۹/۲۰/۱۳۹۰

چهار دست‌مایه برای «آگاهی بخشی»

من نظام کنونی کشور را یک «حکومت فاشیستی» نمی‌دانم. با این حال اعتقاد دارم در دل این حکومت، یک جریان فاشیستی وجود دارد که اگر کنترل نشود، عواقب قدرت‌گیری آن به مراتب هولناک‌تر از حکومت اقتداگرای کنونی است. شرح و بسط مبحث فاشیسم در دل حکومت را به یادداشت‌های در دست تهیه «فاشیسم» موکول می‌کنم؛ اینجا مسئله من چیز دیگری است.

از همان زمان که میرحسین موسوی «آگاهی» را «چشم اسفندیار نظام» خواند، بحث «آگاهی بخشی» در داخل جنبش گسترش یافت. به هر سو که نگاه کنید همه بزرگترین راز پیروزی را در آگاهی بخشی می‌دانند اما به نظر می‌رسد این ترکیب، به همان میزان که تکراری و آشنا به نظر می‌رسد، ناشناخته و گنگ است. پرسشی که من برای خود طرح کردم این بود: «ما نسبت به چه چیز باید آگاهی بخشی کنیم؟»

آنچه من تا به حال دریافته‌ام این است که تلاش فعالان جنبش برای آگاهی بخشی، عمدتا به مسئله اطلاع‌رسانی در مورد شهدای جنبش، زندانیان سیاسی و یا وضعیت بد کشور و فساد در دستگاه حکومت منحصر شده است. همه این تلاش‌ها قابل تقدیر هستند اما من گمان می‌کنم از قبل این جریان هیچ پیشرفتی برای جنبش حاصل نخواهد شد. به تعبیر جالب «دکتر مردیها»، مشکل جامعه ما بی‌اطلاع بودن از فسادهای موجود نیست. هرچه را که شما بخواهید به اطلاع دیگران برسانید آن‌ها به مراتب بهتر از شما می‌دانند. در تاکسی و اتوبوس و کوچه پس‌کوچه‌های شهر شما می‌توانید نقل مداوم و مفصل حکایت مفاسد حکومتی را بشنوید و اتفاقا به مواردی از دشواری‌های مردم برخورد کنید که هیچ گاه در رسانه‌ها منتشر نمی‌شوند. پس مشکل اصلا اینجا نیست.

من گمان می‌کنم مشکل اتفاقا از حجم انبوه این اطلاعات است. این کوه بزرگ مشکلات، زمانی که با راهکاری اصلاحی همراه نشود، سد غیرقابل نفوذی می‌نماید که عملا امید به هرگونه اصلاح و تغییر را از بین می‌برد و جامعه را به یاس و بی‌عملی می‌کشاند. این همان چیزی است که من آن را راز بی‌عملی و رکود جنبش می‌دانم.

در جریان تحقیق در مورد ریشه‌های فاشیسم، من به مواردی برخورد کردم که بستر جامعه را برای پیدایش و گسترش جریانات فاشیستی مناسب می‌کند. تا کنون در مورد لزوم نهادسازی در جامعه به اندازه کافی سخن گفته شده است. امروز همه به خوبی می‌دانند که نهادهای مرجع و گروه‌های صنفی، اجتماعی و سیاسی تا چه میزان می‌توانند جامعه را از شکل توده‌ای خارج کرده و راه را بر جریان‌های موج سوار و عوام‌فریب ببندند. با این حال راه‌های توانمندسازی جامعه، به تشکیل این نهادها محدود نمی‌شود. زمینه‌های دیگری هم وجود دارند که افزایش آگاهی اجتماعی در مورد آن‌ها می‌تواند توان جامعه برای مقاومت در برابر فاشیسم را بالا ببرد.

مجموعه حاضر، تلاش من برای معرفی چهار مورد از این زمینه‌هاست. چهارموردی که هر یک از ما می‌توانیم به صورت روزانه و بدون صرف هزینه و یا تقبل خطر به آگاهی بخشی در مورد آن‌ها بپردازیم. بدون تردید تشکیل حلقه‌های سبز و هم‌اندیشی افراد و کار کردن به صورت گروهی می‌تواند بازده فعالیت را به مراتب افزایش دهد. حلقه‌های سبزی که تشکیل آن‌ها پیرامون این اهداف چهارگانه بسیار ساده است و می‌تواند شامل یک جمع کوچک دوستانه و یا حتی خانوادگی باشد. با این حال، حتی بدون تشکیل این حلقه‌ها نیز ما می‌توانیم در این موارد تحقیق کنیم، آگاهی خود را افزایش دهیم، آن را به دیگران هم منتقل کنیم و در نهایت اطمینان داشته باشیم که قطعا گامی موثر در جهت تحقق واقعی شعار «آگاهی بخشی» و افزایش ظرفیت‌های دموکراتیک جامعه برداشته‌ایم. چهار یادداشت «در چه مورد آگاهی بخشی کنیم؟» طی سه روز آینده منتشر می‌شوند. تا آن زمان می‌توانید مجموع کامل این چهار یادداشت را در قالب یک فایل پی.دی.اف از اینجا+ دریافت کنید.

۲ نظر:

  1. ناشناس۲۰/۹/۹۰

    سلام بابت این فایل از شما ممنونم و امیدوارم در اینده این بحث را بیشتر شرح و بسط دهید.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۰/۹/۹۰

    متن واقعاً سودمند و کارآمدی است.
    سپاس؛

    البته٬ نکته‌ای هم هست:
    گرچه ممکن است مردم مفاسد حکومت را به مراتب بهتر بدانند٬ اما معمولاً سطح این مفاسد را می‌بینند و نمی‌توانند به ژرفای آن نظر کنند. برای نمونه٬ بسیاری از مردم از گرانی روزافزون کالاها آگاه اند٬ اما شاید بخش بزرگی از آنها دلیل آن را «تنبیه نشدن محتکران و گران‌فروشان» بدانند٬ نه مشکل‌های ساختاری اقتصاد ایران.
    بنا بر این٬ بخشی مهم از فرایند آگاهی بخشی٬ یاری کردن مردم برای تحلیل درست و ژرف مشکل‌ها ست؛ یعنی٬ یاد دهی روشِ کنار هم نهادن مشکل‌های به هم وابسته و ساختن تصویری فراگیر از آنچه رخ داده است٬ و سپس٬ تحلیل ژرفا نگر و بنیادیِ عامل‌های پدیداریِ آن مشکل‌ها.

    پاسخحذف