معرفی:
عنوان: چگونه سارتربخوانیم
نویسنده: رابرت برناسکونی
ترجمه: نادر فتورهچی و علیرضا علیخانی فرد
ناشر: رخداد نو
نوبت چاپ: ۱۳۹۰
۱۳۶ صفحه، ۳۳۰۰ تومان
راحله کاشانی - از خصوصیات جهان مدرن این است که سعی میکند موضوعات را برای عامه مردم قابل فهم کند. مجموعههای بسیاری منتشر میشوند که هدفشان دقیقاً همین است که به کسی که اصلاً با موضوع آشنا نیست ایدهای کلی بدهد درباره اینکه مکانیک کوانتمی و سرطان و اینترنت و ویتگنشتاین و حسابداری و منطق و غیره چیست. این کتابهای کوچک را متخصصان به زبانی ساده مینویسند و برای ترجمهشان به فارسی آشنایی مقدماتی با زبان مبدا (معمولاً انگلیسی) و آشنایی اندکی با موضوع (در حد دانستن اصطلاحات ابتدایی) کفایت میکند. با توجه به این موضوعات بود که وقتی یکی از دوستان که از علاقه اینجانب به سارتر خبر داشت ترجمه فارسی یکی از این کتابهای مقدماتی را برایم هدیه آورد انتظار داشتم ساعتی را با لذت مشغول متن خوبی باشم و چیزهایی یاد بگیرم درباره فیلسوفی که رمان و نمایشنامه هم مینوشت و با اشغالگران نازی جنگید و نوبل ادبیات را رد کرد و همراه با راسل دولت امریکا را در جلساتی نمادین در مورد جنایات جنگ ویتنام محاکمه کرد. انتظارم به سرخوردگی عمیقی انجامید. در این نقد به طور عمده به ترجمه مقدمهٔ کتاب خواهیم نگریست.
* صفحات 1 و 2 از متن اصلی: نویسنده میگوید که اگرچه سارتر میتوانست زیبا بنویسد، ولی نوشتههایش همیشه زیبا نبود. با این حال، از آن رو که سارتر بیوقفه مینوشت، انتخاب ده قطعه زیبا از او مسلماً سخت نیست، اما این کار فایده قابل توجهی هم برای فهم سارتر ندارد. به قول مترجمان: «این امر، خواننده را به کانون تفکرات سارتر نخواهد برد: در انتهای فصل اول فقط یاد خواهیم گرفت که چگونه سارتر بخوانیم.» (ص. ۱۲)
به باور این نقدنویس، جملهای که نقل شد پس از نشانه دونقطه (:) نامفهوم شده است: انتخاب ده قطعه از سارتر، «خواننده را به کانون تفکرات سارتر نخواهد برد»؛ قبول. اما با توجه به اینکه اصلاً هدف کتاب که از عنوانش هم پیدا است این است که به ما یاد بدهد چگونه سارتر بخوانیم، موفقیت بزرگی خواهد بود که خیلی زود (یعنی «در انتهای فصل اول») یاد بگیریم که چگونه سارتر بخوانیم! پس نهایتا علت مخالفت نویسنده با انتخاب ده قطعه زیبا چیست؟ مجبور شدم به اصل انگلیسی نگاه کنم که میگوید:
but that would not take one to the heart of his thinking: at the end of the volume one would be no closer to having learned how to read Sartre.
انگلیسی آسانی است. نویسنده بعد از دونقطه میگوید: «با اتخاذ آن شیوه (یعنی انتخاب ده قطعه زیبا از سارتر)، شخص در پایان این کتاب اصلاً به یادگرفتن چگونگی خواندن سارتر نزدیکتر نخواهد بود». گمانهزنی درباره اینکه «این مجلد/کتاب» چگونه در ترجمه تبدیل شده است به «فصل اول» جالب است. جالبتر این است که مترجمان نه فقط فعل اصلی جمله را به نقیضش برگرداندهاند، بلکه اصلاً ترجمهٔ ایشان از این جمله، نویسنده را شخصی با ذهنی آشفته جلوه میدهد.
* نویسنده در توضیح روش کارش در کتاب (که عبارت است از توضیح بخشهایی از سارتر که در اوایل هر فصل نقل میشود) میگوید که سارتر اصولاً اهل این نبود که مستقیماً برود سراغ اصل مطلب و حرفش را در پانصد کلمه بگوید. به این علت است که انتخاب قطعاتی از سارتر بدون کوتاهسازی ممکن نبوده است:
That is why the selection of the extracts has not been possible without the use of ellipses.
ترجمه مترجمان محترم از این جمله معنای روشنی ندارد: «از این روست که بدون استفاده از روش "حذف به قرینه"، انتخاب گزیدهای از نوشتههای او ممکن نیست.» (ص ۱۲) حذف به قرینه، اگر هم نوعی «روش» باشد، چیزی است که شخص نویسنده (سارتر) بهکار میبرد نه کسی که دارد منتخباتی از آثار نویسندهای فراهم میکند! بهعلاوه، در فصل اول، که حاوی بخشی از رمان تهوع است، نویسنده کتاب در هشت مورد متن را کوتاه کرده همه این موارد را با علامت آشنای [...] مشخص کرده است، اما در ترجمه فارسی (صفحات ۱۷ و ۱۸)، مترجمان اصلا و ابدا از این نشانهها یا هیچ نشانه دیگری مبنی بر کاربرد «روش حذف به قرینه» استفاده نکردهاند.
* یک صفحه بعد در متن فارسی میخوانیم: «... مجموعه داستانْ کوتاههای او از جمله "دیوار" و نیز رمان "تهوع" که هر دو در ۱۹۳۰ به چاپ رسیدند را میتوان از جمله شاهکارهای تاریخ ادبیات دانست». شاید شما هم مثل نقدنویس در ذهنتان اینطور جا گرفته بود که تهوع در اواخر دهه سی و کمی قبل از جنگ دوم جهانی منتشر شده است. خواندن را که ادامه بدهیم، در ص ۱۸ میرسیم به: «هرچند سارتر تا قبل از بهار ۱۹۳۸ "تهوع" را به چاپ نرساند...»! که با چیزی که قبلاً دیدیم در تناقض است. برای حکمیت بین این دو حکم ناسازگار، نگاهی میاندازیم به گاهشمار انتهای کتاب (ص ۱۲۴ متن فارسی) که میگوید رمان در ۱۹۳۸ و مجموعهی داستانهای کوتاه در ۱۹۳۹ منتشر شده. علت اشتباه در ترجمه جمله اول چه بود؟ متن انگلیسی، ص. 2 را ببینیم:
…both of which were published in the 1930s,…
که یعنی هر دو در دههٔ ۱۹۳۰ منتشر شدهاند. آیا مترجمان، «the 1930s» را «1930» خواندهاند؟
* حال که در بحث گاهشمار هستیم حیف است به مورد جالبی اشاره نکنیم. در متن فارسی (ص ۱۲۶) میخوانیم: «در تریبون آزادی که راسل از او برای سخنرانی بر علیه سیاستهای امریکا در ویتنام دعوت کرده بود، شرکت کرد». به خود میگوییم که لابد این «سخنرانی» در «تریبون آزاد» بر ضد «سیاستهای امریکا» خیلی مهم بوده که در گاهشمار آمده. جریان چیست؟ به متن اصلی نگاه میکنیم، و میبینیم که چهار سطر در مورد وقایع این سال ترجمه نشده است، لابد به تشخیص مترجمان در قیاس با این «سخنرانی» چندان مهم نبوده. اما، جهت اطلاع، در مورد راسل، جمله در متن اصلی چنین است:
Takes part at Bertrand Russell's invitation in an international tribunal to address US war crimes in Vietnam.
که یعنی: «به دعوت برتراند راسل در محکمهای بینالمللی برای پرداختن به جنایات جنگی امریکا در ویتنام، شرکت میکند». سخنرانی؟ سیاستها؟ تریبون آزاد؟ بگذریم!
* در صفحهٔ ۱۴ از ترجمه فارسی میخوانیم: «در جهان سرمایهداری، غالباً از او با موضع پوزشگرایانه در قبال حکومتهای ستمگر یاد میشود». نظرها در مورد اصول ترجمه مختلف است. نظر اینجانب این است که اگر جملهای در ترجمه معنا ندهد، احتمالاً یک جای کار میلنگد. واقعاً «موضع پوزشگرایانه» یعنی چه؟ آیا در جهان سرمایهداری معتقدند که سارتر از حکومتهای ستمگر معذرتخواهی میکرده است؟ اجازه بدهید متن اصلی را نگاه کنیم تا هم معنای جمله روشن بشود و هم ببینیم که ترجمه جای دیگر از جمله هم کاملاً آزاد است:
In the so-called First World of affluent nations he is often presented as an apologist for oppressive regimes. (p.4)
پیشنهاد اینجانب برای ترجمه: «در بهاصطلاح جهان اولِ ملتهای مرفه، او را اغلب مدافع حکومتهای ستمگر معرفی میکنند».
* تا اینجا فقط به ترجمه مقدمه پرداختهایم ولی احتمالا همین اندازه هم از حوصله این صفحات بیرون است. در مجالی بیشتر، به فصل اول میپرداختیم که حاوی بخشهایی از رمان تهوع است. فقط به دو نمونه اشاره میکنیم. مترجمان، «The word Absurdity» را که درباره یک واژه است، به «پوچی لغات» برگرداندهاند (ص ۱۷) و جمله کلیدی «The essential thing is contingency» را به «ماهیت یک امر اتفاقی است» (ص ۱۸) ترجمه کردهاند. تراژیک است که در ترجمه کتابی درباره سارتر چنین برخوردی با رمان تهوع بشود. تراژیکتر آنکه سالها است که ترجمه فارسی این رمان در بازار هست (کار امیر جلالالدین اعلم، چاپ یازدهم، انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۹)، و مترجمان و ویراستاران لازم ندانستهاند که به آن نگاهی کنند و شک کنند که شاید ترجمهٔ عباراتی که نقل کردیم چیزی شبیه به آنی است که آقای اعلم در صفحات ۲۴۱ و ۲۴۴ ترجمهٔ تهوع نوشتهاند: «کلمهٔ پوچی» و «امر عمده، همان امکان است».
* با پیشنهادی نقدم را به پایان میرسانم. در ترجمه فارسی، صفحه ۱۲۹ ، با عنوان «چند پیشنهاد برای مطالعهی بیشتر»، به این صورت شروع میشود:
The best source for understanding Sartre 's life is a trilogy of autobiographical volumes by his lifelong companion Simone de Beauvoir: …
نه، اشتباه نکردید: این جمله در ترجمهٔ فارسی آمده است! مترجمان بیش از سه صفحه از متن را اصلاً ترجمه نکردهاند و کلا همان جملات انگلیسی را، بی هیچ توضیحی، آوردهاند. با توجه به سادگی متن کتاب و میزان دقت مترجمان در ترجمه، پیشنهاد میکنم ناشر محترم کاری را که برای این صفحات کردهاند به کل کتاب تعمیم بدهند و متن کامل انگلیسی را در اختیار خوانندگان قرار بدهند. به این ترتیب هم انگلیسی خوانندگان بهتر میشود و هم در هزینههای ترجمه و حروفچینی صرفهجویی میشود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
پاسخحذفپاسخ مورد اول: در یک مورد لغت "volume" که به اشتباه "فصل" ترجمه شده و درست ِ آن همان "مجلد" است. اما اصل ترجمه ما این بوده(اسناد نزد ناشر هم هست احتمالا): "در پایان جلد اول" ( اشتباه از من بوده، کلمه اول اضافه است).متاسفانه در ویرایش من، "ج...لد" را به "فصل" تبدیل کرده ام و معنی گنگ شده. هرچند منتقد با یک کلاغ چل کلاغ قصد دارد که فقط و فقط بگوید کلمه "کتاب" در ترجمه به "فصل اول" تبدیل شده. همین امر موجب شده که "فاجعه" و "وا اسلاما" رخ دهد.
...
پاسخ مورد دوم: بهتر بود ایشان با دقت بیشتری کتاب را می خواند و اقلا متوجه می شد که این کتاب نوشته آقای برناسکونی است نه خود سارتر، "حذف به قرینه" را برناسکونی انجام داده است، نه مترجمان! منتقد محترم اگر خود را در این سطح می بیند که خود ِ نویسنده را هم نقد کند، بهتر است آن را در مطلب مستقلی انجام دهد.
...
پاسخ مورد سوم: اشتباه چاپی واضحی است. ماجرا، ماجرای عجیبی نیست!. جا افتادگی لغت "دهه" در جمله :"مجموعه داستانْ کوتاههای او از جمله "دیوار" و نیز رمان "تهوع" که هر دو در ( جا افتادگی) ۱۹۳۰ به چاپ رسیدند را میتوان از جمله شاهکارهای تاریخ ادبیات دانست" است. جهت اطمینان از سطح سواد ابتدایی مترجمان بد نیست ایشان به فصل دوم مراجعه کند: "در این برهه از زمان، یعنی در دهه 1930 ،سارتر با رویکرد نقادنه اما رقیق تری نسبت به هایدگر به مخالفت با تقدم معرفت شناسی در فلسفه مدرن می پردازد."
...
پاسخ مورد چهارم ( پیشنهاد منتقد): اگر منتقد منظور مترجم را نفهمد نیز، یک جای کار منتقد لنگ می زند. چراکه "موضع پوزشگرایانه در قبال حکومت های ستمگر" باید با هم خواند شود و در این صورت معنا کاملا گویاست. ضمنا ارائه پیشنهاد قابل تقدیر است اما اصولا منتقد را به "سرخوردگی عمیق" نخواهد کشید بلکه به وجد خواهد آورد!!. ما ترجمه خود را به مراتب بهتر و همخوان تر با متن می دانیم. جهت اطلاع عرض می کنم که ماجرای "تریبون آزاد" های راسل بی نهایت در بین اهل فن و فلسفه مشهور است و همان " محکمه بینالمللی" است. و مترجم آزاد است که ترجمه خود را در صورتی که مثل این مورد به متن اصلی صدمه نزده، ارجح تر ازنظر منتقد بی اطلاع از سیاست ها و حال و هوای دهه 60 و 70 بداند.
...
پاسخ مورد پنجم: هرچند رویکرد ترجمه جناب اعلم که یک مرجع معتبر محسوب می شود، متفاوت با رویکرد مترجمان این کتاب است، بهتر است منتقد پاراگراف ترجمه شده جناب امیرجلال الدین اعلم را کامل بخواند تا متوجه بشود که چرا مترجمان با یک طنازی از تعبیر "پوچی لغات" استفاده کرده اند: "کلمه پوچی اکنون زیر قلمم زاده می شود، کمی پیش تر در باغ نیافتمش، ولی دنبالش هم نمی گشتم، نیازی به اش نداشتم: من بدون کلمات می اندایشم، در باره چیزها ، با چیزها" بدون کلمات دلالت بر پوچ بودن لغات دارد".
...
پاسخ مورد ششم( نکته دوم تراژیک! مد نظر منتقد): برمی گردیم به ترجمه جناب اعلم: "امر عمده همان امکان است. مقصودم این است که بنا به تعریف وجود آدمها و چیزها عبارت از وجوب نیست". واضح است که عبارت "امر عمده" همان "امکان" است، ترجمه تحت الفظی است و ادامه متن آن را توضیح می دهد. اما با توجه به رویکرد ترجمه غیر تحت الفظی مترجمان، معنای اصلی در همان ابتدا بیان شده است:"ماهیت چیزها یک امر اتفاقی است". در ضمن لغت contingency در متون فلسفی ( نزدیک به 100 در 100) در برابر necessity قرار دارد و همان امر اقتضائی یا تصادفی است. برای مطالعه بیشتر به دهخدا هم می توانید مراجعه کنید. البته اهل فلسفه هم می توانند با ارجاع به هایدگر معنای کانتینجنسی را به منتقد توضیح دهند.
...
پاسخ مورد هفتم: تاکنون ده جلد از کتاب های "چگونه فلان کس را بخوانیم"، از سوی انتشارات رخداد نو منتشر شده.. در همه آنها بخش "برای مطالعه بیشتر" به زبان انگلیسی است و این مختص کتاب ما نیست و ما هم موافقیم که باید ترجمه می شد اما از ما خواسته نشد. و الا پس از ترجمه 130 صفحه، این سه صفحه را هم ترجمه می کردیم.
من نه اصل کتاب را دیدهام و نه ترجمهی آن را ولی فقط با خواندن این دو متن این پرسش برایم مطرح شد که آیا ناشناس فوق به مورد اول پاسخ دادهاند واقعا؟ بد نیست مورد اول در نوشته خانم کاشانی را دوباره بخوانید. بحث "مجلد" و "فصل" در این مورد کاملا حاشیهای است. حتی اگر مجلد را هم جایگزین کنیم متنِ فارسی و انگلیسی قریب به ۱۸۰ درجه با هم تفاوت محتوا دارند. وااسلاما. بد نبود اگر ایشان به این اشکال هم پاسخ میدادند.
پاسخحذفدربارهی مورد دوم هم ناشناس محترم اصلا نفهمیدهاند منظور منتقد را. منظور منتقد (درست یا غلط) این است که "حذف به قرینه" کاری است که خود نویسنده متنی که دارد در کتاب برناسکونی نقل میشود (یعنی سارتر) ممکن است انجام بدهد اما قطعا نه گزینشگر قطعات او (یعنی جناب برناسکونی) و همین باید راهنمایی بود برای متجرمان که چنین معادلی را استفاده نکنند. به هر حال اینجا سخن از نویسندهی جملههای نقل شده (سارتر) است و نه نویسندهی کتاب و به هر حال ربطی به مترجمان ندارد. (دور باد که مترجمان کتاب را با دقتی به میزان دقت این ناشناس در خواندن متن خانم کاشانی خوانده باشند) از همهی اینها که بگذریم اینجا هم به نکتهی اصلی در مورد دوم (همان حذف هشت مورد [...]) اصلا پرداخته نشده است.
دربارهی بقیهی پاسخها نیز وضع کمابیش همین است و تقریبا ایشان اصلا به اشکال اصلی هر مورد نپرداختهاند.
البته که در پاسخ به هر نقدی بر هر ترجمهای همواره میتوان به ویراستار و ناشر و ابر و باد و ... متوشل شد. اما برای این کار پاسخ ۲ خطی هم کفایت میکند.
به ناشناس دو
حذفمن هم مثل تو کتاب و نخونده ام
اما حالا فرض کنیم اون جمله اول اصلا کلا غلطه. پس یعنی کل کتاب غلطه؟ اصلا چه اهمیتی داره که مترجم یا نویسنده بگه که خواننده با خواندن این کتاب به درک سارتر نزدیک تر می شه یا نه؟ مهمه؟ فرض کن بگه میشه و تو بعد خواندن نشی یا بگه نمی شه و تو بشی. این جمله چه ربطی به محتوای کتاب سارتر داره؟ واقعا می خوام بدونم از تغییر و جابجای این جمله چه درک و ریافتی خوااننده پیدا می کنه؟ و از این مهمتر فرض کن این جمله کلا نبود. چی می شد؟ کتاب تخمی می شد؟
خب به جای That is why the selection of the extracts has not been possible without the use of ellipses چی باید ترجمه می کردند؟
شما درستش و ترجمه کن ببینیم. به جای ellipses باید چی می گذاشتن؟
نوشته ای "دربارهی بقیهی پاسخها نیز وضع کمابیش همین است و تقریبا ایشان اصلا به اشکال اصلی هر مورد نپرداختهاند". یعنی چی که "وضع کمابیش همین است"؟ جمع می بندی و فکر می کنی جواب درستی دادی؟ بعد از دقت اونا(مترجمان) ایراد می گیری؟ تو خودت حاضر نشدی همه رو با دقت جواب بدی. پس یا خودت هم بی دقتی یا نتیجه می گیریم جواباشون درست بوده و تو نخواستی بپذیری.
جمله آخرت هم که "وضعش واقعا روشنه"
از ناشناس دو به ناشناس سه:
پاسخحذف1- من که گفتم کتاب را نخوانده ام و خوب طبیعتا هیچ نتیجه گیری ای درباره این که کتاب کلا غلطه یا اصلا اهمیتی داره یا در فهم کتاب تاثیر دارده یا ... نکردم. من فقط گفتم پاسخ های ناشناس اول به نوشته این پست برای من قانع کننده نیست. خوب حالا اگر کلا اهمیت نداره که تقصیر من نیست. تقصیر ناشناس اول است که به یه چیز بی اهمیت جواب (البته بی ربط) داده. ولی خوب این روش هیجان انگیزی در ترجمه می تونه باشه که هر جمله ای از متن اصلی را بررسی کنیم که اگر در کل کتاب به نظرمان اهمیت نداشت اصلا حذفش کنیم یا جذابتر این که نقیض اش را بنویسیم. من که استقبال می کنم.
2- فرض کن من اصلا زبان انگلیسی بلد نیستم. خوب که چه؟ من فقط بدفهمی نویسنده ناشناس اول را در فهم مطلب این پست (که خوشبختانه به زبان فارسی است) متذکر شدم. حالا اگر من بلد نباشم این جمله را ترجمه کنم، مشکل بدفهمی مورد اشاره حل می شه؟ من دربارهی فهم ناشناس اول از یک جمله فارسی (مورد دوم در پست خانم کاشانی) صحبت کردم و نه درباره توانایی خودم در ترجمه از انگلیسی به فارسی.
3- اولا که من از دقت ناشناس اول ایراد گرفته ام و نه مترجمان. البته ناشناس اول ادعا کرده که "مترجمان" است اما من راهی ندارم که مطمئن شوم.) دوماً، باز هم فرض کن من اصلا دقت ندارم. آیا برای این که بی دقتی کس دیگری را متذکر شوم باید حتما دقت داشته باشم؟ من در یک مورد مشخص گفته ام که ناشناس اول کم دقتی کرده است. خوب اگر اشتباه کرده ام بگو چرا. وگرنه متهم کردن من به بی دقتی اگر هم ضعفی از من را نشان دهد نشانگر قوتی برای ناشناس اول نیست.
4- ممنون که وقت گذاشتی مطلب من را خواندی.
اگر موضوع برای کسی جالب باشد پیشنهاد میکنم جوابهای ناشناس اول را مورد به مورد بعد از انتقادهای اینجانب بخواند. (جوابهای ناشناس اول قبلاً در صفحه فیسبوک آقای فتورهچی منتشر شده است.)
پاسخحذفاگر کسی مایل باشد بقیه ترجمه را با اصل مطابقت بدهد میتواند به من ایمیل بزند تا متن انگلیسی را برایش بفرستم.
raheleh.s.kashani@gmail.com
ناشناس محترم اول،
پاسخحذفلطف فرموده بگویید که «در جهان سرمایهداری، غالباً از او با موضع پوزشگرایانه در قبال حکومتهای ستمگر یاد میشود» یعنی چه، و ارتباطش با جمله انگلیسی زیر چیست:
In the so-called First World of affluent nations he is often presented as an apologist for oppressive regimes
گویا متجرمان کتاب تصور کرده اند نقطهی مقابل ترجمهی تحتاللفظی، ترجمهی مطلقا آزاد از لفظ است. یعنی که نیازی نیست ربطی باشد میان ترجمه و الفاظ متن اصلی. اگر به این شیوهی ترجمهی مترجمان دقت شود آنگاه احتمالا میتوان به همهی انتقادهای متن این پست به شیوه ناشناس اول پاسخ داده.
پاسخحذفمتجرمان = مترجمان
پاسخحذفخانم راحله "جهان اول ِ ملت های مرفه" یعنی چی؟
پاسخحذفناشناس آخر راست می گوید! خانم کاشانی این ترکیب واژگانی شما که پیشنهاد فرموده اید به چه معناست؟!!! اینچنین کتاب را نقد کرده ای؟ ترجمه آنها ترجمه خوبی نیست، اما ترجمه شما اگر افتضاح نباشد، دست بر قضا بی مهابا تر و بی ربط تر هست.
پاسخحذفمن خودم در بین "جهان سرمایه داری" و "جهان اول ِ ملت های مرفه"، اولی را بیشتر می فهمم.
شما در یک جمله ای که انصافا زبان انگلیسی بدی دارد، خودتان چنین غلطی دارید، آنوقت چگونه ترجمه کل کتاب را تراژیک دانسته اید؟
منتقد که دیگر نباید خودش این اشکالات "لپی" را بکند خانم!
ممنون از شما
در اینکه من بیسوادم هیچ تردیدی نیست.
پاسخحذفاما لطفی خواهید کرد اگر توضیح بدهید که این جمله:
«در جهان سرمایهداری، غالباً از او با موضع پوزشگرایانه در قبال حکومتهای ستمگر یاد میشود»
یعنی چه و چه نسبتی با آن جمله انگلیسی دارد.
مشخصا سؤالم در مورد واژه ی "پوزشگرایانه" است که مترجمان به کار برده اند.
نقد ضعیفی بود. یه ما هم سر بزنید
پاسخحذفکس گفتیا راحله جان:)
پاسخحذف