یک دیوانه هم که سنگی درون چاه بیندازد، هزار عاقل میخواهد تا درش بیاورند، حالا که در این ملک گروه دیوانهها بسیارند و عاقلی پیدا نمیشود چه باید کرد؟
هنوز فتحالفتوح بسیجیهای دوران صلح(!) به پایان نرسیده بود که وزارت خارجه برای ماست مالی افتضاح به بار آمده شروع کرد به بیانیه صادر کردن(+) و وزیر فخیمه هم تلفن به دست افتاد به دنبال همتای امپریالیستش! (+) اما ماجرا این بار بیخدارتر از این حرفهاست. حالا نوبت به جناب سردار احمدیمقدم و رادان رسیده است. (+) این سرداران قدرقدرت میلیونها شهروندی را که در سکوت به خیابانها آمده بودند قاطعانه سرکوب کرده و جواب پرسشهایشان را با گلوله داده بودند، اما در برابر یک مشت عربدهجو مثل تماشاگران فوتبال نظارهگر باقی ماند تا به ناچار برود و جلوی کارمندان دونپایه استعمار پیر سر خم کنند*. ولی چه سود که افاقه نمیکند و انگلیس که هیچ، نروژ هم سفارت خود را تعطیل میکند.(+) نوبت به «علاءالدین بروجردی» میرسد که دست به دامان سفرا شود و قول بدهد که باقی سفارتخانهها در امان هستند(+) اما مسئله بیخدارتر از این حرفهاست.
درآوردن این سنگِ درچاهافتاده نیازمند خردورزی عقلایی است که دستهایشان به زنجیر است و دهانهایشان بسته. ورنه در حاکمیت «نادان سالار» اگر اندک عقلانیتی وجود داشت امروز لازم نبود گردن حقارت پیش «گرگ پیر استعمار» خم کنند تا ای بسا از واکنش گرگ درنده در امان باشند. سرفراز و سربلند میرفتند به سراغ مردم خودشان، یک کلام از آنانی پوزش میخواستند که به ناحق بر سرشان کوبیده بودند. از مادرانی پوزش میخواستند که نه بیگانه بودند و نه چشم طمع به استعمار این آب و خاک داشتند. بلکه تنها به دنبال فرزندان دلبندشان آواره گورستانها یا سرگشته سیاهچالها شدهاند. و از پدرانی دلجویی میکردند که یک عمر از آب و خاک و آزادی این کشور دفاع کرده بودند تا امروز فرزندانشان به بند و اسارت کشیده شوند و به سراغ فرزندانی میرفتند که قرار بود سرمایههای آینده این کشور باشند اما یا آواره غربت شدند یا محبوس سیاهچال.
اگر اندک خردی باقی مانده بود، بند و زنجیر از پای آزادیخواهان دلسوز باز میکردند و افسار به دهانه عربدهجوهای شهرآشوب میزدند و اگر اندک خردی باقی مانده بود در مییافتند که راه پرهیز از خطر جنگ و نابودی، عزت فروشی و حقارت در پیشگاه بیگانه فرصتطلب نیست؛ بقا و امنیت و استقلال کشور را تنها اتحاد و همدلی ملی تضمین میکند. دریغ که «نادان سالاری» چه خواهد کرد با این ملک.
پینوشت:
جناب رادان با طرح این ادعا که گروهی از حمله کنندگان «شناسایی» شدهاند، افزودهاند: «موضوع در حال بررسی که این افراد با چه مجوزی وارد سفارت انگلستان شدند». به نظرتان اگر جهانیان تصاویر سان دیدن رهبران ارشد نظامی و انتظامی ایران از رژه چند روز پیش بسیجیهای مسلح شده (+) را بازبینی کنند تا چه حد به این ادعاها و ادا و اصولهای تکراری اهمیت میدهند؟
جناب رادان با طرح این ادعا که گروهی از حمله کنندگان «شناسایی» شدهاند، افزودهاند: «موضوع در حال بررسی که این افراد با چه مجوزی وارد سفارت انگلستان شدند». به نظرتان اگر جهانیان تصاویر سان دیدن رهبران ارشد نظامی و انتظامی ایران از رژه چند روز پیش بسیجیهای مسلح شده (+) را بازبینی کنند تا چه حد به این ادعاها و ادا و اصولهای تکراری اهمیت میدهند؟
این روش عربده کشی یا اوباش بازی سیاسیه که زمان های حساس از اون استفاده می شه. به این صورت که حکومت جمهوری اسلامی از درون شکست مفتضحانه ای رو متحمل شده و مردم هم بر علیه اشون دیر یا زود بلند خواهند شد به این علت اساسی و مهم که حکومت دیگه نمی تونه شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران رو تحت کنترل در بیاره، بنابراین به فکر افتادن که از اوباش بازی سیاسی بتونن از جنگ و حواشی جنگ سود ببرن به این ترتیب که زمان جنگ ادعای وحدت ملی کنن، دیگه لازم نیست برای شرایط بد اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی جواب گو باشن و علاوه بر اون به راحتی می تونن مخالفان داخلیشون رو به شدت هر چه تمام تر سرکوب کنن. مردم در اون صورت به شدت ضعیف خواهند شد و قدرت اعتراض نخواهند داشت. در ضمن، به بهانه جنگ، دست بی حیای دزدان به اموال عمومی کشور و مردم بیشتر از پیش خواهد رسید و در پایان بعد از رسیدن به اهدافشون مجبور میشن جام زهر دیگه ای رو سر بکشن. به دلایل متفاوت، شروع کردن یک جنگ دیگه به نفع دولت های غربی نیست و فقط می خوان با حکومت ایران به نحوی کنار بیان که اوضاع بین المللی رو تحت کنترل داشته باشن و حکومت ایران از دونستن این مساله سوءاستفاده میکنه.
پاسخحذف