کاریکاتور تاریخی اشغال سفارت خیلی زودتر از آنکه پیاده نظام تصورش را میکرد رنگ باخت. نه تنها تصور پیام تایید و حمایت رهبر و در نتیجه رقم خوردن یک «یومالله» دیگر تحقق نیافت، بلکه خیلی زود از هر سو اعتراضات شماتتآمیز در مذمت این بیخردی بلند شد. کار به یک روز هم نرسید که بازی «کی بود، کی بود، من نبودم» به راه افتاد و ماجرا مضحکتر از پیش شد.
«مجمع دانشجویان حزبالله» که گویا هنوز به چم و خم سیاست، از نوع حکومتیاش وارد نشده، با صدور بیانیهای اعلام کرد که «در حمله به سفارت انگلیس بازی خوردیم». (+) این بیانیه خیلی زود از روی سایتهای این گروه حذف شد. گویا مقامات ارشد فراموش کرده بودند که به این بخش از پیادهنظام خود آموزش دهند: «هیچ گاه نباید به هیچ اشتباهی اعتراف کرد. ما همیشه بر حق هستیم و هر اشتباهی قطعا کار دشمن بوده است».
اما برادر بزرگتر کارش را بهتر بلد بود. بسیج دانشجویی، احتمالا به مدد آموزشهای پیشرفته سپاه و تجربه سالها شهرآشوبی به درستی تشخیص داد که باید با پایبندی به «اصول» سیاست، در توجیه اشتباه خود از حربه «فرار به جلو» استفاده کند. پس اعلام کرد که «آتش زدن و شیشه شکستن کار ما نبود، کار عوامل استعمار پیر بود».(+) کمی بعد آیتالله مکارم شیرازی، درسی را که گویا فراموش شده بود با کمی تاخیر آموزش داد تا از این به بعد تمامی پیادهنظام بنابر این آموزهها فعالیت کنند: «(دشمنان) در اينگونه موارد، افراد نفوذى خود را به ميان جوانان پاكباز مىفرستند تا دست به تخريب و اقدامهاى ديگرى بزنند و در سطح جهان ضد ما تبليغات وسيعى راه بيندازند كه انداختند». (+)
من اصلا با این ماجرای اشغال سفارت کاری ندارم. به صورت کلیتر با خودم فکر میکنم آیا هنوز هم میتوان پذیرفت که اگر گروهی از این افراد چماق به دست میگیرند و بر سر مردم میکوبند به «بیاطلاعی» آنها مربوط است؟ یک حساسیت رایجی در میان نیروهای منتقد حکومت وجود داشته و هنوز هم دارد که گمان میکند دست کم بخشی از پیادهنظام حکومت، نه از سر مزدوری و جیرهخواری، بلکه بر پایه اعتقادات خالصانه خود در سرکوبها شرکت میکنند. دارندگان این نگاه گمان میکنند که اگر برای این پیاده نظام شفافسازی شود که ما نه مزدور بیگانگان هستیم و نه برای وطنفروشی و خیانت اعتراض میکنیم و نه قصد حمله و توهین به دین و مذهب و اعتقادات مردم را داریم، آنگاه آنان هم دست از سرکوب بر میدارند.
اما من گمان میکنم که موارد بالا نشان میدهد دیگر ماجرای «بازی خوردن» وجود ندارد. آن گروهک بسیجی که در اوج جوانی که سالهای صافی، صداقت و آرمانخواهی هر انسانی است، یاد گرفته همچون خبیثترین سیاستمداران ماکیاولیستی دروغ بگوید، به چه چیزی اعتقاد دارد و از چه چیزی ناآگاه است؟ آن دانشجوی مجمع حزبالله که خودش در جریان تخریبها حضور داشته و اعتراف میکند ما اشتباه کردیم، بعد که میبیند هم بسیج و هم حضرت آیتالله دارند میگویند اصلا کار ما نبوده و کار خود انگلیسیها بوده، یعنی نمیفهمد که چه کسی دارد دروغ میگوید؟ یعنی ما باید کنیم که حمله کنندگان به سفارت همدیگر را نمیشناختند و گمان میکنند در آن جمع چند صد نفری که تحت الحمایه نیروی انتظامی مشغول غارت بودند، جاسوسان انگلیسی شیشه میشکستند؟ من باور نمیکنم. دست کم از این به بعد دیگر باور نمیکنم. به قول معروف حجت تمام شده است. حالا اگر کسی میخواهد چشم خودش را ببندد، دیگر حکایت دیگری است.
«مجمع دانشجویان حزبالله» که گویا هنوز به چم و خم سیاست، از نوع حکومتیاش وارد نشده، با صدور بیانیهای اعلام کرد که «در حمله به سفارت انگلیس بازی خوردیم». (+) این بیانیه خیلی زود از روی سایتهای این گروه حذف شد. گویا مقامات ارشد فراموش کرده بودند که به این بخش از پیادهنظام خود آموزش دهند: «هیچ گاه نباید به هیچ اشتباهی اعتراف کرد. ما همیشه بر حق هستیم و هر اشتباهی قطعا کار دشمن بوده است».
اما برادر بزرگتر کارش را بهتر بلد بود. بسیج دانشجویی، احتمالا به مدد آموزشهای پیشرفته سپاه و تجربه سالها شهرآشوبی به درستی تشخیص داد که باید با پایبندی به «اصول» سیاست، در توجیه اشتباه خود از حربه «فرار به جلو» استفاده کند. پس اعلام کرد که «آتش زدن و شیشه شکستن کار ما نبود، کار عوامل استعمار پیر بود».(+) کمی بعد آیتالله مکارم شیرازی، درسی را که گویا فراموش شده بود با کمی تاخیر آموزش داد تا از این به بعد تمامی پیادهنظام بنابر این آموزهها فعالیت کنند: «(دشمنان) در اينگونه موارد، افراد نفوذى خود را به ميان جوانان پاكباز مىفرستند تا دست به تخريب و اقدامهاى ديگرى بزنند و در سطح جهان ضد ما تبليغات وسيعى راه بيندازند كه انداختند». (+)
من اصلا با این ماجرای اشغال سفارت کاری ندارم. به صورت کلیتر با خودم فکر میکنم آیا هنوز هم میتوان پذیرفت که اگر گروهی از این افراد چماق به دست میگیرند و بر سر مردم میکوبند به «بیاطلاعی» آنها مربوط است؟ یک حساسیت رایجی در میان نیروهای منتقد حکومت وجود داشته و هنوز هم دارد که گمان میکند دست کم بخشی از پیادهنظام حکومت، نه از سر مزدوری و جیرهخواری، بلکه بر پایه اعتقادات خالصانه خود در سرکوبها شرکت میکنند. دارندگان این نگاه گمان میکنند که اگر برای این پیاده نظام شفافسازی شود که ما نه مزدور بیگانگان هستیم و نه برای وطنفروشی و خیانت اعتراض میکنیم و نه قصد حمله و توهین به دین و مذهب و اعتقادات مردم را داریم، آنگاه آنان هم دست از سرکوب بر میدارند.
اما من گمان میکنم که موارد بالا نشان میدهد دیگر ماجرای «بازی خوردن» وجود ندارد. آن گروهک بسیجی که در اوج جوانی که سالهای صافی، صداقت و آرمانخواهی هر انسانی است، یاد گرفته همچون خبیثترین سیاستمداران ماکیاولیستی دروغ بگوید، به چه چیزی اعتقاد دارد و از چه چیزی ناآگاه است؟ آن دانشجوی مجمع حزبالله که خودش در جریان تخریبها حضور داشته و اعتراف میکند ما اشتباه کردیم، بعد که میبیند هم بسیج و هم حضرت آیتالله دارند میگویند اصلا کار ما نبوده و کار خود انگلیسیها بوده، یعنی نمیفهمد که چه کسی دارد دروغ میگوید؟ یعنی ما باید کنیم که حمله کنندگان به سفارت همدیگر را نمیشناختند و گمان میکنند در آن جمع چند صد نفری که تحت الحمایه نیروی انتظامی مشغول غارت بودند، جاسوسان انگلیسی شیشه میشکستند؟ من باور نمیکنم. دست کم از این به بعد دیگر باور نمیکنم. به قول معروف حجت تمام شده است. حالا اگر کسی میخواهد چشم خودش را ببندد، دیگر حکایت دیگری است.
دوست عزیز،
پاسخحذفدر یک کشورکه تا حدودی آزادی وجود دارد، قانون وجود دارد، مسئولیت هر کاری بر عهده کسی است که آنکار را انجام میدهد و یا سازمان میدهد و یا دستور میدهد.
ولی در نظامی که حد اقل دو سوم جمعیت آن کشور از حکومت ناراضی هستند و از آن ابراز انزجار میکنند لکن قادر نیستند کوچکترین تظاهراتی انجام بدهند این ناشی از ترسی است که از شدت عمل و سرکوب توسط این حکومت تا اعماق استخوانهای مردم نهفته است.
در چنین کشوری تظاهرات نمی شود، بجائی حمله نمی شود و اصولا هیچکاری نمی شود که سران آن را مستقیما یا تلویحا دستور و یا لااقل اجازه نداده اند.
بنظر من در چنین نظامی نقش و مسئولیت این عربده کشان و آدمکشها بسیار کمتر از مردمی است در یک جامعه آزاد چون اینها را اصولا نمی توان بعنوان مردمی مسئول شناخت. اینها سگهای هاری هستند که اصلا نمی دانند که پاچه کی را دارند میگیرند. فقط منتظر دستور هستند. تنها پاچه ای را که نمیگیرند پاچه صاحبشان است.
در چنین نظامی مسئولیت اکثرا متوجه سردمداران اصلی نظام و قبل از همه رهبر است چون سیستم را تعیین میکند و با صلابت بر پا نگاهمیدارد. جربزه آنرا هم ندارد که بیاید و از کار سگهای خود دفاع کند. در درجه دوم مسئولیت متوجه رده دوم قدرت است مانند سران بسیج و سپاه و پایگاههای دیگر قدرت. بقیه اش جزئیات است.
چنین سیستمی حجت نمی خواهد. حجت برای کسی است که اشتباها کاری را انجام میدهد و او را میشود از خواب بیدار کرد. اینها خواب نیستند بلکه دیر زمانی است روح خود را آگاهانه به شیطان فروخته اند.
در مطلب دیگری فهم این نظام از قانون را خواهم نوشت.
این ویراژ های تبلیغاتی که سیاستمدارهای ایرانی مثل صالحی و یا آنهائی که شما نام بردید میدهند از برداشت غلطی بر میاید که آنها از غرب گرفته اند. او میگوید دیگر به سفارت انگلیس حمله نخواهد شد.
پاسخحذفاولا از کجا میدانی؟ مگر تو هم با این اوباش در تماسی؟
ثانیا سفارتی نیست که به آن حمله شود. آنها بستند و رفتند و شما را در عفونت و کثافت خود باقی گذاشتند.
ثالثا آیا اینبار نوبت یک سفارت دیگر است؟ مثلا اسپانیا یا آلمان؟
شما حتما در فیلمهای وسترن قدیمی دیده اید که یک هفت تیر بند کسی را گرفتار کرده و آورده پیش قاضی و هفت تیر را گذاشته روی شقیقه قاضی و از او میخواهد که او را به اعدام محکوم کند. این بیچاره هنوز نفهمیده که قاضی را بخاطر همین گذاشتند که کسی غیر عادلانه محکوم نشود.
بین کاری که این هفت تیر بند میکند و قتل عمد تفاوتی نیست. حال این جریان موضع فهمی را نشان میدهد که سران جمهوری اسلامی از قانون و عدل و قضاوت دارند.
اگر آنها بتوانند دهها سال بر سر کار بمانند دیگر احتیاجی به این دادگاهها نیست که قاضی آن بالا مینشیند و......
آنها میتوانند قربانی بیچاره را در موقع دستگیری بکشند و جنازه اش را هم همانجا بیاندازند و اینهمه خرج و دردسر و دفتر و دستک نمی خواهد.
اگر هم قرار است که سقوط کنند که تمام این بازی ها برای تمام مردم دنیا روشن است و جرم همه آنها اثبات و همه محکوم و مجازات خواهند شد. باز هم میتوانند طرف را فوری بکشند و ایهمه تشکیلات نمی خواهد.
روسها در 72 سال پیش اینکار رامیلیونها نفر منجمله با سی هزار افسر لهستانی دستگیر شده در جنگ دوم در کاتین کردند. دانشگاه سیاسی اینها هم که همان روسیه است. بروند یادبگیرند. یا از آرژانتینیها و شیلیائی ها در سالهای 1970 و یا حتی از امام خودشان در سال 1367
و بالاخره دوست عزیز:
پاسخحذفدیگر کار از اینکارها گذشته است.
دوران این شب کور دیریست سر رسیده
بخدا خر فرض کردن بقیه هم حدی داره
پاسخحذفکجا مجمع حزب الله بیانیه رو از رو سایت برداشته؟حتی هنوز رو خبرگزاری های هست
ثانیا اون بیانیه بیشتر جنبه ی نقد داشت که تو و امثال شما هر نقدی که باب میل شما باشه رو به نفع خودتون تفسیر میکنین
این سایت مجمع
http://majmahezbollah.blogfa.com/
اینم پستی که اداعا میکنین حذف شده
دوست ناشناس آخری
پاسخحذفکسی که مخاطب را نادان فرض می کند گروهی هستند که درک و شناختشان از اینترنت به کلاس های فشرده مبارزه با جنگ نرم محدود می شود و متاسفانه گویا آن جا به کسی آموزش نمی دهند که اینترنت آرشیو دارد و حذف و سانسور نوشته ها در یک سایت کمکی به پوشاندن حقیقت نمی کند. متنی که من به آن اشاره کردم یادداشتی بود با عنوان: «در حاشیه یک اقدام کنترل شده». در بخشی از این یادداشت آمده بود: «کوتاه و مختصر بگویم ما بازی خورده بودیم». بازنشر این عبارات را می توانید در ده ها و صدها سایت اینترنتی ببینید. از جمله سایتی که من در متن لینک دادم و یا مثلا این نشانی: «http://www.digarban.com/node/3497
در این نشانی، برای ارجاع به متن اصلی در سایت مجمع حزب الله به این آدرس لینک داده شده:
http://majmahezbollah.blogfa.com/post-57.aspx
همانطور که ملاحظه می کنید در حال حاضر در این آدرس نه تنها یادداشت اولیه وجود ندارد، بلکه آشکارا متن جدیدی منتشر شده در رد مطالب بازنشر شده و برای پوشاندن حقیقت. در این متن جدید ادعا شده که متن بدون سانسور یادداشت پیشین را در یک آدرس جدید باید خواند. یعنی اینجا:
http://majmahezbollah.blogfa.com/post-62.aspx
و ناگفته پیداست برای جماعتی از دوستان شما که عادت ندارند حتی اسمشان را هم راست بگویند، متن بدون سانسور دقیقا یعنی متن سانسور شده و در این نوشته جدید اثری از بحث بازی خوردن وجود ندارد. حالا اگر شما هنوز آنقدر روحیه داری که باز هم تکذیب کنی بگو تا نکات بیشتری از قابلیت های اینترنت را به شما یاد بدهم.
با عرض سلام،
پاسخحذفبه نظرم نکتههایی که گفتید همهاش جای تامل دارد. من هم با شما همعقیدهام که بسیاری از این افراد حقیقت را شنیدهاند ولی قبول نمیکنند. ولی ذر عین حال با نتیجهگیری شما موافق نیستم.
موضوع به نظر من این است که این افراد برای دروغ هم توجیه شرعی دارند. دروغشان هم گاهی از روی اخلاصشان است. البته که وقتی این کار تکرار میشود این نیروها هم ریزش میکنند و دیگر به قدر قبل طرفدار آقایشان نیستند. مثلا اینکه آیا از وضع کسی که نوشته «ما بازی خوردیم» را نوشت خبر دارید؟ اگر نه جطور اینقدر مطمئنید که تحولی در او در حال شکلگیری نیست؟ مگر نه اینکه همین نوشته نشانه فکر کردن او به اشتباهاش است؟
موضوع دیگر اینکه حجت چه چیزی را بر ایشان تمام دانستید؟ برداشت من از تمام کردن حجت بر کسی این است که داریم به او اخطار میدهیم که اگر دوباره عمل مشابهی از وی سر زد مستقیما (مثلا حتی بدون دادگاه) نتیجه عملاش را خواهد دید. بیایید فرض کنیم که بار هم چنین عملی ار ایشان سر زد و بعد هم ورق برگشت و به دادگاه کشیده شدند و شما هم قاضیشان بودید؟ چه میکنید؟ آیا فقط چون حجت را بر آنها تمام کرده بودید بدون توجه به این که کیست و چرا اینکار را کرده و چه و چه و چه آنها را محکوم میکنید؟ اگر نه، پس تمام کردن حجت چیست؟
جناب آرمان مشکل شما اسم منه؟شما فرض کن علیرضا فرض کن آرمان چه فرقی میکنه برای شما
پاسخحذفاین نکته ی اول
این چیزیه که شما نوشتین
«مجمع دانشجویان حزبالله» که گویا هنوز به چم و خم سیاست، از نوع حکومتیاش وارد نشده، با صدور بیانیهای اعلام کرد که «در حمله به سفارت انگلیس بازی خوردیم». (+) این بیانیه خیلی زود از روی سایتهای این گروه حذف شد
مجمع کلا دو تا بیانیه داد(من خودم دانشجوی علم و صنعتم)اولیش که رو سایته دومی هم که هست
پس چیزی از بیانیه ها حذف نشده
مطلبی هم که میگین حذف شده بیانیه نبوده یه جورایی حاشیه نگاری از دید یکی از بچه های مجمع بوده
اگه تو سایت هم برین میبینین که یه مطلب دیگه هم هست با این عنوان
در حاشیه یک اقدام کنترل شده
که این رو هم یکی دیگه از اعضای مجمع نوشته یعنی هیچ کدوم از این دو تا بیانیه نیست جفت بیانیه رو سایته این دو تا مطلب هم خود بچه های مجمع رو سایت گذاشته بودن نظر مجمع هیچ کدام از این دو تا مطلب نیست
نظرات رسمیشون رو به صورت بیاینه یا به صورت نشریه میدن بیرون که هم نشریه رو سایت هست هم دو تا بیانیه
من هم به شما توصیه میکنم به جای اینکه یه مطلب رو از یه جای دیگه کپی کنی بگی حذف شده اول خودت مطئن شو
اگه باز هم متوجه نشدی میخوای واستون تفاوت بیانیه با حاشیه نگاری از دید یه نفر رو توضیح بدم
البته یه نکته ی جالبی هم واسم پیش اومده اونم اینه که چقد مجمع مهم شده تشکلی که فقط داخل دانشگاه علم و صنعت هست و یه تشکل دانشجویی اینقد بیانیش بازتاب داشته
دوست ناشناس آخری (علی رضای گرامی)
پاسخحذفمن کجا با با اسم شما مشکل داشتم؟ این وبلاگ به کامنت های ناشناس عادت دارد و من هم تا حالا پیش نیامده که به صرف اینکه نویسنده کامنتی ناشناس بوده است پاسخش را ندهم. به قول شما چه فرقی می کند؟
در مورد مطلبی که من نوشتم، این بار هم به مانند تمامی یادداشت های این وبلاگ وقتی از موضوعی و یا نقل قولی حرف می زنم به یک منبع لینک می دهم که مخاطب دقیقا متوجه شود که در مورد چه چیزی حرف می زنم. یعنی شما در این وبلاگ نمی توانید ادعای بدون منبع پیدا کنید. در این مورد هم اشاره من دقیقا به نقل قولی است که ذکر کرده ام و منبع آن را هم نشان داده ام. حالا شما می فرمایید اسمش «بیانیه» نبوده و مثلا حاشیه نویسی یا درد دل بوده؟ خوب کسی که بخواهد منظور یادداشت من را متوجه شود قطعا با این اسم کاری ندارد و خودش متوجه می شود که من چه گفتم.
اما اگر ادعای شما این است که مطلب مورد اشاره من اصلا حذف نشده و بعدا با تغییرات اعمالی و حذف عبارات مورد اشاره دوباره منتشر نشده آن وقت حکایت فرق می کند. بار اول که کامنت گذاشتید فرض را می توانستم بر این بگذارم که شما از ماجرا بی اطلاع هستید. اما وقتی لینک های مربوط را یکی یکی برایتان فهرست کردم دیگر بعید می دانم چنین بهانه ای قابل قبول باشد.
مطلب مورد اشاره من ساعتی پس از انتشار از روی وبلاگ این مجمع حذف شد. یک توضیحیه به جای آن گذاشتند و وقتی دوباره مطلب را در بخش دیگری از وبلاگ منتشر کردند کاملا تغییر کرده بود و هر ناظری می تواند متوجه شود که مسوولان سایت به «دروغ» ادعا کرده اند که «متن بدون سانسور» را منتشر می کنند. این دروغ آن قدر واضح و حتی وقیحانه است که من انتظار دارم شما به جای این نوشته من، بروید و در سایت هم دانشگاهی های خودتان کامنت بگذارید که «خر فرض کردن مردم هم حدی دارد».
در نهایت اینکه این گروه قطعا به خودی خود هیچ اهمیتی نداشتند؛ اما زمانی که حماقت آن ها یک کشور را به مخاطره می اندازد و سرنوشت 70 میلیون ایرانی را تحت تاثیر قرار می دهد قطعا هم مورد توجه قرار می گیرند و باید پاسخ گو باشند که متاسفانه دوستان به جای پاسخ گویی، منش انکار و دروغ گویی پیشه کرده اند.
بله شما از منبعی حرف میزنین که واسه شما معتبره؟
پاسخحذفیعنی فرضتون اینه این منبع برای همه معتبره
حداقل به صورت تلویحی قبول کردین که مطلب کپی پیست شدست و خودتون اطمینان نداشتین
در مورد بیانیه هم توضیح دادم وقتی یه سایت میزنه بیانیه حذف شده یعنی داره دروغ میگه از این واضح تر؟میخواین در مورد بیانیه بحث کنیم
چه خوب بود متن بیانیه دوم رو هم میذاشتین تو سایت تا دوستانتون کاملا روشن شن
در مورد حذف شدن من هم گفتم اون متنی که حذف شده بیانیه نبوده همون حاشیه نگاری بوده و چون بقیه ی اعضا باهاش موافق نبودن حذف شده خیلی چیز ساده ای
به هر حال اونجا شورا داره و تصمیم گیری میکنه مهم نظر شوراست که گفتم تو بیانیه و نشریه اعلام میشه
جز اون شما به صرف یه متن که نمیتونی استناد کنی بگی آره چون اینا این جوری نوشتن پس حتما همین ماجرا اتفاق افتاده
در کرو وقایع تاریخی هم همین طوره اگه میشد به یه حرف استناد کرد که دیگه تاریخ این همه پیچیدگی نداشت