۱۰/۱۹/۱۳۸۸

تف سر بالا

روز گذشته در سایت خبری گویا به مطلبی برخورد کردم که تحت عنوان تحلیل ارایه و با تیتر «نزدیک شدن خامنه ای به هاشمی و عقلای قوم و احتمالات پیش رو» منتشر شده بود. انتشار چنین یادداشتی از خبرنامه گویا عجیب نبود چرا که اصولا منش این سایت بر انتشار اخبار و تحلیل ها از سوی دیدگاه های متفاوت و تلاش برای پوشش حداکثری نظرات موجود است. با این حال وقتی همین یادداشت را مجددا در سایت جنبش راه سبز (جرس) دیدم واقعا دچار حیرت شدم. مسئله من یا این یادداشت نگاه سطحی و نتیجه گیری های توهمی از اتفاقات ساده نیست*؛ مشکل اینجا است که نگارنده این یادداشت مدعی است که بیانیه دادن و یا ندادن آقایان موسوی و کروبی تنها با دستور آقای هاشمی انجام می شود و تصریح کرده است «آنچه این سناریو را کامل میکند، بیانیه ندادن میرحسین و کروبی قبل از عاشورا بود، که نشان میداد که شخص هاشمی به جد از آن ها خواسته بود که این بار سکوت پیشه نمایند، چون اوضاع وخیم است و بازی صفر و یکی شده و طرف مقابل کامل بازی مرگ را شروع کرده است».


من امیدوارم هماهنگی مداوم و روزافزونی میان رهبران جنبش سبز با آقای هاشمی وجود داشته باشد؛ اما اینکه درست هم راستا با تبلیغات افراطی ترین حامیان کودتا بر چنین توهمی تاکید کنیم که حتی مهندس موسوی نیز برای انتشار بیانیه های خود از آقای هاشمی کسب تکلیف می کند از نگاه من فقط یک «تف سربالا» است؛ من نه تنها به چنین ادعایی باور ندارم، بلکه تردیدی ندارم تنها اذهان پریشان و «دایی جان ناپلئونی» می تواند چنین تحرکات پشت پرده ای را تشخیص دهد و این درست همان نگاهی است که کلیت تحلیل ارایه شده بر پایه آن استوار است.


پی نوشت:

* نگارنده گرامی یادداشت مذکور از دعوت آقای دادکان به برنامه نود نتیجه گرفته است که آقای خامنه ای در منش خود تجدید نظر کرده؛ من نمی دانم زمانی که آقای صفایی فراهانی به همین برنامه نود دعوت شد و رسما آفتابه به دولت فخیمه نهم گرفت چنین ذهنی چه نتیجه ای گرفته بود! حتما اگر آن زمان قرار بود این یادداشت نوشته شود نتیجه گرفته می شد که مجلس قرار است احمدی نژاد را مثل بنی صدر عزل کند!

۵ نظر:

  1. ناشناس۱۹/۱۰/۸۸

    تفسير بيش از حد - و متعاقبا افراطي مسائل - بلاييست كه اين روزها گريبانگير جماعت نيمه روشنفكر و مثلا روشنفكرمان شده !
    نميدانم اين چه بدعتيست كه گويا ( گوياي شما نه البته !‌:ي ) بايد در پس هر پرده اي شعبده اي باشد كه به چشم هيچ كس نمي آيد ... الا آقايان !
    بي بيانيه و دعوت آمدن و شدن آن روز بزرگ هم ( ‌بي آنكه اصراري به درستي صد در صد اين برداشت داشته باشم ) ، ‌نيامد و نشد مگر به يك دليل ساده ساده :
    پرچمداران اين روزهاي اين حركت - درســـــــت به عكس آنچه « درگيران با مسئله رهبري جنبش » در بوق نقد و نصيحت و هشدار ميكنند - هم آهنگي حركت را و سمت و سرعت آن را ( ‌محض تمرين روزهاي احتمالي حذف سران ) وانهادند به جماعت سبز ؛ بلكه ببينند و بدانند و باور كنند كه : اين جنبش سران بسيـــــار دارد ... شايد به قدر تك تك ما « مصممان رها شده از ترس بيشمار » !

    پي نوشت : به گمانم - به يمن بازار گرم حدس سياسي (!!!) - كاسبان زيادي زاده شدند .
    چه بسيارند قصه نويسان سياسي (!) - كه بي اعتنا به صحت گفتار و حدس و نقد و نظر - مشعوف و مست ند از « عدد ِ » ... كنتور ِ ... صفحه ي مجازيشان !!!

    اين است بلاي نسل سياسي ِ پر مخاطب ِ نو كه ... (‌ از من و ما دور باد ... تا ابد ) ! :)

    پاسخحذف
  2. دوست ناشناس شیرین قلم

    زیر پست قبلی از گفت و گوهای ته کافه گفتی و دلم هوایی شد؛ چه خوب بود که می توانستیم در این گفت و گوها شریک شویم؛ کافه نشینی های من یا با کتاب پر می شود و یا با نوشتن؛ هم صحبتی ندارم، آن هم به این شیرین کلامی.

    پاسخحذف
  3. دوست ناشناس شیرین قلم

    زیر پست قبلی از گفت و گوهای ته کافه گفتی و دلم هوایی شد؛ چه خوب بود که می توانستیم در این گفت و گوها شریک شویم؛ کافه نشینی های من یا با کتاب پر می شود و یا با نوشتن؛ هم صحبتی ندارم، آن هم به این شیرین کلامی.

    پاسخحذف
  4. باز هم برای دوست ناشناس و این بار در مورد کنترل نظرات:

    من اهل سانسور و فیلتر نیستم؛ این کنترل تنها مخصوص نظراتی است که در پای پست های روزهای پیشین قرار گیرند؛ نظری که پای پست های هر روزه نوشته شود به راحتی به چشمم می آید و اگر امتحان کنید متوجه می شوید که کنترل ندارد (البته همین نظر بالای شما نشان می دهد که امتحان هم کرده اید)؛ اما برخی از دوستان به پست های پیشین و دور از چشم خودم می رفتند و چیزی می نوشتند که متوجه نمی شدم؛ برای آنکه از نظرات دوستانی که پای پست های قدیمی می نویسند مطلع شوم بر روی نوشته های قدیمی کنترل گذاشته ام؛ آن هم نه برای رد یا تایید؛ بلکه تنها به خاطر اینکه پیغامی دریافت کنم و از ثبت نظر جدید مطلع شود.

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲۴/۱۰/۸۸

    آن یادداشت بدجوری اغراق آمیز بود ولی نسخه کم رنگش را میشود به عنوان یک احتمال در نظر گرفت.
    والبته مشورت و هماهنگی با هاشمی را هم میشود "کسب تکلیف" ننامید هر چند به دلایل روشن هیچ کدام از این دو (هاشمی و موسوی) با هم ارتباط نمی گیرند.
    اگر هماهنگی‌ای هم باشد از دور است: از روی سخنرانی‌های رسمی و موضع‌گیریهای طرفین که در رسانه ها اعلام میشود و همه خبردار میشوند

    پاسخحذف