۶/۱۵/۱۳۹۳

ترجمه وارده: از علم تا فلسفه – مصاحبه با «کارلو رُوِللی»


مقدمه مترجم*: «کارلو رُوِللی»  Carlo Rovelliفیزیکدان نظری برجسته ایتالیایی که در دهه هفتاد در جنبش‌های سیاسی دانشجویی ایتالیا مشارکت داشت و با رادیوهای سیاسی آزاد که خود از بنیان‌گذارانش بود همکاری می‌کرد حالا از برجسته‌ترین دانشمندان فیزیک در زمینه گرانش کوانتوم و یکی از اصلی‌ترین نظریه‌پردازان گرانش کوانتوم حلقوی است. «جان هورگان» ستون نویس مجله Scientific American با این استاد ممتاز مرکز فیزیک نظری دانشگاه مارسی، نویسنده کتاب درسی گرانش کوانتوم و نیز استاد تاریخ علم و فلسفه دانشگاه پیتزبورگ مصاحبه کوتاه، صمیمانه و جالب توجه‌ای انجام داده است. گفتگویی که منحصر به علم فیزیک باقی نمانده است و نظریات او درباره پاره‌ای پرسش‌های بنیادین مرتبط با انسان، حقیقت، اخلاق، علم، فلسفه و مذهب  را در بر می‌گیرد و نکات درخشانی در آن مطرح می‌شود. پرهیز از ارایه پاسخ‌های ساده و سطحی که گاه در دنیای سرمایه‌داری درست مثل کالا در زرورق شیک پیچیده می‌شود تا بهتر و بیشتر از سوی مخاطبان ساده‌لوح خریداری شود، از وجوه تمایز رُوِللی نسبت به بسیاری دانشمندان معاصر است. با فروتنی تمام و نگاه انتقادی ظریف‌اش، از ایدئولوژی‌های مطلق‌اندیشی که فقط به درد تداوم مقلدانه و ذلیلانه رابطه برده و ارباب در سلسله مراتب قدرت می‌خورد فاصله می‌گیرد. برای آشنایی بیشتر با نظرات او درباره علم و فیزیک امروز می‌توان به این  آدرس(+) مراجعه کرد. در ترجمه مصاحبه سعی کردم از زبان محاوره‌ای به جای زبان رسمی استفاده کنم، جز در ترجمه گزیده کامنت‌های پایانی که خود رُوِللی در پاسخ به کامنت‌های مخاطبانش نوشته است. پاره‌ای از آن کامنت‌ها را در پایان اضافه کرده‌ام چون می‌تواند برای توضیح بیشتر بعضی عقایدی که رُوِللی در این مصاحبه کوتاه ابراز کرده مفید باشد.

* * *

هورگان: چرا فیزیکدان شدی؟

رُوِللی: من دهه شصت و هفتاد جوون بودم و مثل هم نسل‌های خودم رویایی داشتم: رویای تغییر دادن دنیا برای اینکه عادلانه‌تر و شرافتمندانه‌تر بشه. ما باختیم. من نمی‌دونستم بعدش باید چی کار کنم. فیزیک رو پیدا کردم جایی که در واقع انقلاب ادامه پیدا می‌کرد. عاشقش شدم. حس و علاقه‌ای بود که هنوزم ادامه داره.

هورگان : آیا فیزیک انتظاراتت رو برآورده کرد؟

رُوِللی: خیلی بهتر از اون چیزی بود که انتظار داشتم. شور و اشتیاق و سرگرمی فراوون. جستجوی رازهای جهان. فکر کردن به چیزهایی که قبلا کسی بهشون فکر نکرده. ماجراجویی‌های بزرگ در اندیشیدن. هم‌سفرهای فوق‌العاده. بی‌نظیره.

هورگان : گرانش کوانتوم حلقوی چیه؟

رُوِللی : به بیان ساده و پیش افتاده، بهترین نظریه مقدماتی درباره گرانش کوانتومه که ما تا به حال داریم. ما نمی‌دونیم که این نظریه درسته یا نه اما می‌دونیم که مساله‌ای وجود داره که این نظریه بهترین راه حل ممکنیه که تا به حال براش پیدا کردیم.

هورگان: آیا هنوز برای «نظریه یکپارچه» (unified theory)  مدعی موندگاری وجود داره؟

رُوِللی : به طور کلی «نظریه یکپارچه» نظریه‌ایه که همه نیروها و میدان‌ها رو یکپارچه می‌کنه: یک «نظریه برای همه چیز». نظریه گرانش کوانتوم حلقوی در این باره کاری انجام نمی‌ده. (یادداشت هورگان: گرانش کوانتوم حلقوی، الکترومغناطیس یا نیروهای هسته‌ای را  در بر نمی گیرد) من فکر می‌کنم که ما در این لحظه چیزی درباره یک «نظریه یکپارچه» نمی‌دونیم و تلاش‌هایی که تا به حال برای نوشتن چنین نظریه‌ای شده نارس و دچار کج فهمی‌اند. بنابراین گرانش کوانتوم حلقوی مدعی یک نظریه یکپارچه نیست. به بیانی بسیار فروتنانه‌تر، فقط یه راه حل مقدماتی برای یه مساله ساده است. یعنی: توصیف جنبه‌های کوانتومی گرانش. که باید گفت همون جنبه‌های کوانتومی زمان و مکانه. همین هم به اندازه کافی دشوار هست. اما این مساله‌ایه که ما شانس حل کردنش رو داریم چون ما اجزاء و عواملش رو در اختیار داریم.

هورگان: آیا نظریه های دنیاهای موازی و نظریات گرانش کوانتوم درصورتی که ابطال پذیر نباشند لیاقت جدی گرفته شدن را دارند؟

رُوِللی: نه.

هورگان: آیا تا به حال به این فکر کردی که وقتشه فیزیکدان ها از تلاش برای رسیدن به یک «نظریه یکپارچه» دست بردارن؟

رُوِللی : «تلاش برای رسیدن به یک نظریه یکپارچه» یه تصور غلطه. فیزیکدان‌ها هرگز واقعا در جستجوی چنین نظریه‌ای نبودند. اون‌ها تصادفا نظریه ریسمان رو کشف کردند که برای بعضی ها به مثابه امکان یکپارچگی همه چیز بود و به دلیل کمبود تخیل، انرژی زیادی صرف ریسمان ها شد. زمانی که اشتیاق به نظریه ریسمان‌ها از بین رفت خیلی‌ها احساس باخت کردند. حالا که اون اَبَرتقارنی که نظریه‌دان‌های ریسمان انتظار داشتند اتفاق نیفتاده، اغتشاش و بی‌نظمی رخ داده.

هورگان : آیا فیزیک، یا علم به طور کلی، تا حالا تونسته معمای عالم رو کاملا حل کنه؟

رُوِللی: «معمای عالم» چیه؟ چیزی به اسم «معما»ی عالم وجود نداره. اقیانوسی از چیزهایی که ما نمی‌دونیم وجود داره. اگه ما کمی عقلانی باشیم و قبل از هر چیز همدیگر رو نکشیم (مترجم: به طعنه در مخالفت با جنگ این را می‌گوید) بسیاری از اون‌ها رو خواهیم فهمید (که کاملا ممکنه). من فکر می‌کنم همیشه چیزهای زیادی خواهد بود که ما نخواهیم فهمید  اما من چه چیزی می‌دونم؟ در هر موردی ما بسیار بسیار بسیار از درک کامل همه چیزهایی که دوست داریم بدونیم، دوریم.

هورگان : آیا علم می‌تونه حقیقت مطلق رو بدست بیاره؟

رُوِللی : من نمی‌دونم منظور از «حقیقت مطلق» چیه؟ من فکر می‌کنم علم نگرش کسانی هست که اون‌هایی رو که می‌گن حقیقت مطلق رو می‌دونن به شوخی می‌گیره. علم یعنی آگاهی از این که دانش ما همیشه غیرقطعیه. چیزی که من می‌دونم اینه که انبوهی از چیزهایی وجود داره که علم هنوز نفهمیده و علم بهترین ابزاریه که تا به حال برای رسیدن معقول به دانش قابل اطمینان پیدا شده.

هورگان :نظرت در مورد انتقادهای تند از فلسفه  که بوسیله هاوکینگ، لاورنس کراوس و نیل دگریس انجام شده چیه؟

رُوِللی : راستش من فکر می‌کنم که اون‌ها در این مورد احمق‌اند. من اون‌ها رو در سایر موارد تحسین می‌کنم اما در این مورد اون‌ها واقعا اشتباه می‌کنند. ببینید، اینشتین، هایزنبرگ، نیوتن، بوهر و بسیاری دیگه از بهترین دانشمندان همه زمان‌ها، خیلی بهتر از اون‌هایی که شما اسم بردید، فلسفه می‌خوندن و از فلسفه یاد می‌گرفتن و همون طور که خودشون بارها ادعا کردن، هرگز نمی‌تونستن بدون اونچه که از فلسفه گرفتن کار بزرگی در علم انجام بدن. شما می‌بینید دانشمندانی که فلسفه رو تحقیر می‌کنند واقعا سطحی‌اند، اون‌ها یه فلسفه دارند (معمولا معجونی از فلسفه پوپر و کوهن که بد هضمش کردن) و فکر می‌کنند که این فلسفه «حقیقی» هستش و درک نمی‌کنند که این فلسفه محدودیت‌های خودش رو داره.

یه مثال در این باره اینه که فیزیک نظری در دهه‌های اخیر کار بزرگی نکرده. چرا؟ خوب من فکر می‌کنم یه دلیلش اینه که در فلسفه غلطی گرفتار شده. یعنی این ایده که شما می‌تونین با حدس زدنِ یه نظریه جدید و صرفنظر کردن از محتوای کیفی نظریه‌های قبلی، پیشرفت کنین. این همون فیزیک «چرا که نه؟» هست. چرا این نظریه یا اون یکی نظریه رو مطالعه نکنیم؟ چرا اون یکی بُعد، اون یکی میدان و اون یکی عالم نه؟ علم در گذشته هرگز اینطوری پیشرفت نکرده. علم با حدس زدن پیشرفت نمی‌کنه. علم با داده‌های جدید، با تحقیق عمیق محتوا و رد کردن نظریه‌های قبلی‌ای که به طور تجربی موفق بودند پیشرفت می‌کنه. از میان این سه نفری که شما اشاره کردید بهترین کاری که در فیزیک انجام شده قطعا تابش سیاه‌چاله هاوکینگ بوده که دقیقا مصداق همون نوع پیشرفتی هست که گفتم. اما اغلبِ فیزیک نظری فعلی از این نوع نیست. چرا؟ عمدتا به خاطر سطحی بودنِ فلسفیِ گروهی از دانشمندان امروزی.

هورگان: تو درباره اندیشمند بزرگ یونانی «آناکسیماندرAnaximander» نوشته‌ای. اون کی بود و چرا فکر می کنی اون جالبه؟

رُوِللی : اون کسیه که فهمید که زمین سنگیه شناور در میون آسمان بدون این که بیفته. اون کسیه که فهمید آسمان فقط بالای سر ما نیست بلکه زیر پاهای ما هم هست. آسمان در تمام جهات ما رو در بر گرفته. اون تنها کسیه در تاریخ سیاره ما که این رو فهمید و بقیه رو در این باره متقاعد کرد. در واقع اون بسیار بیش از این انجام داد اما این بزرگترین دستاوردش بود. اون برای من بی اندازه جالبه چون یکی از گام‌های اصلی در توسعه اندیشه علمی رو برداشت. اون یه غوله.

هورگان: آیا تو با توماس نیگل فیلسوف موافقی که علم برای توضیح دادن حیات و آگاهی در کهکشان نیاز به یک پارادایم جدید داره؟

نه. وقتی ما چیزی رو نمی فهمیم افراد وسوسه می‌شن که فکر کنن به پارادیم جدیدی نیازه یا «معمای بزرگی» وجود داره. بعدا که ما اون چیز رو می‌فهمیم این ابهام برطرف می‌شه.

هورگان: به خدا باور داری؟

رُوِللی : نه. اما شاید باید این پاسخم رو ملایم کنم چون اینجوری یه کم زیادی گستاخانه و ساده انگارانه است. من نمی‌فهمم منظور از «باور داشتن به خدا» چیه؟ افرادی که «به خدا باور دارن» برای من مثل مریخی‌ها می مونن. نمی فهمم شون. این به این معناست که من به خدا باور ندارم. اگه سوال اینه که آیا من فکر می‌کنم کسی اونجا هست که آسمان‌ها و زمین رو خلق کرده و به دعاهای ما جواب می‌ده پاسخ من حتما با قطعیت زیاد خیره.

اگه سوال اینه که آیا من باور دارم که خدا یه چیز قدرتمند در افراده که همون طور که موجب فجایع زیادی می‌شه خیر فراوونی رو هم به بار میاره، البته من بهش باور دارم. در واقع من درباره مذهب بی‌نهایت کنجکاوم. من فکر می کنم ما باید مذهب رو خیلی بیشتر از اونچه که تا حالا انجام شده مطالعه کنیم. یه جور تابو در این باره وجود داره یه جور احترام به افرادی که به خدا باور دارن، که فهمیدن بهتر مذهب رو مشکل می‌کنه.

من فکر می‌کنم این اشتباهه که باور به خدا رو به عنوان مجموعه‌ای از خرافات احمقانه ببینیم. باور به خدا شکلی از نگرش مذهبیه و نگرش مذهبی انسان‌ها چیزی کلی و عام درباره نحوه کارکرد ماست. چیزی که برای بشر مهمه و ما هنوز نتونستیم بفهمیمش.

 هورگان : آیا علم و مذهب سازگارند؟

رُوِللی: البته که سازگارند. تو می‌تونی در حل کردن معادلات ماکسول  Maxwellعالی باشی و عصرش هم برای خدا نماز و دعا بخونی. اما یک برخورد اجتناب‌ناپذیر بین علم و مذاهب خاص بویژه اشکال خاصی از اسلام و مسیحیت وجود داره که وانمود می‌کنن مخزنی از «حقایق مطلق»اند. مساله این نیست که دانشمندها فکر می‌کنن که همه چیز رو می‌دونن. بلکه برعکس، دانشمندها می‌دونن که چیزهایی وجود داره که ما به سادگی نمی‌تونیم درباره شون بدونیم و طبیعیه که اون‌هایی رو که وانمود می‌کنن اون چیزها رو می‌دونن رو به پرسش بگیرن. بسیاری از افراد مذهبی با این کار برآشفته می‌شن و باهاش مشکل دارن. فرد مذهبی می‌گه من می‌دونم که خدا نور رو با گفتن «به اذن من بدرخش» خلق کرده. دانشمند چنین داستانی رو باور نمی‌کنه. افراد مذهبی احساس می‌کنن تهدید می‌شن و اینجاست که برخورد وسعت پیدا میکنه. اما همه مذهبی‌ها اینطوری نیستند. برای نمونه بسیاری از اشکال بودیسم مشکلی با نگرشِ انتقادیِ همیشگیِ علم ندارن. مذاهب یکتاپرست و به خصوص اسلام و مسیحیت گاهی کم هوش‌ترند.

من در مورد منبع این کشمکش ایده‌ای دارم: تحقیق زیبایی بوسیله انسان‌شناس‌ها در استرالیا انجام شد که نشون می‌ده که باورهای مذهبی که اغلب جاودانه دانسته می‌شن در عالم واقعیت، مدام تغییر می‌کنن و با شرایط جدید، دانش جدید و ... سازگار  می‌شن. این امر با مقایسه باورهای مذهبی بومیان استرالیا در دهه سی و بسیار بعدتر در دهه هفتاد عمرشون معلوم شد. بنابراین در وضعیت طبیعی باورهای مذهبی با تغییرات فرهنگ و دانش بشری سازگار می‌شن. مشکلی که  با اسلام و مسیحیت وجود داره اینه که چندین قرن قبل کسی باورها رو نوشت و مکتوب کرد. بنابراین حالا بعضی از افراد مذهبی چسبیدن به فرهنگ و دانش چند قرن قبل. اون‌ها ماهی‌گیر افتاده در آب کهنه حوض‌اند.

هورگان :آیا تا حالا از یک سازمان نظامی پول گرفتی؟

رُوِللی : نه. زمانی که من جوون بودم  تو کشور من خدمت سربازی اجباری بود. منم قبول نکردم برم ارتش و به خاطرش مدت کوتاهی بازداشت شدم.

هورگان : فکر می کنی فیزیکدان ها و به طور کلی دانشمندها در برابر نظامی گری مسئولیت اخلاقی دارن؟

رُوِللی : فکر می‌کنم که ما به عنوان موجودات انسانی نه به عنوان فیزیکدان یا دانشمند برای مخالفت با جنگ مسئولیت اخلاقی داریم. فکر می‌کنم مساله اینه که همه در حرف با جنگ مخالفن اما خیلی‌ها حاضرند برای تامین منافع خودشون استثناء قائل بشن و از قدرت و برتری اقتصادی خودشون دفاع کنن. این‌ها اینو پشت کلمات قشنگی مثل «بشردوستی» یا «جنگ با تروریسم» پنهان می‌کنن. از نظر اخلاقی این منزجر کننده‌س. آرزو داشتم آدم‌ها کمتر مذهبی و بیشتر اخلاقی بودن.

هورگان : سال ۲۰۰۲ با « میشیو کاکو»ی فیزیکدان  ۱۰۰۰ دلار شرط بستم که «تا سال ۲۰۲۰ هیچ کس به خاطر کار روی نظریه ابرریسمان، نظریه پوسته یا نظریه یکپارچه دیگه‌ای که همه نیروهای طبیعت رو توصیف می کنه جایزه نوبل نمی بره». تو فکر می‌کنی کی برنده می‌شه؟

رُوِللی : بدون شک تو برنده می‌شی.

* * *

گزیده‌ای از کامنت‌های رُوِللی:

- من فکر می‌کنم این تصویر از علم به عنوان «حدس‌های تصادفی»ای که بعدا آزمایش می‌شوند تصویر خوبی نیست. «حدس‌ها»یی که شانس خوبی دارند که بعدا تایید بشوند آن‌هایی هستند که اساس و پایه‌ای دارند. مثال شما در مورد کروی بودن زمین مثال خوبی است: دامنه‌ای از مشاهدات، استدلال‌ها و تفکر انتقادی وجود داشت (به عنوان مثال در کتاب «درباره آسمان‌ها»ی ارسطو، مشاهده سایه گرد زمین بر روی ماه در هنگام ماه گرفتگی) که آن ایده را باورپذیر و معقول می‌کرد. من فکر می‌کنم که مساله فیزیک نظری امروز، مشکل درک تفاوت بین «حدس تصادفی» و «حدس مستدل» است.

- من فکر می‌کنم یک نقطه شروع خوب  (برای مقابله با جدایی فیزیک و فلسفه) می‌تواند این باشد که فیزیکدان‌ها تحقیر فلسفه را متوقف کنند. قرن‌ها دانشمندان افراد فرهنگی‌ای بودند که ایده‌های اصلی فلسفه را در گذشته می‌دانستند، تاریخ علم را به خوبی می‌دانستند و درباره فیلسوفان زمان خودشان بسیار کنجکاو بودند. بله من فکر می‌کنم دانستن آنچه افراد در فلسفه تحلیلی انجام می‌دهند مفید خواهد بود. اندیشمندان بسیاری این روزها در فلسفه تحلیلی هستند که به فیزیک علاقه مندند. مثلا افرادی که درباره «وجود جهان‌های دیگر» صحبت می‌کنند. خواندن «جان آستین» یا «دیوید لوئیس» می‌تواند برایشان مفید باشد تا از استفاده سطحی از کلمه «وجود داشتن» اجتناب کنند.

* مترجم: ایمان احسانی - دبیر سابق انجمن اسلامی دانشکده فنی دانشگاه مازندران.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر