۴/۰۸/۱۳۹۰

گریه نکن خواهرم

خانم فاطمه گریه می‌کرد و می‌گفت: «فدای غریبی‌ات بشوم». اما «زری» اشک نداشت. ندانست مقصودعمه غریبی امام‌زاده است یا غریبی یوسف. می‌اندیشید کاش من هم اشک داشتم و جای امنی گیر می‌آوردم و برای همه غریب‌ها و غربت‌زده‌های دنیا گریه می‌کردم. برای همه آن‌ها که به تیر ناحق کشته شدند و شبانه دزدکی به خاک سپرده می‌شوند.


در گورستان جوادآباد قبر آماده بود و در نور یک چراغ بادی که به دست غلام بود جنازه را در گور گذاشتند. سیدمحمد خواست تلقین میت بگوید که بلد نبود. خسرو به اشاره غلام روی پدر را پس زد و دست به چشم‌هایش برد و گریست. غلام و سید با دست خود روی یوسف خاک ریختند. عمه زار می‌زد و می‌گفت «شهید همین‌جاست. کاکای من همین‌جاست. کربلا بروم چه کنم؟» اما زری از همه چیز دلش به هم خورده بود. حتی از مرگ. مرگی که نه طواف، نه نماز میت و نه تشییع جنازه داشت. اندیشید روی سنگ مزارش هم چیزی نخواهم نوشت.


به خانه که آمدند چند نامه تسلی‌آمیز رسیده بود. از میان آن‌ها تسلیت «مک‌ماهون» به دلش نشست و آن را برای خسرو و عمه ترجمه کرد:


«گریه نکن خواهرم، در خانه‌ات درختی خواهد رویید، و درخت‌هایی در شهرت، و بسیار درختان در سرزمین‌ات و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درخت‌ها از باد خواهند پرسید: در راه که می‌آمدی، سحر را ندیدی؟»


سووشونسیمین دانشور – صفحه پایانی


پی‌نوشت:
اگر فرصت خواندن کتاب را ندارید، شاید فرصت کنید مانند من متن صوتی آن را بشنوید. اجرای شنیدنی و تاثیرگزار «فاطمه بیدمشکی» را از اینجا دریافت کنید.

۳ نظر:

  1. ناشناس۸/۴/۹۰

    تأثیرگذار باید درست باشد.

    پاسخحذف
  2. فرزاد۸/۴/۹۰

    گلشیری زمانی گفته بود آن قدر عزا بر سر ما ریخته است که فرصت زاری نداریم. نه اکنون فرصت زاری نیست. سحر نزدیک است بعد این شب بس دیر مانده. اما طی کردن این ساعت واپسین کالبدی چون سنگ می خواهد و قلبی از پولاد آب دیده.( زیاد جدی نگیر. مثلاً ذوق ورزی بود
    من سووشون رو بسیار دوست دارم( البته خب تکه هایی داره که به نظر من ناسازگاره با کلیت متن از لحاظ بافتش. ممنون آرمان خان بابت گذاشتن متن که حالم رو بسی جا اورد مخصوصاً بعد از خوندن رمان مزخرف رضا براهنی رازهای سرزمین من. شاید توقعم از رمان به خاطر نویسنده ش زیادی بالا بود.
    آقای امیر احمد آریان اعلام فرموده اند این آخرین رمان بزرگ ادبیات فارسی است. به عبارت اخری زرشک.
    البته انکار نمی کنم شاید دیگری خوشش بیاد ولی من مطلقاً خوشم نمیاد. کلاً دیالوگای براهنی بسیار مفرحن.

    پاسخحذف
  3. دارم آهنگ شکنجه گر داریوشو گوش میدم متنو که خوندم دیدم گریه افتادم.تاثیر نوشته بود یا آهنگ نمیدونم...

    پاسخحذف