۸/۰۸/۱۳۹۹

تداوم خشونت و منطق توجیه


 عباس عبدی، در یادداشتی با عنوان «قتل فجیع و منطق علیل»، به مساله اقدامات بنیادگرایان اسلامی در فرانسه پرداخته است و منطق دولت‌مردان این کشور را بدین‌گونه به چالش کشیده است: «آیا فرانسه قبول می‌کند که مثلا در مدرسه چینی‌ها که کودکان مسیحی حضور دارند، معلم‌های بودایی و چینی، تصاویر کاریکاتوری از مکرون یا عیسی مسیح یا پاپ به دانش‌آموزان ارایه و آموزش دهند؟».

 

آقای عبدی، احتمالا به صورت بدیهی در نظر داشته‌اند که فرانسوی‌ها تحمل نمی‌کنند که مثلا در مدارس چین جسارتی به ساحت مسیح یا پاپ شود. البته من نمی‌دانم که در مدارس کمونیستی چین در مورد ادیان الاهی چه آموزش‌هایی داده می‌شود؛ اما احتمالا آقای عبدی باید بدانند که در مدارس و دانشگاه‌های خودمان، مثلا در مورد آیین بهاییت و پیشوایان آن چه گفته می‌شود. البته از نگاه مسلمانان، تشبیه وضعیت خودشان با آنچه «فرقه ضاله بهاییت» می‌خوانند پذیرفتنی نیست! پس پیش از آنکه خون بنده نیز حلال شود باید تاکید کنم که من ابدا قصد چنین مقایسه‌ای ندارم. فقط به نظرم با یک منطق حداقلی می‌شود فهمید که برای ناظر بیرونی، این بازی ته ندارد. دنیا پر از ادیان و آیین‌های گوناگون است و هیچ کسی نمی‌تواند درخواست کند که فقط مقدسات خودش مورد استثنا قرار گیرند.

 

به هر حال، از آموزه‌های مدارس که بگذریم‌، من بسیار در شگفتم که آقای عبدی، چطور تا به حال انبوه کاریکاتورهای عیسی مسیح، موسی، پاپ و یا حتی خود خدا در مطبوعات و رسانه‌های غربی بر نخورده است؟ شاید اگر در یک گوشه این جهان می‌شد از دست خشم مقدس جهادگران عزیز احساس امنیت کرد، من در همین یادداشت با انتشار چند عکس و کاریکاتور برای نمونه از اطاله کلام جلوگیری می‌کردم. اما با توجه به سکونت در ام‌القرای جهان اسلام، به یک خاطره طنزگونه اکتفا می‌کنم.

 

پنج سال پیش که دوستان اسلام‌گرا، دفتر نشریه شارلی ابدو را به رگبار بستند و در یک سنت جهادی، ۱۲ خبرنگار کافر را به درک واصل کردند، گروهی از کارتونیست‌های جهان با هم قرار گذاشتند که همگی همان صور قبیحه را بازنشر کنند. (لعنت خدا بر ایشان!) در این میان، مسؤولان سریال انیمیشنی بسیار معروف «South park» دست به ابتکار جالبی زدند. این انیمیشن در قالب طنز، با زمین و آسمان شوخی‌های بسیار تندی می‌کند و از شخصیت‌های زنده گرفته تا اسطوره‌ها و افسانه‌های کهن هیچ کس از تیغ طنز تندش در امان نیست. ناگفته پیداست که موارد بسیار متعددی هم از تصاویر طنز‌آمیز از عیسی مسیح، حضرت موسی و حتی خود خداوند خلق کرده‌اند. (که لعنت بر این وقاحت‌شان!)

 

با این حال، وقتی قرار به بازنشر کاریکاتور پیامبر اسلام شد، اهالی این انیمیشن از چنین اقدامی سر باز زدند. به جای آن، یک قسمت جدید ساختند که موضوع‌ش همین بود و نشان می‌داد تمام شخصیت‌های داخل کارتون، از شنیدن این پیشنهاد به وحشت افتاده‌اند و فرار می‌کنند و خلاصه به شوخی و جدی از زیر بار دردسرهای احتمالی شانه خالی کردند.

 

شاید بد نباشد من هم در طرح استدلال خود یک پرسش مطرح کنم: «چرا در جهانی که این حجم انبوه از شوخی و هجو و حتی توهین به مقدسات مسیحیت وجود دارد، شاهد اعلام جهاد و انتحار مسیحیان افراطی نیستیم؟ و چرا در جهان آزاد با همه کس می‌شود شوخی کرد اما نوبت به پیامبر رحمت که می‌رسد بجز با چند سر بریده غائله ختم نمی‌شود؟»

 

به باور من، این مساله هیچ ارتباطی به عملکرد دولت کمونیستی در نیم یک قرن پیش ندارن. من فکر می‌کنم، در بین مسیحیان هم بی‌شک افراطیونی به مانند همتایان مسلمان‌شان وجود دارد. تفاوت در آنجاست که نخبگان جامعه غربی، همچون «جان لاک»، از چهار قرن پیش تا کنون با انتشار متونی مانند «نامه‌ای در باب تساهل» به هم‌کیشان خود نهیب زده‌اند که باید تعصب، جنگ و وزن‌کشی مذهبی را با تساهل و مدارا جایگزین کنیم. به مدد چنین نخبگانی، غرب توانست از وحشت تعصبات مذهبی قرون وسطی عبور کند.

 

در میان ما اما، تقسیم‌کار به شکل دیگری است. درست در همان زمان که یک گروه زحمت سر بریدن را می‌کشند تا سیاست «النصر بالرعب» زمین نماند، گروه نخبگان قلم به دست می‌گیرند و سعی می‌کنند گناه کار را به گردن زمین و زمان بیندازند و کل مساله را در سطح «چیزی که عوض دارد گله ندارد» تقلیل دهند.

 

۱ نظر: