۹/۰۷/۱۳۹۸

یادداشت وارده: فرومایگی با ملتی نجیب




نویسنده میهمان، غلام‌رضا رفیعی: پس از چهل سال که ایده ترکیب جمهوریت و اسلامیت را پیاده کرده‌ایم به کجا رسیده‌ایم؟ با ملتی که ما را به اینجا رسانده چگونه رابطه‌ای داریم؟ ملتی نجیب که این‌همه بلا را تحمل کرد تا هم به عنوان جمهور تعیین‌گر سرنوشت خودش باشد و هم به عنوان مومن ایمانش را حفظ کند و در صدر بنشاند امروز به کجا رسیده است؟ ما هر دو را برایش به ارمغان آوردیم؟ یا پیش پای منافع شخصی و استبداد رای خود ذبح کردیم و ملت را از آنچه هم داشت تهی‌دست و تهی‌دل‌تر کردیم؟

ملت انقلاب کرد که دیگر کسی برای همه تصمیم نگیرد ولی امروز بدان دست یافته است که تعیین کننده سرنوشت خودش باشد؟ یا بلکه نمایندگان از پیش دستچین شده‌اش حتی اختیاری بر تعیین قیمت بنزین ندارند چه رسد به قانون‌گذاری؟ از اسلام‌مان چه مانده اگر مایی که مدعی عدل علی بودیم به جای تاسی به قولش که «با من از گفتار حق و مشورت عدل باز نایستید که به نفس خود ایمن از خطا نیستم» خود را معصوم و عاری از خطا می‌دانیم و اختیارات خدایی برای خود قائلیم.

انقلابی که حاصلش میثاق حقوقی بین ملت و حکومت بود تا به نام قانون اساسی حقوق ملت حفظ شود و اختیارات مشخصی به حکومت تفویض شود تا حافظ جان و مال و مناقع ملت باشد اینک به جایی رسیده که خودمان اصل واضح قانون اساسی را وارونه می‌کنیم تا اموال عمومی و ملی را به اسم خصوصی‌سازی به رفقا و خویشان خود هبه کنیم. این ملت نجیب هزینه‌های سرسام‌آور هسته‌ای به نام انرژی که حالا یک درصد از نیاز انرژی مملکت را هم تامین نمی‌کند پذیرفت و دم نزد. پولی که به خانه روا بود خرج ماجراهای منطقه‌ای کردیم و حرفی نزد. فسادهای میلیاردی و بذل و بخشش از جیب خودش را دید و چیزی نگفت که خویشانمان را بر بنیادهای بی‌مالیات و بانک‌های بی نظارت گماردیم و هزینه ورشکستگی شان را دوباره از جیب ملت پرداخت کردیم.

این ملت نجیب تحقیر یک میلیون زن در خیابان را دید و اگر به ادب سوالی از کرامت کرد به انواع توهین و افترا به نام آشوبگر و فریبخورده و میکروب و کرکس نامیده شد و دم در کشید. حالا وقتی نیمه شب و دزدانه ناگهان قیمت یک کالای اساسی را سه برابر می‌کنیم اعتراضی می‌کند بلافاصله به گلوله بسته می‌شود. می‌گوییم قاچاق را می‌خواهیم کنترل کنیم گویا ملت نمی‌بینند که یک کولبر بیکار گرسنه که مثلا تلویزیونی را در کوهستان به دوش می‌کشد بی‌هیچ توجیه و تناسبی به قتل می‌رسانیم ولی تانکرهای قاچاق سوخت از زیر سبیلمان رد می‌شوند.

ملت نجیب و خاموش است ولی می‌پرسد چه نقشی در تعیین سرنوشت خود دارد. نمایندگان بی‌اختیارش حتی قدرت سوال ندارند. ملت می‌پرسد چطور است که ما چهل سال است تورم دو رقمی داریم و هز چیز قیمت داری در طول عمر یک نسل چند هزار برابر شده است و مقصر همیشه امریکاست اگرچه تحریم نعمت است و اثری ندارد و آنوقت کوبا با تحریمی درازمدت‌تر و سوریه با جنگی ویرانگر چنین تورمی ندارد و چطور اثرات تورم و تحریم همیشه بر دوش ملت است ولی جمعی کوچک که از اتفاق همگی یاران و خویشان ما هستند همگی میلیاردر شده‌اند و با وقاحت به ملت غارت شده فخر می‌فروشند. آنوقت وقتی جانشان به لب رسیده و اعتراضی می‌کنند اولین واکنش ما کشتار است.

به شهادت کسانی چون سردار همدانی و گواه شاهدان و تصاویر خودمان هر تجمعی را به آشوب و تخریب می‌کشانیم و آنرا دستاویز قتل و سرکوب ملت می‌کنیم. اصلا تمام حقوق و مال و اموال و دسترنج مردم از آن ما، چه توجیهی برای قتل‌شان داریم؟ کدام خطر فوری و قطعی جان یکی از عمال ما را تهدید می‌کند که اینچنین هار بر جان مردم مسلط شان می‌کنیم تا هر که را خواستند به تیر مستقیم به سر و سینه‌شان بکشند؟ کدام توجیه انسانی شرعی قانونی یا وجدانی داریم برای کشتار شهروندانی که همیشه «ولی نعمت» میخوانیم‌شان و ادعای سروری‌شان را در یک «مردمسالاری دینی» در «آزادترین کشور جهان» داریم؟ آزادی پیشکش؛ لااقل جان مردم را به خودشان واگذاریم که بدجور شرافت و شعور و انسانیت را باخته‌ایم.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر