۱۱/۰۵/۱۳۸۷

خرهای این مملکت از کرگی دم ندارند

نمی دانم حکایت ضرب المثل «خر ما از کرگی دم نداشت» را شنیده اید یا نه؛ اگر نشنیده اید متن کامل آن را از اینجا بخوانید. ملانصرالدین که دم خر یک نفر را کنده بود و با سنگ چشم یک اسب را کور کرده بود و نوزاد یک زن حامله را سقط کرده بود و با پریدن بر روی یک پدر مریض او را کشته بود، برای رهایی از شر شاکیان یک پولی کف دست قاضی می گذارد. قاضی هم به عنوان قصاص به ترتیب حکم می کند «فرزند پدر مریض باید از روی پشت بام به روی ملا بپرد و همسر زن حامله باید زنش را در اختیار ملا بگذارد که حامله اش کند و بعد فرزند ملا در شکم زن حامله را سقط کند و صاحب اسب کور باید اسبش را به دو نیم اره کند و نیمه کور اسب را به قیمت یک نصفه اسب سالم به ملا بفروشد». با صدور این احکام حکیمانه و انصراف شاکیان، نوبت به صاحت خر که می رسد مرد بینوا نزد قاضی می رود و می گوید: «جناب قاضی، خر بنده از کرگی دم نداشت!»

اگر گمان می کنید این امثال و حکم قدیمی ما بی حساب و زاییده تخیل پدران و مادرانمان بوده پس به این خبر سری بزنید. یک نفر از دراویش استان لرستان با ادعای «ایجاد مزاحمت برای وی و خانواده اش و ایراد ضرب و شتم» از وزارت اطلاعات به دادگستری استان شکایت می کند. راست و دروغ این ادعا پای خود ایشان، اما وزارت دادگستری محض اطمینان هم که شده شاکی بینوا را 74 ضربه شلاق می زند تا از این پس دیگران بدانند که همه خرهای این کشور از کرگی دم ندارند.
(سپندارمذروز -پنجم- بهمن ماه 87)

پی نوشت:
چرا به «مجمع دیوانگان» نمی پیوندید؟ تنها یک کلیک زمان می برد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر