۱۰/۱۳/۱۳۹۰

داستان ایرانیان: ایرانیان و مباهات نژادی

اکثر ایرانیان تصور می‌کنند هم‌وطنانشان باهوش‌ترین ساکنان کره خاکی هستند. آن‌ها از نگاه خود از بالاترین ضریب هوشی ممکن بهره می‌برند و در عین حال به مدد نمونه‌هایی معدود، هم‌وطنانشان را نشسته بر مهم‌ترین کرسی‌های علمی و آکادمیک دنیا تجسم می‌کنند. از دستیابی ورزشکاران ایرانی به کم اهمیت‌ترین مدال‌های ورزشی به وجد می‌آیند. وقتی روی جلد مجلات زرد، تصویر هم‌وطن صاحب سمتی را در فلان کمپانی ینگه دنیا می‌بینند ناخودآگاه تحت تاثیری عمیق قرار می‌گیرند. به اوج لذت می‌رسند وقتی می‌شوند دانش‌اوزان ایرانی در المپیادهای جهانی افتخاری پوشالی برای «وطن» به دست می‌آورند.


* * *


در میان صدها هزار کرسی علمی ممتاز در دنیا، حضور چند صد نفر ایرانی (تخمینی مبالغه‌آمیز) کافی است تا برای نژاد آریایی استعدادهای شگرف علمی‌اش مسجل شود. کم‌ترین موفقیتی در یک رقابت ورزشی که برای کشورهای دیگر تنها «دست‌گرمی» تلقی می‌شود، برا ایرانیان مقارن با شنیدن سرود «ورزشکاران، دلاوران، نام‌آوران» می‌شود. حالت اخیر به قدری تند و زننده است که دست‌اندرکاران ورزش کشور کاملا قانع شده‌اند به جای سرمایه‌گذاری روی رقابت‌های مهم جهانی، تمرکز خود را بر فتح مدال‌های درجه دوم و سوم قرار دهند چرا که می‌دانند نهایتا استفاده از تبلیغات داخلی برای مبالغه در مورد موفقیتی ناچیز تا چه اندازه ساده خواهد بود و بدین‌سان ضمن تحریک احساسات ملی-میهنی، هم‌وطنانشان را تحقیر می‌کنند!


به شیوه‌ای مشابه در حالی که ریش‌درازترین مسوولین آموزشی مملکت هم جزء به جزء (اما نه در حالت کلی) پذیرفته‌اند که چه وضعیت اسفناکی بر نظام آموزشی حاکم است، سعی می‌کنند حداقل بخشی از حقارت همین نظام آموزشی را با بهره‌برداری تبلیغاتی از موفقیت دانش‌آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی لاپوشانی کنند. به همین منظور صدها نوجوان ایرانی عملا از تحصیل در مقطع متوسطه با داشته می‌شوند تا با ممارست بیش از حد در مسیری معین ماه‌ها و حتی سال‌ها بعد در فستیوالی علمی به قلقلک دادن حس وطن‌پرستی ایرانیان کمک کنند و بدین سان آنچه برای دیگران فستیوالی جالب به نظر می‌رسد برای ایرانیان به عنوان یکی از مهم‌ترین رقابت‌های علمی دنیا جلب نظر می‌کند. در مقیاسی کوچکتر همین مردم قطعا همین نگاه را دارند به مسابقات سالانه روبات‌هایی که تنها از طرف تیم‌های ایرانی جدی گرفته می‌شوند.


* * *


چند نمونه مطرح شده تنها مثال‌هایی نیستند که تلاش مستمر ایرانیان را برای پشت پا زدن به وضعیت واقعی‌شان نشان دهند. در واقع چرخه: «حقارت --< تلاش برای فرار از واقعیت --< جعل وضعیت واقعی --< حقارت» دامنه‌ای آنچنان وسیع دارد که قابل تقلیل به چند مثال جزیی نیست. آنچه مطرح شد نه حتی مهم‌ترین بلکه بارزترین نمونه‌هایی است که در این سیر کلی قابل طرح بوده است.


به طور کلی این چرخه مبتنی بر روی آوردن به مسایلی جزیی است که برای لاپوشانی واقعیات کلی قابل بهره‌برداری هستند. در نخستین حلقه زنجیر واضح است مردمانی که طعم حقارت را چشیدند برای فرار از وضعیت موجود واکنش نشان می‌دهند، اما این که چنین تلاشی تنها متوجه کتمان وضعیت حقارت‌آمیز موجود می‌شود دیگر مساله ساده‌ای نیست. این گاف قابل ملاحظه‌ای در حلقه دوم زنجیر است. در این مورد رد پای دخالت حاکمیت سیاسی به غایت مشهود است. حاکمیت خود را یا ناتوان از تغییر وضعیت موجود می‌بیند و یا دلیلی محکم برای تعویض روش همیشگی (کتمان واقعیت) نمی‌بیند، چراکه بوروکراسی حاکم که همواره کمال‌طلب (در معنای منفی) است اجازه ورود به عرصه آزمون و خطا را نمی‌دهد و پرواضح است که اتخاذ چنین شیوه‌ای تنها به حقارت بیشتر منجر می‌شود.


جالب توجه آن که حاکمیت نه تنها همواره «کتمان واقعیت» را بر شیوه‌های دیگر غلبه بر حقارت ترجیح می‌دهد، بلکه عملا قدم گذاشتن در مسیر برخورد علمی با واقعیت را به مثابه افتادن در بازی آزمون و خطا تلقی کرده و حتی گوشه چشمی به عنوان آلترناتیو بدان ندارد. آلترناتیو همیشگی حاکمیت برای فرار از عرصه‌هایی که دیگر کتمان واقعیت ممکن نیست، تنها «لوث کردن صور مساله» است. یعنی وقتی نمی‌تواند با فرستادن سوسک و ملخ و موش و گربه به فضا ضعف فن‌آوری کشور در حوزه صنعت و فلاکت اقتصادی را توجیه کند، سعی می‌کند خود بزرگترین تریبونی باشد که به صورت شبانه‌روزی مساله تورم و مشکلات اقتصادی مردم را مطرح می‌کند. وقتی گزارش‌های مهیج خبری در مورد کسب مدال‌های افتخارآمیز دانش‌آموزان ایرانی وضعیت ممکن را به تمامی لاپوشانی نمی‌کند، به خودی خود سهم باقی‌مانده بر عهده تاکتیک «لوث کردن موضوع» خواهد افتاد. در همین تاکتیک قاعدتا وزیر آموزش و پرورش خود اولین نفری خواهد بود که به وضعیت موجود انتقاد دارد. وقتی ورزشکاران ایرانی از رقابت‌های اصلی جهانی دست خالی باز می‌کردند، تنها قسمتی از صورت مساله با جهاد تبلیغی در مورد رقابت‌های درجه چندم حل می‌شود. باز هم سهم باقی مانده با هوچی‌گری مسوولین ورزشی لوث می‌شود. همان مقصرین درجه اول خود تبدیل به منتقدین جدی وضعیت می‌شوند. وقت با حلوا حلوا کردن‌های دولت در مورد هزار جور طرح اقتصادی دهان ایرانیان چندان شیرین نمی‌شود، این بار نوبت رییس دولت مستقر است که در چشمان میلیون‌ها ایرانی زل بزند و خود را هم «یک مصرف کننده» بخواند که با مساله تورم درگیر است.


در همه این موارد «لوث کردن صورت مساله» تنها تاکتیک جانبی است. برخورد نخست همواره کتمام موضوع است و البته این نوع کتمان جز با تکیه بر مسایل جزیی حاصل نمی‌شوند. به شیوه آگاهانه این مسایل جزیی باید از میان گزینه‌هایی انتخاب شوند که ظاهرا با زندگی روزمره غالب ایرانیان تداخلی نداشته باشند. به این ترتیب هرچند از طرفی ممکن است ذهن عامه درگیر شود و مطلب تنها از طریق تبلیغات پرهزینه رسمی قابل فهماندن باشد، اما از سوی دیگر پوچ بودن چنین جزئیاتی به آسانی هویدا نمی‌شود. به ویژه زمانی که با ادعای توانایی ممتاز ایرانیان عجین شده باشد و این همان شرایطی است که تک تک نمونه‌های اولیه مطرح شده در این نوشتار ارضاء کننده آن است.

۳ نظر:

  1. ناشناس۱۳/۱۰/۹۰

    سلام
    در مورد نژاد پرستی و بت ساختن از معدود ایرانی های صاحب سمت (که حتی بعضا چند نسل هست که در ایران زندگی نمیکنن) در اینجا و آنجا حرفی نیست؛ اما حداقل در مورد فعالیت دانش آموز ها در المپیاد ها و مسابقات انقدر در جریان هستم که بفهمم کمی زیاده روی کردین. قبول دارم که نگاه مسوولین اگر نه کاملا، در اکثر موارد تبلیغاتی هست، اما نباید بخاطر این سوء استفاده ی تبلیغاتی ارزش تلاش دانش آموز ها رو پایین اورد! باور کنید این سوء استفاده ی تبلیغاتی بیشتر از اونکه شما رو ناراحت کنه، من رو به عنوان یکی از همین دانش آموز ها عذاب میده!
    آرزوی من اینه که همه ی دانش آموز ها از فرصت برابر برای شرکت در این مسابقات بهره مند باشن، ولی این به این معنی نیست که امکانات این کار رو از معدود کسانی که از این فرصت بهره مند هستن بگیریم!

    پاسخحذف
  2. ناشناس۱۴/۱۰/۹۰

    کلیت ایده شما که همون خودپسندی ما ایرانیهاست رو قبول دارم و حرف درستی می زنید. در واقع بررسیها نشون داده ضریب هوشی ما ایرانیها اتفاقاً در حد متوسط به پایین جهانی است و برخلاف تبلیغهایی که می شنویم، چینیها و ژاپنیها باهوش ترین آدمهای روی زمین هستند.
    اما به عنوان کسی که هم در دانشگاههای مطرح ایران (امیرکبیر) و هم در یکی از دانشگاههای مطرح استرالیا (دانشگاه ملی استرالیا) درس خوانده باید عرض کنم نظر شما در مورد مشکلات شدید آموزشی در ایران، درست نیست.
    در مقام مقایسه اگر عرض کنم به نظرم اتفاقاً سطح تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد دانشگاه امیرکبیر اتفاقاً در رشته مهندسی کامپیوتر به مراتب بالاتر است.

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۶/۱۰/۹۰

    کس شر نگو مومن

    پاسخحذف