«لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بیادبان! از انجام دادن آنچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد، پرهیز کردم». شیخ اجل سعدی، زمانی که این حکایت را مینوشت، هرگز گمان نمیکرد که زمانی اعجوبههایی از راه برسند که قلم به دست بگیرند و بر سر جماعت نهیب بزنند که: چرا وقتی به بیادبان نگاه کردید، از آنها بیادبی را یاد نگرفتید؟!
«علی
نصری»، نگارنده یادداشتی است با عنوان «بزرگترین ضعف اصلاحطلبان». متن کامل یادداشت
را از اینجا بخوانید تا بهتر بشناسید به اسم اصلاحات و تدبیر و امید، چه نگرشی را
بر سیاستگزاریهای دولت حاکم کردیم. خلاصه منطق آن از نظر من این است: «مشکل اصلاحطلبان
این است که از فرمول وقاحت و فرار به جلو استفاده نمیکنند»! نگارنده افسوس میخورد
که چرا اصلاحطلبان «یاد نگرفتهاند» در فضای سیاسی به سیمای همه چنگ بکشند و به
جای نقد و تحلیل ریشههای شکست خود، هر منتقد و معترضی را به لجن کشیده و با انواع
و اقسام برچسبها (از جمله وطن فروش و ویرانیطلب و مزدور) از میدان به در کنند!
البته
من اطمینان ندارم که اصلاحطلبان اینقدرها هم از چنین منشی دور باشند. نمونهاش
حضور همین امثال آقای نصری که با حمایت اصلاحطلبان برکشیده شدند و به وزارت خارجه
راه یافتند و در تمام این سالها، کارکردشان شبیه یک اتاق فکر برای برچسبسازی و تخریب
منتقدان بوده است؛ اما بر فرض که صورت مساله همانی باشد که ایشان توصیف کرده،
مساله تازه ابعاد تراژیک خودش را عیان میسازد.
برای من
جالب است بدانم وقتی امثال نصری در نقد «اصلاحطلبان» مطلب مینویسد، دقیقا چه تصویری
از «اصلاحات» در ذهن دارند؟ اصلاحات مورد نظر ایشان، بیشک نمیتواند به معنای باز
گرداندن ادبیات گفتگو، قانونگرایی و از همه مهمتر «مسؤولیتپذیری» به فضای سیاسی
کشور باشد. ایشان همچنین اصلاحطلبان را به دلیل روحیه «نقدپذیری»، «تسامح» و
«رواداری» مورد عتاب قرار دادهاند. کلیدواژههایی که میتوانستند چهره فردی چون
«سیدمحمد خاتمی» را در ذهن ترسیم کنند. در مقابل، اصلاحات مطلوب ایشان، در سیمای یک
الگوی دیگر تبلور یافته که به منش و روشاش رشک میبرند: دونالد ترامپ!
شیوه
رفتار ترامپی، نسخهای نیست که علی نصری صرفا برای سیاستمداران ارشد بپیچد. اگر
اینگونه بود شاید حرفی هم برای گفتن نمیماند چرا که جناب روحانی، در این سالها در
فرار به جلو، مسؤولیتناپذیری، انکار و دروغ و انداختن گناه به گردن دیگران چیزی از
ترامپ کم نگذاشته است. نسخه علی نصری اما، حتی تا اساتید دانشگاه هم پیش میرود و
بسیار برآشفته میشود که چرا چند استاد دانشگاه سعی کردهاند به جای قلدری و عربدهکشی
به سبک ترامپ، ریشههای اجتماعی بحرانهای کشور را آسیبشناسی کنند.
جالب اینکه
برچسب «ترامپیست»، اتفاقا یکی از محصولات تیم جنگ رسانهای وزارت خارجه بود که برای
تخریب منتقدان از آن استفاده میکرد. حال میبینیم که دست بر قضا، همین افراد، حسرت
شیوه رفتار و منش آن الگوی درخشان سیاستمداران جهان را میخورند تا مشخص شود ترامپیستهای
واقعی این کشور چه کسانی هستند. البته، شاید اگر برخی معذوریتهای سیاسی نبود، این
دوستان به جای نسخه خارجی ترامپ، از معادل وطنیاش استفاده میکردند و محمود احمدینژاد
را مدل آرمانی سیاستورزی خود معرفی میکردند.
من اما
گمان میکنم، اگر نقدی بنیادین به اصلاحات وارد شود دقیقا همین است که هیچ چهارچوب
نظری و اصول و قواعد بنیادینی ندارد. (این بحث را به صورت صوتی و از سخنرانی سال
گذشته با موضوع «نقد اصلاحات» بشنوید) برای هر جریان سیاسی، طبیعی است که در عرصه
عمل ناچار شود میان گزینههای موجود و میان داشتههای محدود خود دست به مصلحتسنجی
بزند. همان سیاستی که به انتخاب میان «بد و بدتر» شهرت یافت. اما اگر یک جریان سیاسی،
نتواند خطوط قرمز مشخصی برای ارزشهای بنیادین خود در نظر بگیرد، مثل قاصدکی در دست
باد، به هر رنگ و شکلی در خواهد آمد و یک روز چشم باز میکند و میبیند دقیقا به
بزرگترین خصم تمام ارزشهایی بدل شده که زمانی مدعی آنها بود.
سالها
پیش، حضرت صائب تبریزی سرود:
نعمت
روی زمین قسمت بیشرمان است
جگر
خویش خورد هر که حجابی دارد
شاید امثال نصری و بسیاری دیگر از اصلاحطلبانی که توانستهاند دستی به «سفره انقلاب» برسانند، از مصرع نخست این شعر نتیجه بگیرند که راه کامیابی اصلاحات در آن است که «بیشرم» باشیم. برای من اما، معنای «اصلاحات»، در روح تساهل و مدارای شعار «زنده باد مخالف من» سیدمحمد خاتمی و ندای «ادب مرد به ز دولت اوست» نهفته که میرحسین موسوی سر داد. شکست قطعی چنین جنبشی، دقیقا در لحظهای رخ داد که به پلکان ترقی این ترامپیستهای وطنی بدل شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر