غلامرضا رفیعی - مورد «مازیار
ابراهیمی» نمونه دیگری از فسادخیزی هر گوشهای از قدرت را نشان میدهد که بی حضور
رسانهها مامنی است برای کسانی که در خفا مطلق العنانی میکنند و به خدا و خلق خدا
پاسخگو نیستند. چکیده بلایای ساری در کشور ما که همگی یکجا بر مازیار ابراهیمی
وارد شده است:
- شکنجه برای اعتراف دروغ
- خوردن حق و نپرداختن طلب مالی
- تهمت و پاپوش سازی
مازیار ابراهیمی استثنا نیست
و مال ملت و حق الناس به راحتی زیر پا گذاشته میشود. چه بسیار متداول است که
دستگاهها روا میدارند به قراردادها عمل نکنند و حق افراد و شرکتهای بخش خصوصی
را بخورند و از آن طرف هرچه میخواهند از جیب من و شما حیف و میل کنند. اما مهم تر
از مال، او نزدیک بود جانش را از کف بدهد.
باز هم باید گفت مازیار ابراهیمی
استثنا نیست و چه بسیار کسانی که به جرمهای نکرده در این مملکت سرشان بر باد رفته
یا به انواع مصیبتها دچار شدند. مثال فراوان است از دهه خونبار شصت و امثال کسانی
مثل احسان طبری که چهل سال در تایید چپ نوشت و در چهل روز در زندان ناگهان منور شد
و دهه خفقان هفتاد که سعیدی سیرجانی با تلنگری در خانه/زندانی به اعتراف واداشته
شد و دهه زجرآور هشتاد که در کهریزک جوانان برآمده در همین نظام زیر شکنجه به قتل
رسیدند و دهه فسرده نود که ستار بهشتی آنقدر بر بازجویش خندید تا کشته شد. ما بر هیچکدام
اینها اخمی روا نداشتیم. کارگزاران خودمان را تا توانستیم رهاندیم اگرچه همچون
«جلالالدین فارسی» و «سعید مرتضوی» متهم به قتل بودند. وقتی نشد لجنمالشان کردیم
و همچون همسر «سعید امامی» چنان به باد شکنجه گرفتیم تا به جرم از قبل اعلام شده
جاسوسی اقرار کند.
شکنجه مگر در قانون اساسی
ممنوع اعلام نشد؟ نامش را گذاشتیم تعزیر تا هرچه میخواهیم بکنیم. هروقت کسی در
زندان به قتل رسید توجیهی ساختیم از مننژیت و خودکشی و برخورد سر به جسم سخت و هیچ
یک را پیگیری نکردیم. بعد خودمان را متصف به عدل علی میدانیم. همان علی که گفت
بترسید از خون مردمان. ما کی چنین بیشرافت و حقیر و بیخدا و توجیهگر ستم شدیم؟
من هم همچون شما یک شهروند
معمولی این مملکتم و در حد خودم کشورم را دوست میدارم و ای بسا همچون بسیاری از
شما به این نظام امیدها بستهام و با مشارکتم در بعضی عرصهها به تقویتاش کمک کردهام
اما این حمایت تا کجا را باید دربر بگیرد؟ آیا جان و مال مردم را باید ازشان گرفت
تا موجودیت نظام خدشهای نبیند؟ این نظام آیا از جایی غیر از مردم برخاسته است که
این چنین بر جان و مال و زندگی و معیشتشان بیاعتنا شده؟ این نظام آیا چیزی جز
مجموعه کارگزارانش است؟ آیا رویینتن است؟ اگر تا همیشه بر فساد یک عضو چشم ببندد
مفسدهاش بر تمام بدنه گسترش نمییابد؟ دوستان اگر هر عقیدهای داریم نظام را قبول
داریم یا نداریم مردم را دوست داریم یا نداریم بر این کشور عشق میورزیم یا نمیورزیم
حداقل احتمالا در یک چیز هم عقیدهایم: خودمان را با ارزش میدانیم، بیایید «عمله
ظلم» نباشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر