اگر از من بپرسند: چطور میتوان
انبوه روایتهای سیل ویرانگیر امسال را در یک قاب عکس خلاصه کرد و برای آیندگان به
یادگار گذاشت، به تصویری همچون عکس این پست اشاره خواهم کرد: دیواری انسانی، سینه
سپر کرده در برابر طغیان امواج سیل! این عریانترین نما از جدال انسان با طبیعت،
از چندین منظر، عصاره تمامنمای فروردینماه تلخ ۹۸ خواهد بود.
پیشتر در باب «عکسهای
دروغگو» یادداشتی منتشر کردیم. تصاویری که بجز فریب مخاطب، هیچ کارکرد دیگری نمیتوانند
داشته باشند. یعنی حتی اگر مدعی شوند هدفشان ایجاد شور و امید بوده، بیشک در
چنین هدفی شکست خواهند خورد، چراکه کمترین نسبت را با واقعیت دارند. تنها زمانی میتوان
از امید سخن گفت، که نسبت آن را با واقعیت تلخ کنونی قطع نکنیم. ارائه تصاویر شاد
یا آنچه به وفور با هشتگ #خبر-خوب
مشاهده میکنیم همچون افیون و مخدر، شیوههایی کاذب، دروغین و موقتی برای فرار از
درد و اندوه هستند که بلافاصله اثر خود را از دست داده و عواقب بدتری به همراه میآورند.
تصویر تماما رئالیستی ما اما یکسره کارکرد متفاوتی دارد.
عکس پیوست، دیوارهای انسانی
است که به قصد پوشش شکاف سیلبندها تشکیل شده است. پدیدهای که به کررات در مساله
سیل اخیر مشاهده شد. یعنی تصویر پیوست، یک تجربه منحصر به فرد و یک خرق عادت نبود.
(نمونههایی دیگر را از اینجا یا در این کیپ مشاهده کنید) پس این تصویر
«نوعی»، (typical) میتواند مشتی نمونه خروار باشد. نمایندهای
شایسته که روایتگر جدال انسانها در برابر خروش طبیعت است.
تا همینجای کار و با یک نگاه
گذرا به تصویر چندین وجه قابل توجه در آن به چشم میآید. نخستین آن، بیباکی و
تهور انسان است. طغیان سیل، از مهیبترین نمادهای خشم طبیعت است، اما در این قابها
به عینه میبینیم آنگاه که انسان سر به طغیان بر دارد، عظمت ارادهاش چگونه بر
سهمگینترین طغیانهای طبیعت نیز چیره میشود. بدین ترتیب، این تصویر، نه تنها
روایتگر تجربه یک سیل، که ای بسا عصارهای است از داستان پیدایش انسان و هزاران
سال جدال او برای تسلط بر طبیعت.
دومین نکته چشمنواز تصویر،
پیوستگی و اتحاد انسانهایی است که نمیدانیم با هم چه نسبتی دارند. احتمالا همشهری
و همولایتی هستند. با تمام حب و بغضهای معمول که در هر رابطه انسانی وجود دارد.
با این حال، خطر مشترک، چنان اتحادی در میانشان پدید آورده که گویی همه یک تن شدهاند.
لغزش هر کدام بیشک جان همگی را به خطر میاندازد، پس دوش به دوش هم ایستادهاند.
گویی، نه حلقههایی از یک زنجیر، بلکه آجرهای یک دیوار مستحکم را تشکیل میدهند.
برخی منابع، با تعابیری حماسی
این تصاویر را به عزم و اتحاد رزمندگان در صفوف جنگ تحمیلی تشبیه کردهاند. به
باورم این یک مقایسه تقلیلگرایانه است که از درک عمق زیبایی و ابعاد متکثر این
تصویر عاجز است. یک وجه تمایز بزرگ در این میان، «حریف مقابل» است! تصاویر جنگ را
جدال انسان با انسان رقم میزند. جدالی که هرچند در لحظه وقوع، برای هر یک از طرفین
میتواند حماسی و غرورآفرین باشد، اما در پیشگاه تاریخ تنها به شکل افسوسی بر یک
تراژدی تلخ به یادگار خواهد ماند. تصویر اخیر اما نبرد انسان با طبیعت را میبینیم؛
جدالی با شکوه، ماندگار، بیمرز، ابدی و ازلی!
وجه تعیین کننده دیگر این اثر،
که آن را از تمامی تصاویر تبلیغاتی، از جمله پروپاگاندای «تصاویر دروغگو» متمایز
میسازد، پنهان نکردن درد و رنج است. این تصویر مدعی نمیشود که تمام وجوه جهان
زیباست؛ انسانها در شادی به سر میبرند؛ دوستی و محبت همه جا فراگیر شده و غم و
اندوهی در کار نیست. اتفاقا، زیبایی اصلی این تصویر در آن است که روایتگر درد و
رنج واقعی انسان است. انسانهایی گرفتار که با دستان خالی باید برای بقای خود
بجنگند. درد بکشند، عزیزان و داراییشان را از دست بدهند و به قولی به خاک سیاه
بنشینند.
با این حال، تصویر ما اسیر و
محدود در وجوه تراژیک روایت خود نمیشود و در سوگواری منفعلانه فرو نمیرود. از
اراده خیره کننده شخصیتهای خود کمک میگیرد و امید را از دل تیرگی بیرون میکشد.
گویی فریاد میزند، زندگی تلخ و دشوار است، اما اراده انسان از آن والاتر است. یادآوری
از آن سروده زیبای فروغ فرخزاد که گفته بود:
آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبريزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگريزم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر