۵/۰۲/۱۳۹۱

توتالیتاریسم و اوباشی که قربانی می‌شوند

 

«جاذبه شر و خباثت برای ذهن اواش چیز تازه‌ای نیست. این امر پیوسته حقیقت داشته است که اوباش کردارهای تجاوزگرانه را با نگاه ستایش‌آمیز می‌نگرند: «فلانی ممکن است پست باشد، اما بسیار زیرک است». عامل تکان‌دهنده در پیروزی توتالیتاریسم همین بی‌خویشتنی هواداران این جنبش است. کاملا قابل درک است که چرا یک فرد نازی یا بلشویک از ارتکاب جایت علیه مردمی که به جنبش تعلق ندارند یا با آن دشمن‌اند خم به ابرو نمی‌آورد اما شگفت این‌جاست که زمانی که تحول توتالیتاریسم آغاز به بلعیدن فرزندانش می‌کند و ممکن است خود آن فرد هم قربانی این جریان شود او باز هم دچار تردید نمی‌شود». (توتالیتالریسم-هانا آرنت - ص41)

 

اوباش، این شایسته‌ترین عنوانی که آرنت برای پیاده‌نظام توتالیتاریسم در نظر گرفته است، آنچنان شیفته و مسحور موفقیت‌های حاکمیت توتالیتر هستند که گویی طرفداران افراطی یک باشگاه ورزشی از قهرمانی تیم محبوب‌شان به وجد می‌آیند. برای کدام هوادار تیفوسی فوتبال اهمیت دارد که در بازی فینال داور از یک خطای پنالتی به سود حریف چشم‌پوشی کرد و یا گلی که تیم آن‌ها به ثمر رساند در شرایط مشکوک به آفساید بود؟ اگر یکی از هواداران رقیب این بی‌عدالتی‌ها را به آن‌ها گوش‌زد کند آنان هتاکانه و وقیحانه دست پیش را می‌گیرند و ای بسا که گاه به این بی‌عدالتی‌ها افتخار کنند و از آنان برای تحقیر حریف شکست خورده بهره ببرند.

 

اوباش حامی حکومت توتالیتر، شرمنده از آن نخواهند بود که جنایات خونین حکومت محبوب‌شان به قیمت جان هزاران نفر تمام شده است، بلکه آنان تنها از این شرمنده خواهند بود که چطور نمی‌توانند تمامی مردم جهان را سرکوب و قتل عام کنند و یا یوغ بندگی حزب محبوب خود را بر گردن آنان بیندازند. تا زمانی که این احساس ضعف وجود دارد، اوباش می‌توانند سرافکنده حس شرمساری خود را در پس نقاب دروغ پنهان سازند، اما به محض رویت نشانه‌های قدرت و پیروزی است که پرده‌ها برخواهد افتاد و آنان با افتخار خبر از قتل عام «2000نفر» می‌دهند.

 

بزرگترین ویژگی اوباش توتالیتر، بی‌هویتی است. آنان بی‌خویشتن‌اند. هیچ نیستند جز توهم معنا و مفهومی که از اقتدار و پیروزی جنبش توتالیتر احساس می‌کنند. این اوباش آنچنان مسخ این قدرت برتر هستند که حتی اگر روزی خود به قربانیان آن بدل شوند باز هم نسبت به این ماشین هولناک تردید نخواهند کرد: ایراد کار حتما آن‌قدر جزیی است که قابل چشم‌پوشی باشد. مشکلی جزیی در حد نابود شدن چند انسان دیگر. چه اهمیت دارد که این‌ انسان‌ها حتی خودمان باشیم؟!

 

پی‌نوشت:

این روزها اخبار بازداشت و برخورد قضایی با برخی وبلاگ‌نویسان حامی احمدی‌نژاد به گوش می‌رسد. (+) شما ممکن است این اخبار را بشنوید و در عین حال ممکن است در واکنش به آن‌ها شاهد تداوم فحاشی‌های متقابل هواداران احمدی‌نژاد با برادران لاریجانی باشید، اما تردید نکنید که هیچ یک از اوباش طرفین در اصل ماجرا به خود تردیدی راه نخواهند داد و هم‌چنان تنها همان نقش پیاده‌نظام سرکوب خود را بازی خواهد کرد!

۴ نظر:

  1. غلامعلی یوسفی۳/۵/۹۱

    روزنامه کیهان همه حکومت نیست، در هر جناح و تفکری، بخشی افراطی وجود دارد، تعمیم دادن این بخش افراطی به همه جناح، کاری است که معمولأ فعالان سیاسی کشورمان انجام میدهند بخصوص آنهایی که بیشتر به درگیری تمایل دارند تا تعامل.
    مکتبی ها هم همین کار را می کنند هر وقت صحبت از اصلاح طلبان می شود رفتارهای افراطی آن گروه را متذکر می شوند.
    در کل این روش خوبی نیست، مردمی که در سن درگیری قرار دارند چنین نگاهی و روشی را بکار می برند.
    این تیتری که کیهان زده قابل دفاع نیست، انتقاد از آنهم ایراد ندارد اما اینکه نتیجه می گیرید همه نظام این چنین هستند و این چنین فکر می کنند واقعیت ندارد.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۳/۵/۹۱

    جناب غلامعلی حسین شریعتمداری،سردبیر کیهان به طور مستقیم توسط خامنه ای انتخاب شد.اگر حقیقتا حرفهایی که ایشان در روزنامه شان میزند همسو با نظر و آراء نظام و شخص خامنه ای نباشد،امکان ندارد که به ایشان اجازه داده شود که در مقام سردبیر بیش از این در این روزنامه قدیمی و بااعتبار(البته چیزی از ان دیگر باقی نمانده)باقی بماند.
    شما مثلا فکر میکنید خامنه ای و سران رژیم مانند جنتی و مهدوی کنی و ... افراطی و بنیادگرا نیستند؟

    پاسخحذف
  3. غلامعلی یوسفی۴/۵/۹۱

    مثال نیمه پر و خالی لیوان را حتمأ شنیده اید.
    بنده به نیمه پر هم نگاه می کنم.
    در همین حکومت، 16 سال دولتهای سازندگی و اصلاحات وجود داشت، که از بهترین دولتهای منطقه چیزی کم نداشتند.
    در همین حکومت اشخاصی مانند هاشمی، خاتمی، قالیباف، ناطق، ولایتی،... وجود دارد.
    بدیهی است اگر ما فقط به نیمه خالی یا فقط به نیمه پر نگاه کنیم از حقیقت دور خواهیم شد.
    . . .
    فکر می کنم تفاوت اصلی و اساسی بین جوامع متمدن و جوامع کمتر متمدن در این است که در جوامع متمدن، افراطی ها منزوی و تنها می شوند اما در جوامع رشد نیافته برعکس افراطی ها بیشتر از سایرین مورد توجه قرار می گیرند!!

    پاسخحذف
  4. ناشناس۴/۵/۹۱

    غلامعلی جان شما نسبت به حقیقت کم لطفی میفرمایید عزیز.الان کشور دست افراط گرایان است،از ان رهبر و سپاه بگیر تا پایین دستها،ان وقت منظور شما از افراط گرایان چه کسانی است؟کشور دست اینهاست.اصلا وقتی خود سپاه میگوید که اصطلاح طلبان(سوا کرده هایشان)میتوانند در انتخابات شرکت کنند و البته این از روی لطف و مرحمت نظام است اما رای نخواهند اورد،تو خود حدیث مفصل بخوان.
    خامنه ای در برابر خاتمی و جریان اصلاحات نتوانست کاری کند چون مردم با قوت و قدرت پشتیبان ان بودند چنانچه حتی قیام 18 تیر و قتلهای زنجیره ای هم انچنان انها را در مواضعشان نسبت به اصلاحات چی ها سست نکرد.اما در دور دوم ریاست جمهوری خاتمی و کم شدن محبوبیتش،خامنه ای در اندرونی خود نقشه کشید تا پس از او به ارامی اصولگرایان متحجر را در پاچه ملت کند(و کرد) و خود ریسمانها را از دور در دستش بگیرد.در هر صورت اما اکنون کسی انچنان که به چشم اید نه پشتیبان ان شریعتمداری شکنجه گر است و نه با جریانات مطلق گرایانه حکومتی همدل و همراه.کیهان از دیرباز محل نشر دیدگاه های حکومت بوده و سردبیرش هم مستقیما توسط خامنه ای انتخاب شده و بیشک مورد تایید او و همسو با مافیای سپاه است.مقایسه شرایط ایران با کشورهای پیشرفته یا دوران اول اصلاحات(و حتی ان نیمچه اصلاحات دور دوم)هم کار عبث و بلاهت گونه ایست،چرا که نه ایران به مَثَل فرانسه و المان و انگلیس و سوئد است و نه ایران طالبانی 91 با فضای اصلاحات و امید سال 76 کوچکترین سنخیتی دارد.همه هم میدانیم جریان اصلاحات شکست خورده و با حمله های اخیر خامنه ای سنگ قبرش هم بنا شده.اما عده ای باز دوست دارند با توهین به خود و لگدمال کردن کرامیت انسانیشان،همچنان در برابر خامنه ای و همپالگی هایشان خود را خار و خفیف و کوچک کنند بلکه بتوانند مرده مومیایی شده ای به اسم جریان اصلاحات را زنده کنند.

    پاسخحذف