۹/۱۰/۱۳۹۳

پاسخ «گوگول»ی به اتهام «سیاه‌نمایی»!


اتهام «سیاه‌نمایی»، چند سالی است که به بزرگ‌ترین کابوس هنرمندانی بدل شده که به سراغ موضوعات اجتماعی می‌روند. هرگونه روایت و تصویر‌گری از نارسایی‌های اجتماعی، چه بر روی پرده سینما و چه در سطور داستانی از جانب یک جریان خاص به چماق «سیاه‌نمایی» کوفته می‌شود و البته که اتهاماتی چون «وطن‌فروشی» و «غرب‌پرستی» و بی‌تعصبی نسبت به مام میهن بلافاصله به دنبال چماق «سیاه‌نمایی» روانه می‌شوند تا چماق به دستان در عین حالی که سایه سنگین سانسور و خفقان را بر آسمان هنر کشور می‌گسترانند، همچنان موضع «میهن‌پرستی» را برای خود قبضه کنند.

هنرمندان معدودی این فرصت یا تریبون را یافته‌اند تا در برابر انبوه حملاتی که از تریبون‌های رسمی و حکومتی به جانب‌شان روان می‌شود، سر سوزنی در برابر این اتهام پاسخ‌گو باشند. حال، من به نمونه جالبی از یک اتفاق مشابه، در روسیه قرن ۱۹ برخورد کردم که گویا هنرمندانش را در وضعیتی مشابه امروز ما قرار داده بود. «نیکلای گوگول»، نویسنده نامدار روسیه، کتاب «مردگان زرخرید» (نفوس مرده) خود را در سال ۱۸۴۲ نوشت. کتاب، با قالبی طنزآمیز به نقد و هجو فساد بوروکراتیک اداری، روابط بیمار اجتماعی و در نهایت روحیات و عادات زشت مردمان روسیه در نیمه نخست قرن ۱۹ می‌پردازد و تا سطح یکی از شاهکارهای ماندگار ادبیات کلاسیک روسیه خود را بالا می‌کشد. در این کتاب، نویسنده، که مشخص است در همان زمان نگارش از عواقب انتشار کتاب‌اش و موج حملات «میهن‌پرستان» آگاه بوده است، در صفحات پایانی پیش‌دستی می‌کند و به اتهام «سیاه‌نمایی» که انتظارش را می‌کشد پاسخ می‌دهد:

«من مورد حمله وطن‌پرستان نیز قرار خواهم گرفت. این اشخاص در کنج آرامی می‌نشینند و در حالی که به اموری که هیچ ربطی به وطن‌پرستی ندارد مشغول‌اند، مبالغ گزافی پول روی پول انباشته می‌کنند یا برنامه زندگی خود را به هزینه دیگران تنظیم می‌نمایند. ولی اگر هر اتفاقی بیفتد که تصور رود نسبت به مادر وطن توهین‌آمیز است، مانند چاپ کتابی که محتوی حقایقی تلخ باشد، همچون عنکبوتی که مگسی تارهایش را لرزانده باشد از نهان‌گاه‌های خود بیرون می‌جهند: «آیا واقعا درست است که این چیزها را سر زبان‌ها انداخته و علنی کرد؟ چرا همه چیزهایی که مورد اشاره او هستند در اینجا در کشور ما واقع می‌شود؟ خارجی‌ها چه خواهند گفت؟ واقعا فکر می‌کنید خوشایند باشد بشنوند که مردم چیزهایی حاکی از بی‌اعتنایی نسبت به کشور خودشان بگویند؟ خیال می‌کنید این موضوع موجب رنجش نمی‌شود؟ آیا او نمی‌فهمد که ما میهن‌پرست هستیم و به کشورمان عشق می‌ورزیم؟» (مردگان زرخرید/ نیکلای گوگول/ فریدون مجلسی/ انتشارات نیلوفر/ ص۳۴۶)

گوگول در پاسخ ابتدا تشبیه جالبی از چسباندن اتهام «سیاه‌نمایی» به آثار هنری که ضعف‌های اجتماعی را هدف قرار داده‌اند ارایه می‌کند: «این مطلب همانند آن است که ملاکی به مباشرش چیزی از این قبیل بگوید: «چرا آمدی به من می‌گویی وضع ملکم خراب است؟ خودم می‌دانم. مطلب دیگری برای صحبت نداری؟ تنها درخواستم از تو این است که بگذاری همه این چیزهای نامطبوع را فراموش کنم. بهشان فکر نکنم. آن وقت می‌توانم خوشحال باشم». بعد، تنخواهی که می‌توانست به وضع ملک سر و صورتی بدهد صرف راه‌های مختلفی برای فراموش کردن واقعیت می‌شود و لذا مغزی که ای بسا می‌توانست راه حل بسیار خوبی پیدا کند خود را به خواب می‌زند و بعدا خواهیم شنید که ملک را به حراج گذاشتند». (همان)

و در نهایت پاسخ کوبنده خود را نثار وطن‌پرستان خودخوانده می‌کند: «برای آن‌ها کوچکترین اهمیتی ندارد که آیا اعمال‌شان برای کشور زیان‌بخش است یا خیر. تنها چیزی که آنان را نگران می‌کند این است که شخصی بگوید که آنان به کشور زیان می‌رسانند. نه؛ در کنه اتهامات آنان نه میهن‌پرستی وجود دارد و نه حتی عواطف شرافتمندانه. در پس آن چیز دیگری نهان است. چرا نعل وارونه بزنیم؟ اگر نویسنده اقدام نکند چه کسی می‌خواهد حقیقت تلخ را بگوید؟ پس باید چنین گفت: همه شما از یک چشم جستجوگر بیمناکید».


(تصویر متعلق است به یک نقاشی بر اساس رمان «مردگان زرخرید»)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر