او چون انسان است، باید از فرصتی برابر برای شکوفایی استعدادهای انسانی خود برخوردار باشد به شرطی که حقی را از کسی ضایع نکند. میدانم که این استدلال نیز ضعفهای خود را دارد (مثلا، «استعدادهای انسانی» دقیقا کدامها هستند؟) اما جایگزین کردن «ضرر» با «عدم تضیع حق دیگران» میتواند کمی به حل شدن مساله کمک کند.
پ.ن. نگارنده: در ذیل پستهای دویچوله و بی.بی.سی. فارسی در فیسبوک در مورد برنده شدن کونچیتا، نظراتی از مخاطبان فارسی دیدم که باز هم شک کردم که آیا ممکن است اساسا مکالمهای در مواردی ایچنین داغ و حساس شکل بگیرد یا نه. اینکه دیگران را متهم به کوتهفکری یا روشنفکری بیش از حد کنیم، یا مخالفان را به آخوندها و مفتخورهای حکومتی وصل کنیم، یا طرفداران را متهم کنیم که از هول حلیم در دیگ افتاده اند، و یا اینکه بدتر از همه ساکن «خارج» بودن را پتکی کنیم بر سر داخلنشینانِ مخالف کونچیتا، هیچ راهی به هیچ خرابهای نمیبرد.
پینوشت وبلاگ:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
مقايسه ى اين موضوع با مثال سيگار و ساير مثالهاى مشابه از پايه اشتباه است. دوجنسه/ترنسجندر/همجنسگرا بودن بخشى از هويت فرد است و نه يك عمل انتخابى مثل سيگار كشيدن.
پاسخحذفدرسته. به نظر منم همینطوره. کسی انتخاب نمی کنه چطوری باشه. بعدم با این استدلال شما که هیچ کسی دست به هیچ اقدامی نمی تونه بزنه تو زندگیش!
حذفبرخاسته ام در آوار Waking in the rubble
پاسخحذفبر خرده شیشه ها خرامان Walking over glass
در چشم خلق گران بودم و Neighbors say we’re trouble
لیک به سر شد آن روزگاران Well that time has passed
با تصویر خویش در آینه Peering from the mirror
گویم که نه من نیستم این No, that isn’t me
این نا آشنا کیست همراه Stranger getting nearer
یا که باشد این فرد این چنین Who can this person be
اکنون مرا تو نخواهی شناخت You wouldn’t know me at all today
از ژرفای آن نور که پریدم به تاخت From the fading light I fly
چون ققنوس ظهور کرده ام Rise like a phoenix
بیرون ز خاکستر و Out of the ashes
در پی کین خواهی و Seeking rather than vengeance
مجازات و انتقام Retribution
از چون شمایی که می دانستید آن زمان You were warned
گر من دگرگون گشته ام Once I’m transformed
باز خواهم زاده شد Once I’m reborn
چون ققنوس و You know I will rise like a phoenix
با این حال شعله گشتید بر این دامان But you’re my flame
ایشان با این کارها دنبال جلب توجه افکار عمومی و نظر هاست که برای این صنف مانند رابطه ماهی و آب است وگرنه هستند کسانی که مانند این شخص هستند و دارند زندگی خود را می کنند . ایشان اگر یک خانم است این ریش و سبیل برای چیست و اگر یک آقاست این چشم کشیدن و آرایش برای چیست ؟
پاسخحذف