۳/۲۱/۱۳۹۱

یادداشت وارده: چندخطی در باب هنر «ماستمالی» و یادآوری یک پرونده بایگانی شده


احسان - ماستمالی کردن یا با کمی اغماض، توجیه‌گری یک دشنام یا نسبت ناروا نیست. ماستمالی کردن یک شیوه رایج در روابط‌ عمومی‌ها، و در بین حکومت‌ها، نهادها و سازمان‌ها، و هواداران و مزدوران (یامزدبگیران) آن‌ها برای زمان آشکار شدن فساد، انحراف و اشتباه در حوزه اختیارات و مسوولیت‌هایشان است.

اگر شما متهم یک پرونده فساد مالی باشید و در عین حال ادعا کنید که بخشی از مبالغ دریافت شده صرف مثلا ساختن اماکن مذهبی شده است در تلاش برای ماستمالی موضوع هستید. یک افسر ارشد نیروی انتظامی به همراه تعدادی زن برهنه در خانه‌اش دستگیر می‌شود، اما اتهام او مسایل مالی عنوان میشود (در این مورد خاص، اصل دستگیری و برخورد با فرد خاطی به هر حال جای تقدیر و تشکر دارد)، تعدادی از نیروهای اطلاعاتی فاسد، گروهی از نویسندگان و اهالی فرهنگ را می‌کشند، اما بازوی رسانه‌ای این جریان، قاتلان را جاسوسان اسراییل و عوامل خارجی معرفی می‌کند. فردی در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر کشته می‌شود، اما قتلش خودکشی جلوه داده می‌شود. انحراف جنسی یک دیپلومات ایرانی در خارج از کشور در ابتدا «سوء تفاهم فرهنگی» بیان می‌شود. این‌ها همه نمونه‌هایی از ماستمالی یک پرونده بوسیله رسانه‌ها و ارگان‌های رسمی است.

رذیلانه‌ترین نوع ماستمالی چیست؟ اصولا آیا «ترین» در این مورد معنایی دارد؟ قضاوت نهایی البته به عهده خوانندگان است.

به نظر من حداقل با معیارهای جامعه ایرانی، برای فساد می‌توان بدترین (و حتی کثیف ترین) نوع را قایل شد: حضور توامان فساد قدرت با انحراف جنسی. اینکه کسی از قدرتی که قانون در اختیارش قرار داده به منظور اعمال فشار بر یک زیردست به قصد کامجویی جنسی سوءاستفاده کند. و توجیه این نوع فساد از نابخشودنی‌ترین کارها است، بخصوص اگر اینکار نه بوسیله روابط عمومی‌ها، که بدست هواداران یک جریان سیاسی (که طبعا باید منتقد فساد درون گروهی خود باشند) انجام گیرد.

شنبه 25 خرداد 1387 فیلمی منتسب به معاون دانشجویی دانشگاه زنجان در شبکه یوتیوب منتشر شد که بیانگر همین کثیف‌ترین حالت ممکن بود: توام شدن سوء استفاده از قدرت با انحراف جنسی. اگر احیانا در جریان ریز ماجرا نیستید، انتهای همین مطلب را بخوانید. موردی که به خودی خود حساسیت برانگیز بود، به هر حال ماجرا در داخل مرزهای ایران رخ داده و نه تنها قربانی یک دختر ایرانی بود، بلکه سوء استفاده جنسی حالت اخاذی هم به خود گرفته بود. پس طبیعی بود که تعداد بیشتری از اصولگرایان هوادار نظام از طریق خرده رسانه‌های در اختیار (یعنی وبلاگ‌هایشان) به ماستمالی ماجرا متوسل شوند. از جمله یکی از این دوستاندر وبلاگش تلاش میکند ماجرای فساد جنسی معاون دانشجویی دانشگاه زنجان را به اتفاقات سیاسی رخ داده در دانشگاه گره بزند و چنین می‌نویسد: «همانطوريكه می‌بينيد اين ماجرا از انحلال انجمن اسلامی دانشجويان آغاز و گويا قرار است كه به همان موضوع هم ختم شود! اگر حدس و گمانها را كنار بگذاريم و كاری به اين نكته نداشته باشيم كه ممكن است دفتر تحكيم و انجمن اسلامی دانشگاه زنجان، بخاطر انحلال آن انجمن دست به يك اقدام انتحاری و انتقام سخت زده باشند((عجب!))، در سواستفاده كاملا بجا و آگاهانه برادران دفتر تحكيم از اين ماجرا شكی نيست» و سپس طی کامنتی اصل اتهامات اخلاقی به دختر قربانی را بدیهی قلمداد کرده بدین ترتیب بطور ضمنی پرونده سازی معاون دانشگاه برای قربانی (سوء استفاده فرد خاطی از قدرتش) را اساسا نادیده می‌گیرد: «همانطوريكه می‌دانيد ايشان مشكلی داشتند كه بخاطر آن به كميته انضباطی دانشگاه فرا خوانده شده بود ... مشكل آن خانم مسایل اخلاقی بود». اصلا هم انگار نه انگار که مشکل اخلاقی ذکر شده، پرونده‌سازی جناب معاون و بخشی از نقشه‌اش برای اعمال فشار بر قربانی بوده است!

و اما یک نمونه متعالی (!) از ماستمالی، تلاش وبلاگ‌نویس دیگری (که از قضا خودش هم از گروه اناث است و اگر تعصبات سیاسی اجازه می‌داد حتما با قربانی هم‌ذات پنداری بیشتری می‌کرد) است که پا را از این هم فراتر می‌گذارد و اتهام را مستقیما متوجه دختر دانشجوی مذکور می‌داند. ایشان در نوشته‌اش چنین می‌نویسد (علامت‌های تعجب بکار رفته از خود ایشان است):

«ما نمونه رسوایی‌های اخلاقی رو در مورد سیاستمداران و یا افراد برجسته یک مجموعه دولتی کشورها زیاد می‌شنویم که معمولا بازتاب‌های گسترده‌ای هم دارن! اما من هیچ وقت به ذهنم نمی‌رسه که همه چیز در همون حدی هست که بازتاب داده می‌شه و پشتش چیزی وجود نداره! اگه کسی یک دید باز سیاسی داشته باشه، به همین راحتی شروع نمی‌کنه به محکوم کردن این و یا مظلوم کردن اون!» در حالیکه در مورد اتفاق دیگری و توهین یک استاد به دختر دانشجوی محجبه‌ای، ایشان استاد را تمام و کمال محکوم و دانشجو را مظلوم می‌کند! ایشان ادامه می‌دهد: «هر چند مطمئنم این فرد باید به سزای اعمالش می‌رسید اما نه اینطوری! با این برنامه ریزی کثیف. ((با کدوم برنامه ریزی کثیف؟ از کی تا به حال تهیه مدرک از اعمال آدم‌های فاسد شده کاری کثیف؟!)) باید احتمالات مختلف رو در نظر گرفت!((کدام احتمالات؟ نویسنده از ذکر احتمالات دیگر طفره می‌رود)) «همون اندازه که مرده مقصره دختره هم مقصره!... مرده اولین بارش نبوده و ظاهرا این داستان چندین بار تکرار شده که این دفعه با هماهنگی قبلی فیلم برداری شده! ...مطمئن باشید دختره هم یک دختر سالم نبوده. یعنی دختری نبوده که اولین بارش بوده!» ((سالم دقیقا یعنی چه؟ اولین بار برای چه کاری؟! مبنای این توهین‌ها و اتهامات چیست؟)) «حالا خوب حتما تا اینجای کار دختره اجازه‌هایی داده بوده!... تازه اگه اون پسرا دیر رسیده بودند چی؟! پس نمی‌شه گفت دختره بی‌تقصیر بوده و چراغ سبزهایی نداده!... کلا می‌خوام بگم صرفا با استناد به این فیلم نمیشه فقط مرده رو محکوم کرد! ... یه جورایی کار دختره چندش آوره از نظر من! ... همه این حرفا رو زدم که بگم این هجو رسانه ای کاملا بیخوده! ...».

حال در آستانه چهارمین سال از گذشت این اتفاق تلخ چه می‌دانیم؟ میدانیم که وزیر علوم و مقامات قضایی حتی بیشتر از عمل خطای معاون دانشجویی، کار دانشجویان افشاکننده فساد جنسی مدیر مربوطه را محکوم کردند. روزنامه کیهان نیز در تحلیلی(+) قابل پیش‌بینی این اتفاق را تله‌گذاری دانشجویان بقصد ایجاد آشوب در دانشگاه قلمداد کرد. دیگر چه می‌دانیم؟ می‌دانیم که دختر قربانی در این داستان بعد از محکوم شدن به تحمل 30 ضربه شلاق (به چه جرمی؟!) تحت فشارهای وارده از ادامه تحصیل انصراف داده و دانشگاه را ترک کرد، و چه بسا سرنوشت کل زندگی‌اش هم تغییر کرده باشد. این را هم می‌دانیم که 6 نفر از دانشجویان افشاکننده فساد مدیر دولتی، از دانشگاه اخراج شده و یا حکم تعلیق گرفتند، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تشویش اذهان عمومی، محاکمه و به حبس از 12 تا 16 ماه محکوم شدند و به زندان رفتند. و معاون فرهنگی فاسد دانشگاه زنجان، دکتر مددی هم صرفا به 30 ضربه شلاق محکوم شد و مشخص نیست الان در چه سمتی مشغول به خدمت است. و می‌دانیم و فراموش نخواهیم کرد که گروهی از وبلاگ‌نویسان بجای اعتراض به عامل آن فساد آشکار، و اعتراض به رویه قضایی تبعیض‌آمیز در قبال استاد مجرم، و دانشجوی قربانی و دانشجویان افشاکننده موضوع، به روش‌های گوناگون به ماستمالی آن پرداختند.

و اصل داستان چه بود؟ در شرایطی که روزنامه‌های اصولگرا نیز در کنار هوادارانشان مشغول ماستمالی داستان بودند و روزنامه‌های اصلاح‌طلب بخاطر فشارها و ترس‌های رایج بطور غیرمستقیم و بنقل از سایر رسانه‌ها، این خبر را پوشش دادند، هفته نامه شهروند امروز در شماره 52 مورخ 9 تیر 1387 ماجرا را این گونه روایت کرد:

«... معاون دانشجویی دانشگاه زنجان به یکی از دختران دانشجو علاقه‌مند می‌شود. گویا روز چهاردهم خردادماه این آقا به خوابگاه کوثر مراجعه می‌کند و سراغ خانم الف را می‌گیرد. سپس در مدت دو ساعت در اتاق این خانم دانشجو با او صحبت می‌کند و به وی توضیح می‌دهد که باید رفتارهای شیطانی را از خود دور کند. برای دور کردن رفتارهای شیطانی نیز مجبور می‌شود برخی مباحث را برای این دختر دانشجو توضیح دهد که از قرار دختر از شرم به گریه می‌فتد. اما آقای معاون از وی تعهد می‌خواهد و به وی می‌گوید که خانم الف تا پایان تحصیلات فرصت دارد تا مشکلاتش را حل کند. برای این موضوع گویا یک جلسه دیگر نیز دختر را به کمیته انضباطی احضار می‌کند و در آنجا پیشنهاداتی را برای نزدیکی بیشتر با دختر دانشجو می‌دهد و البته اینکه اگر تن به این خواسته‌ها ندهد کمیته انضباطی که زیر نظر همین آقای معاون بوده شرایط را برای دختر تنگ‌تر می‌کند. خانم الف ماجرا را برای دوستانش تعریف می‌کند و اینکه طبق خواسته آقای معاون قرار است فلان روز به دفترش برود. ساعتی که دانشگاه تعطیل است و همه رفته‌اند. خانم الف که به اتاق معاون می‌رود، دوستانش پشت در کمین می‌کنند و لحظاتی بعد وارد اتاق می‌شوند ...».

حالا پس از خواندن اتفاق رخ داده در دانشگاه زنجان، یکبار دیگر متن مذکور را بخوانید: «سالم» و «اولین بار» و «چراغ سبز» و «اجازه دادن» و «چندش آور» و «هجو رسانه‌ای» و همه این کلماتی که در پشت هر کدامشان یک ذهن سیاست زده، بی‌وجدان و البته بیمار پنهان شده است.

* * *

همه آنهایی که سکوت کردند و یا توجیه، هر یک به سهمی در این فساد آشکار و تبعات تلخش برای دانشجویان قربانی شریک نیستند؟

برای مطالعه بیشتر: +، +، +، +، 

پی‌نوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر