صابر خسروی - مجمع دیوانگان در فراخوانی خواسته است تا در مورد این عکس به دو پرسش زیر پاسخ گویم:
1- خیلی خلاصه نظرتان در مورد چیستی هنر را بنویسید
2- با توجه به دیدگاه شما آیا این نقاشی یک اثر هنری محسوب میشود؟ اگر بلی چرا و اگر نه جرا؟
پرسشهایی کلی چون «هنر چیست!؟» به همان میزانی که جذابند و عمیق به همان میزان هم ابهام آلودند و انگاری بیشتر –آن طور که میلز در باب تخصصی شدن علوم میگوید (میلز, 1389)– به جای آنکه مساله را حل کنند، بیشتر مساله آفرینند. باور نمیکنید بگذارید کمی بلند بلند به این مساله فکر کنیم: به راستی هنر چیست!؟ تقلید از طبیعت!؟ بیان احساس!؟ یا آنجا که تولستوی هنر را یک عمل آگاهانه هدفمند انسانی میداند (تولستوی، 1389) !؟ و یا تعریف ارسطو از هنر که هنر را در تقابل با عملکردش تعریف میکند و اعتقاد دارد که هسته اصلی هنر به وجود آوردن فهمی است برای مخاطب هنر (ایزدی، 1387). و یا اصولا ذات هنر در دنیای امروز، هنوز به عنوان پدیدهای اسرارآمیز در ابهام باقی مانده و تعریف جامع و گویایی از آن ارایه نشده است (مطهری، 1386). قبل از هنر باید زیبایی را شناخت!؟ آنوقت زیبایی مانند هنر قابل تعریف نیست از نظر حکمت انسانی نفس زیبایی نیز قابل توصیف است و نه تعریف (مطهری، 1383)!؟ آیا قرار است با پاسخ به این سوال به فلسفه هنر یعنی پاسخ به این سوال که چه چیزهایی زیبا هستند (پازوکی، 1388) بپردازیم و یا به چیستی زیبایی!؟ آیا هنر اصالتی ذاتی دارد و همیشه پایدار است!؟ و یا در جبههای مقابل تاریخمند و زمینه محور است!؟ بگذارید کمی در همین باب تامل کنیم:
ولاسکوئز در مقالهای تحت عنوان هنر چیست (ولاسکوئز، 1390) دورههای مسلط هنری را به چهار قسم تقسیم میکند:
- نخست هنر به منزله تقلید از واقعیت که بیشتر آرای افلاطونی است و هنر به معنای بازنمایی واقعیت که تعدیل شده این زاویه دید توسط ارسطو است.
- دوم هنر به منزله بیان احساس که در عصر روشنگری و رمانتیسیسم شکل گرفت
- سوم هنر به منزله فرم
- و چهارم هنر به معنای آنچه که هنر تعریف میکند.
نکته مهمی که میشود از مقاله ولاسکوئز استخراج کرد یک پرسش دیگر است: اینکه هنر خوب و برتر –یا به تعبیری سودمند- کدام است!؟ در اولین دوره خاصیت تربیت کنندگی معیار تشخیص هنر سودمند از غیر آن است. در دوره دوم نیز هنری سودمند است که به بیان احساس بپردازد اما همینجا بگذارید سوال را طور دیگری وارونه کنیم: آیا طرح پرسشی اینچنینی که هنر خوب و بد (هنر والا و پست) چیست اصولا درست است!؟ یعنی اینجا بحث اساسا سویه دیگری پیدا میکند، اینجا دیگر بحث بنیادین میشود از این منظر که آدمها در تقابل با این پرسش وارونه به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته آنهایی که اصولا به ذاتی معتقدند و ذات گرایند و نتیجتا معتقدند همه پدیدهها بازتاب یک ذات اصیل است و در اینجا خوب و بد بودن هر چیز –من جمله هنر- در قیاس با معیارهای آن ذات اصیل مورد بررسی قرار میگیرد و عدهای دیگر که ضد ذات گراییاند و طبعا مساله والا و پست بودن فرهنگ و هنر برایشان از موضوعیت افتاده است. برای مثال «بوردیو» در قواعد هنرش آنجا که از سرمایه فرهنگی صحبت میکند می گوید: این سرمایه که به سطح درآمد، تحصیلات و ... آنها بستگی دارد عمیقا حاصل رغبتهای درونی شده و ثروتهای نمادین آنهاست که در میدان زندگی به صورت خصلت، مشروعیت و تشخص ظاهر میشود. در واقع اهمیت نظام رغبتهاست که به کنشگران امکان میدهد از فلان تابلو خوششان بیاید و از فلان تابلوی دیگر خوششان نیاید (شویره و فونتن، 1385).
در واقع نقطه اصلی بحث بوردیو اشاره به همین نکته است که تشخیص این که یک اثر هنری است یا نه بسته به سرمایه فرهنگی فرد است که در میدان زندگی روزمره خود کسب کرده است. این قسمت بحث را تنها با نتایج یک نظرسنجی به پایان میبرم: عکس دست چروکیده یک پیرزن را که روی میز قرار دارد به افراد زیادی نشان دادند و نتایج عجیبی به بار آورد؛ طبقات مرفه و بالای اجتماعی از المانهای هنری و زیبایی خط و خطوطهای چروکیده و منحنیهای در هم تنیده دست و هنر عکاس صحبت به میان آورده بودند و طبقات پایینی جامعه احساس همدردانه ای با پیرزن داشتند (بوردیو، 1390). اینجاست که بحث میدانهای زندگی و شاید عدم اصالت ذاتی هنر نمایان میشود. کارگر به واسطه میدان اجتماعیای که در درون آن زندگی میکند احساس همدردی میکند و به همین طریق مرفهین جامعه. همینجا میشود خاصیت دیگری را مورد پرسش قرار داد: آیا هنر تاریخمند است و یا بر اساس همان خاصیت ذاتگرایانه و پایدارش ثابت و لازمان!؟ شاید پاسخ مناسب همین باشد که هنر پیش از آنکه از طریق کارکردهایش شناخته شود بر اساس فرایندهای تاریخی شناخته میشود (فکوهی، 1385).
حال شاید باید کمی درباره هدف هنر صحبت شود. در اینجا نیز بحث به همین منوال پیچیده و در هم است. برای مثال لفور مینویسد: چاپلین در بهترین فیلمهایش بعدی شوخطبعانه دارد که ازین معنای عمیق سرچشمه میگیرد که تصویر انسان از خودبیگانه شده، چاپیلن با برملا کردن و رسوا کردن از خود بیگانگی آن را آشکار میکند (لاجوردی، 1388).
از بحث منحرف نشویم –که شدیم البته!- این همه را گفتم که بگویم پاسخ به این پرسش که هنر چیست به همان میزان که جذاب است و عمیق، به همان میزان هم ابهامآلود است و انگاری بیشتر به جای آنکه مساله را حل کند، بیشتر مساله میآفریند. حال میتوان گفت از هر منظری به گونهای میتوان به پرسش دوم مبنی بر آنکه این اثر یک اثر هنری تلقی میشود یا نه پاسخ گفت.
با ذکر چند نکته پرسش اصلی «مجمع دیوانگان» را پاسخ خواهم داد. برای چون منی که به گزارههایی همچون «تاریخمندی هنر»، «هنر متعهد»، «زمینه محور بودن هنر» (یعنی آنکه هنر را باید در ظرف مکانی و زمانی خود تحلیل کرد)، «ضد ذاتگرایانه بودن فرهنگ و هنر»، «نظریه انتقادی» و مواردی از این دست کمابیش معتقدم اینطور به نظر میرسد که اثر فوق را میتوان ذیل یک اثر هنری قرار داد. در واقع از این منظر میتوان این اثر را مورد بررسی قرار داد که اثر تلاش میکند تا با بازنمایی و بیرون کشیدن بخشی از زندگی روزمره و واقعیت جامعه ایرانی، به گونهای این امری که میرود تا به یک امر آشنا بدل شود را «آشنایی زدایی» نموده و از این منظر این اثر نشان دهنده ناخودآگاه جامعه است. اثری که تلاش دارد تا با استفاده از کارکرد شناختی هنر، کلیت های دروغینی چون تناسبات قدرت رسمی در داخل متن ایران را نشان داده و تناقض های درونی این گفتمان قدرت را افشا نماید.
امضا: صابر خسروی
منابع
ایزدی , ا. (1387, 10 11). زیبایی یا معنا: تعریف هنر . Retrieved 20 12, 1390, from انسان شناسی و فرهنگ: http://anthropology.ir/node/1516
بوردیو, پ. (1390). تمایز: نقد اجتماعی و قضاوت های ذوقی. (م. چاوشیان, Trans.) تهران: نشر ثالث.
پازوکی , ش. (1388). حکمت هنر و زیبایی در اسلام. تهران : فرهنگستان هنر .
تولستوی , ل. ن. (1389). هنر جیست. (ک. دهگان, Trans.) تهران: امیرکبیر.
شویره , ک., & فونتن, ا. (1385). واژگان بوردیو. (م. کتبی, مترجم) تهران: نشر نی.
فکوهی, ن. (1385). انسان شناسی هنر: از بدوی گرایی تا هنر مدرن . فصلنامه خیال, 6-19.
لاجوردی, ه. (1388). زندگی روزمره در ایران مدرن: با تامل بر سینمای ایران. تهران : نشر ثالث.
مطهری , م. (1383). فلسفه اخلاق. تهران: انتشارات صدرا.
مطهری, م. (1386, 8 6). تاملی در تعریف هنر. رساله دوره کارشناسی ارشد . تهران, تهران, ایران.
میلز, چ. ر. (1389). بینش جامعه شناسی: نقدی بر جامعه شناسی امریکایی. (ع. انصاری , Trans.) تهران: شرکت سهامی انتشار.
ولاسکوئز, م. (1390, 6 10). هنر چیست. بیناب , 20.
پی نوشت نویسنده:
ذکر این نکته حائز اهمیت است که هر چه آمده است طبیعتا نظرهای شخصی –و احتمالا دارای اشکال- بوده و حتی جملاتی که از دیگران نقل شده است نیز قرائت شخصی است از متنشان.
پینوشت وبلاگی:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر