۵/۰۷/۱۳۹۰

نگاهی به مجموعه داستان «ایستادن زیر دکل برق فشار قوی»


معرفی:

عنوان: ایستادن زیر دکل برق فشار قوی
نویسنده: داوود غفارزادگان
ناشر: نشر چشمه
نوبت چاپ: چاپ نخست، 1389
86 صفحه؛ 2200 تومان

افسوس کاغذهای مچاله نشده

من فکر می‌کنم برای نویسده شدن باید یک سطل آشغال پر داشت. از آن سطل‌هایی که یک خروار کاغذ گلوله شده در درون و اطراف آن افتاده است. اگر نویسنده دلش نیاید از هیچ کدام از نوشته‌هایش چشم پوشی کند، و اگر بخواهد هرچه را که روی کاغذ آورد، صرف نظر از اینکه چه محتوا و کیفیتی دارد به دست چاپ بسپارد، آنگاه نتیجه کار احتمالا چیزی می‌شود شبیه «ایستادن زیر دکل برق فشار قوی» !

از نگاه من در میان دوازده داستان این مجموعه، تنها داستان‌های «گوربان»، «سنگ انتظار» و «مو فرفری» را می‌توان قابل توجه دانست. داستان «گوربان» را واقعا دوست داشتم، هرچند موضوع آن جدید و دست اول نبود. «سنگ انتظار» ظرفیت آن را داشت که به یک داستان خوب تبدیل شود، اما به گمان من پرداخت نامناسب این اجازه را از آن گرفت تا جایی که جز یک سرگیجه گنگ و ناخوش آیند چیزی عاید خواننده‌اش نخواهد کرد. «مو فرفری» هم یک ایده جالب بود که پرداخت مناسبی داشت، اما از این سه داستان که بگذریم تقریبا دیگر هیچ چیزی داخل این مجموعه پیدا نمی‌شود!

«شفی جان» یک نمونه ضعیف و تلاشی شکست خورده برای عامه نویسی است. ترکیبی که سرشار از تناقض است و مشخص می‌کند نویسنده از شخصیت اصلی داستان خودش شناخت نزدیکی ندارد و تنها در حال تصویر کردن چهره‌ای است که خودش هم فقط آن را شنیده است. صرف نظر از این زبان ناهموار، در زمینه شیوه روایت داستان در قالب نامه، آنقدر نمونه موفق و قابل توجه منتشر شده است که «شفی جان» را کاملا حذف کنند.

اما اگر بخواهیم بارزترین مصداق دست نویس‌هایی که باید منهدم شوند را در این مجموعه نام ببریم، پس از «تاملات یک دوزنده» و «وقتی بیدار می‌شویم» ، به داستان «درخت من» می‌رسیم. من دقیقا نمی‌دانم چه چیز نویسنده را به نوشتن چنین داستان مانندی تشویق کرده است. شیفتگی و جذبه در روایت‌های مذهبی یا تلاشی برای نگارش با ادبیات سنتی؟ هرچه که بوده، به باور من باید شخصی و پنهان باقی می‌مانده است. چنین داستان واره‌ای که چیزی جز یک نسخه کپی برداری شده از روایت‌های پامنبری نیست چه ارزشی می‌تواند برای خواننده داشته باشد؟

خلاصه اینکه اگر نویسنده نخواهد خودش زحمت وجین کردن آثارش را بکشد و ناشر نیز با خودش عهد کرده باشد که هر چه به دستش رسید چاپ کند، آنگاه عجیب نیست که همین اندک توان مطالعه خوانندگان هم تحلیل رود!

پی نوشت:
نگاهی متفاوت به این مجموعه را از اینجا+ بخوانید.
اینجا+ هم یک نفر معتقد است این مجموعه، از بهترین مجموعه های نمایشگاه امسال بوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر