۹/۰۵/۱۳۸۸

گفت و گو شرایط دارد

فرض کنید شما فروشنده یک طلافروشی بزرگ هستید؛ یک روز دزدی مسلح وارد مغازه می شود. از شما می خواهد که گاو صندوق را باز کنید و همه طلاها را به او بدهید. در چنین شرایطی شما هیچ دفاعی در برابر این دزد مسلح ندارید و او خود را در یک قدمی کسب ثروتی هنگفت می بیند؛ حال چقدر خردمندانه می دانید که خطاب به وی بگویید: «جناب دزد محترم! اجازه بدهید پیش از باز کردن گاو صندوق با هم کمی گفت و گو کنیم؛ من دلایلی دارم که احتمال دارد شما را قانع کند از دزدی دست بردارید و شرافتمندانه زندگی کنید»؟!


«گفت و گو» از ابزارهای ضروری جوامع انسانی است؛ در این جوامه افرادی گوناگون، با سلایق و منافع گوناگون زندگی می کنند و هر یک می خواهند در این هم زیستی، منافع خود را حفظ کنند. در صورت حذف گفت و گو طبیعی است که خیلی زود خشونت جایگزین شود تا هر کس با زور از منافع خود دفاع کند. در واقع گفت و گو این امکان را فراهم می آورد که هر یک از افراد جامعه بتواند در قبال پذیرش حقوقی برای دیگران، بخشی از حقوق خود را حفظ کند و البته از بخشی از خواسته های خود نیز چشم پوشی کند. با این حال نباید فراموش کرد که «گفت و گو» و «خشونت» شباهت هایی هم به یکدیگر دارند؛ در هر دوی این موارد کسانی که از «ابزار قدرت» بیشتری برخوردار هستند منافع بیشتری هم کسب خواهند کرد و از خواسته های کمتری چشم پوشی می کنند؛ تفاوت تنها در این است که «گفت و گو» کم هزینه تر از «خشونت» است و در جریان آن به کسی آسیبی نمی رسد.


نمونه های آشکاری از «ابزار قدرت» در حین «گفت و گو» را می توان در نتایج مذاکرات بین المللی کشورها دید. در چنین مذاکراتی مشروعیت داخلی، توان اقتصادی، موقعیت استراتژیک و البته توان نظامی «ابزار قدرت» محسوب می شوند؛ نتیجه آنکه در جریان مذاکره میان سران فلسطینی و اسراییلی هیچ گاه تمامی اراضی مورد توافق به فلسطینی ها بازپس داده نمی شود، چرا که مذاکره کنندگان فلسطینی ابزار قدرت کافی را در جریان گفت و گو در اختیار ندارند. در نمونه ای نزدیک تر، دولت ملی دکتر محمد مصدق تنها با مذاکره و استدلال صنعت نفت کشور را از دست انگلیسی ها خارج می کند، چرا که هم از «مشروعیت داخلی» بالایی برخوردار است و هم به خوبی از توازن قوای میان شوروی و غرب بهره می برد؛ اما دولت محمود احمدی.نژاد نه می تواند سهم ایران را در دریای خزر حفظ کند و نه در خلیج فارس از منافع ملی ما دفاع کند؛ احمدی نژاد در جریان گفت و گوهای بین المللی هیچ ابزار قدرتی ندارد مگر موشک هایی که در مانورهای سپاه به نمایش در می آید و یا تروریست هایی که در عراق و لبنان تحت نفوذ ایران فعالیت می کنند. (به نظر این ابزار برای مذاکرات امروز جهانی کافی نیست)


این مقدمه را نوشتم تا حرف اصلی را راحت تر بزنم؛ ما در شرایطی نیستیم که بخواهیم با هواداران کودتا وارد گفت و گو شویم؛ طرفین این گفت و گو به هیچ وجه در شرایط یکسانی نیستند و نتیجه (اگر اصولا نتیجه ای حاصل شود) بدون تردید به سود ما نخواهد بود. البته در جریان این گفت و گوها دستان ما کاملا خالی نیست؛ اتحاد مردمی جنبش سبز ضربات مهلکی به دولت کودتا وارد کرده و ادامه این وضعیت را برای کودتاچیان دشوار ساخته است؛ اما هنوز تا رسیدن به شرایط گفت و گو فاصله زیادی داریم. یک قانون جهانی در مورد گفت و گو وجود دارد که «وقتی در موضع ضعف قرار دارید (از نظر ابزار چانه زنی) گفت و گو را متوقف کنید تا امتیازی بیهوده به حریف ندهید». (در مثالی عینی به دولت ایران پیشنهاد می شود که از شرکت در هرگونه مذاکره در مورد سهم خود در دریای خزر خودداری کند تا زمانی که از شرایط انزوای جهانی خارج شود و ابزار قدرت کافی برای مذاکرات را به دست آورد)


«کمانگیر» عزیز زیر پست «این گفت و گو نیست» من نوشته است: «بالاخره باید بتونیم با هم حرف بزنیم یا نه»؟ (منظور گفت و گو با حامیان کودتا است) من هم با کمانگیر کاملا موافقم؛ گریزی از گفت و گوی نهایی نیست؛ اما کمی صبر کنید، اگر در یک فرصت مناسب بتوانیم «اسلحه» را از دست دزد گرامی بیندازیم، آن وقت احتمالا با او در شرایط یکسانی قرار خواهیم گرفت و امکان شکل گیری گفت و گو به وجود می آید؛ اما تا آن موقع بهتر است به شیوه های گسترش جنبش و مقاومت فکر کنیم.


پی نوشت:

این نوشته تنها به رد مزایای گفت و گو و امکان شکل گیری یک گفت و گوی سالم در شرایط فعلی اختصاص داشت اما به گمان من گفت و گو با حامیان کودتا مضرات دیگری هم دارد که در مورد آنها هم خواهم نوشت.

در این زمینه بخوانید

حرف می زنیم در مورد مناظره وبلاگ نیوز (کمانگیر)

گفت و گو یا «من بگو تو بگو»؟ (بر ساحل سلامت)

این گفت و گو نیست (مجمع دیوانگان)


توضیح و پوزش: در نوشته «این گفت و گو نیست» به وبلاگ «نامه های سوشیانت هزارم» لینکی دادم که گویا این شائبه را به وجود آورده که ایشان را از حامیان کودتا محسوب کرده ام؛ ضمن پوزش از ایشان، باید بگویم اشاره من به حملات حامیان کودتا به ایشان بود.

۱ نظر:

  1. سلام.دوست بزرگوار من مقدمه اي جامع بود اما مانع به قول فلاسفه نه.اول بگويم آنكه مرحوم دكتر "محمد مصدق" در ديوان دادگستري لاحه توانست موفق باشد نه از منظر قدرت بيشتر كه از منظر رندي و سياستورزي بزرگ اين بزرگ مرد عر صه سياست ايران بود .چه اينكه در آنشرايط هريك از كشورهاي قدرتمند جهان به نوعي براي بلعيدن منابع عظيم ايرلن با يكديگر در رقابت بودند. واما در مورد گفتگو با اهالي كوچه كودتا.بايد بگويم اهلاي بزرگوار اين ايالت اگر اهل گفتگو بودند امروز در اين جايگاه نبودند. آنچيزي كه آنها بدان معتقد نيستند گفتگو است از آنرو كه همه كس و همه گروهها را ناحق مي دانند الا خودشان و اين در مورد تمام سطوح مديريتي و فرهنگي ومذهبيشان صادق است.در حوزه فرهنگ تمام فرهنگها را نازل از فرهنگ خود مي دانند . در حوزه مذهب حاضر و حتي قادر به تحمل يك گروه روحاني هملباس و همكيش و همفرقه و فقط با ويژگي اختلاف در برداشت سياسي نيستند.در حوزه سياست به محض جلوس بر صندلي رياست تمام افراد صاحب تجربه هاي طولاني مديريتي در حوزه تحت مديريتشان را كه از يك جناح سياسي ديگر هستند بدون توجه به عوارض آن اخراج و تسويه و ..مي كنند.برادر من يك روحاني و از اين گروه است به هيچ چيزي غير از تعصب كور معتقد نيست بنابر اين نه تنها گفت وگو كه حتي ارتباط با او را هم قطع كردم .معتقدم قاتل است . قاتل دوستان سبز من .حال لازم نيست فاعل باشد پشتيبان كه هست.ياحق

    پاسخحذف