۱۰/۲۰/۱۳۹۰

داستان ایرانیان: ایرانیان و عرفان – 2

(توضیح: این یادداشت ابتدا قرار بود بخش دوم از یادداشت «ایرانیان و عرفان-1» باشد. پس از نگارش نویسنده تاکید داشت که به صورت یک یادداشت مجزا منتشر نشود و در زیر همان یادداشت، شاید به عنوان نتیجه نهایی و تکمله بحث قرار بگیرد. متاسفانه یک اشتباه باعث شد که در نهایت دو یادداشت به صورت مجزا منتشر شوند. برای آنکه خود نوشته به تنهایی ناقص به نظر نرسد، آن را تنها در ادامه یادداشت(+) نخست مطالعه بفرمایید)

عرفان نشان داده که می‌تواند ایدئولوژی هم بسازد. در این راه از همه ظرفیت‌هاو همه ظرافت‌های خود البته بهره نمی‌گیرد. در این مورد عرفان یک چشم‌بندی بنیادگرایانه ترتیب می‌دهد تا بتواند همه عوالم عرفانی و عالم خاکی را یکجا و یک مرتبه پیش چشم قرار دهد. نخستین اصل عرفان که اینجا مورد فایده می‌آید، اعتقاد به حقیقتی برتر است. مین اعتقاد با همه استانداردهای عرفانی‌اش ممکن است به نخوی وارد عالم زمینی شود که ریز همیشگی از افق حاکمیت سیاسی را تحت‌الشعاع قرار دهد. در این روی‌کرد سعی می‌شود مخلوقات زمینی به سوی نوعی اعتقاد بی‌چون و چرا به حقیقتی برتر سوق داده شوند که:

1- صرفا به اصول ساده متون مقدس استناد نمی‌کند. متون مقدس اصول ساده‌ای دارد که برای پیروانش مستقیما قابل دریافت و انگیزه آغاز جهاد است، اما روی‌کرد مورد بحث هرگز جنین خالی از ظرافت نیست و همین جا است که از طالبانیسم تمایزی چشم‌گیر می‌یابد.

2- جلوه زمینی اعتقاد به حقیقت برتر می‌تواند ایدئولوژی مرکب تولید کند و فعالانه تحولات مورد نظر خود را پی‌گیری کند و همین جا است که خود را از اتهام احیای خلافت سنتی تبرئه می‌سازد.

3- در این روی‌کرد در پیوند با نیازها و تحولات اجتماعی انعطافی قابل ملاحظه نشان داده می‌شود که از حد توجی بیرونی فراتر است. این دقیق‌ترین و عملا ظریف‌ترین مرزبندی این مکتب با نگاه فقه است.

چنانکه گفته شد، بنیان این مکتب بر اعتقاد اصولی به حقیقتی برتر است که ریشه‌ای متافیزیکی دارد؛ مرزبندی‌های غیرقابل انکار هم با سه رقیب گفته شده دارد. قابل تعریف در چهارچوب تصوف اولیه هم نیست اما نگاهی سلسله مراتبی که در اعتقاد به حقیقت برتر و سرچشمه معرفت دارد بی‌گمان حکایت از نوعی عرفان جهش‌یافته دارد.

عرفان اولیه وارد فاز جدلی با حریفان نمی‌شد اما عرفان جهش‌یافته‌ای که از آن صحبت می‌کنیم به فراخور نیاز سعی در جذب و هضم حریفان دارد. از سوی دیگر حتی حاضر شده به عنوان جایگزین سپهر عرفان اولیه، ترمینولوژی خاص خود را ابداع کند تا مابه ازای ناسوتی برخی مفاهیم اولیه عرفان را هم مشخص نماید، آن هم تنها به اقتضای تمامیت‌گرایی خاص خود.

پی‌نوشت:
شما نیز می‌توانید مجموعه یادداشت‌های خود را در «مجمع دیوانگان» تعریف و سردبیری کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر