۸/۲۹/۱۳۸۹

اعتبار از دست رفته

بعضی عناوین هستند که برای حامل آنها می تواند وجهه و اعتباری ویژه به همراه آورد. گستره این عناوین، -هرچند در مراتب متفاوت- می تواند از دریافت جایزه نوبل تا پیشوندهای ساده ای همچون «دکتر» و یا «استاد دانشگاه» را شامل شود. در برابر من گمان می کنم برخی عناوین نیز هستند که اعتبارشان بیشتر به چهره هایی است که حامل آن هستند. یعنی گاه شخص به خودی خود آنچنان مقام و منزلتی دارد که نه تنها یک عنوان جدید نمی تواند چیزی به جایگاهش بیفزاید، که برعکس، این اعتبار اوست که منزلت عنوان را بالا می برد.

یکی از پرسش های مسئله ساز سال های اخیر در ارتباط با جایزه نوبل ادبیات، به دلایل انتخاب نشدن «ماریو بارگاس یوسا» باز می گشت. نویسنده ای که بسیاری او را برای سال ها شایسته ترین گزینه دریافت جایزه نوبل می دانستند، اما آکادمی نوبل نام هایی به مراتب ناآشناتر از او را انتخاب می کرد. کار کم کم به جایی کشیده می شد که حتی اعتبار این بالاترین رتبه جهانی ادبیات زیر سوال می رفت که سرانجام امسال انتظارها به پایان رسید و نام جناب یوسا به عنوان برنده نوبل ادبیات انتخاب شد. من گمان می کنم دست کم در دید بسیاری از دوستداران ادبیات، انتخاب امسال آکادمی ادبیات نوبل چیزی به ارزش های جناب یوسا نیفزود، بلکه نوبل را از یک خطر جدی نجات داد!

علی رضا افتخاری به عنوان چهره ماندگار موسیقی کشور شناخته شد. این خبر در شرایطی اعلام شد که عنوان «چهره ماندگار» پیشینه زیادی ندارد و همچنان جایگاه ویژه ای نزد ایرانیان به خود اختصاص نداده است. در واقع نگاه های همیشه مردد بسیاری از ایرانیان سال ها است انتظار می کشند تا روند انتخاب دست اندرکاران این همایش را بررسی کنند، بلکه بتوانند سرانجام اعتماد لازم به این عنوان را به دست بیاورند. به گمان من، انتخاب نام علی رضا افتخاری به عنوان چهره ماندگار موسیقی کشور، آن هم در شرایطی که این عنوان هنوز به بزرگانی همچون استاد محمدرضا شجریان و یا شهرام ناظری تعلق نگرفته است نه چیزی به ارزش های هنری جناب افتخاری خواهد افزود و نه از جایگاه اساتید مسلم موسیقی کشور خواهد کاست. بلکه اینبار این ارزش و اعتبار عنوان «چهره ماندگار» است که زیر سوال رفته و معلوم نیست چه زمان بتواند چنین ضربه ای را جبران کند.

۱ نظر:

  1. ارجمندی علیرضا افتخاری و یکسان نبودنش در میان هنروران دیگر، برای چیزهایی که در متن تابناک گفته شده نیست. او تنها هنرمندی است که بعد از انقلاب ایران و جلوگیری از پیشرفت و فراگیری هنر موسیقی، توانسته با بکارگیری دستاوردهای نو در این رشته و پرهیز از دوبارگی و خمودی که در موسیقی افراد دیگری چون شجریان یا ناظری هنوز به چشم میخورد، نسل جدید را دوستدار آواز اصیل، امروزی و پویای ایرانی نماید. حال آنکه خوانندگان یا موسیقیدانان دیگر از چنین نوآوری یا تلاش هدفمند و پویا و لحظه ای، بی بهره بوده اند و تنها موسیقی محض و دیرینه را گه گاه بازخوانده اند. تلاش افتخاری نه به عنوان یک فعال معمولی در عرصه موسیقی بلکه به عنوان یک چهره تابناک در بخشیدن حیات دوباره به موسیقی و ترانه های ایرانی در خور قدردانی بوده است. که این به خوبی از کیفیت و کمیت آثار او و اقبالی که در کوی و برزن نسبت به آلبومهای او وجود دارد قابل فهم است

    پاسخحذف