۵/۲۵/۱۳۸۸

راه دشوار اعتماد سازی

شنیده بودم که میرحسین موسوی در جریان یکی از دیدارهای پس از انتخابات خود، یافتن راه های گسترش جنبش سبز به سراسر ایران را یکی از دغدغه های اصلی خوانده بود. این دغدغه در واقع پرسشی است که بسیاری دیگر نیز -دست کم در مورد دو منطقه ترک نشین و کرد نشین- از خود می پرسند. در مورد مناطق آذری زبان و دلیل حمایت نکردن آنان از موسوی پاسخی نشنیده و نخوانده ام؛ اما گمان می کنم انتظار چنین حمایتی بیش از آنکه بر پایه منطق استوار باشد، بر احساسات و تصورات نادرست بناشده بود.

اینکه میلیون ها آذری زبان، به صرف ترک بودن موسوی بخواهند به خیابان ها ریخته و علیه نظام دست به تظاهرات بزنند به نظرم غیر منطقی می آید. نمی توان فراموش کرد که شهروندان آذری زبان ایران، در سال های پس از انقلاب، نسبت به دیگر قومیت های کشور از شرایط بسیار بهتر، و حتی منحصر به فردی برخوردار بودند. آذری زبان ها به دلیل شیعه بودن هیچ گاه تبعیض های مذهبی را تجربه نکردند و -شاید به دلیل ترک بودن ارشدترین رهبران کشور- هیچ گاه از مسوولیت ها و مدیریت های کلان محروم نشدند. وضعیت اقتصادی در استان های آذری زبان نیز در کنار تهران، اصفهان، مشهد و شیراز، با فاصله ای بسیار از دیگر مناطق کشور بهتر است و همه اینها سبب می شود تا دست کم اگر یک قومیت بخواهد از عملکرد جمهوری اسلامی اظهار رضایت کند، این قومیت را ترک های ایران تشکیل دهند*.

اما در مناطق کردنشین اوضاع کاملا متفاوت است. کردها دیرینه ترین سابقه مبارزه با جمهوری اسلامی را دارند. داغ درگیری های خونین اوایل انقلاب هیچ گاه از سینه کردها زدوده نشد؛ علاوه بر آن، محرومیت های روزافزون این قومیت از مسوولیت های مدیریتی و همچنین تبعیض های آشکار مذهبی نارضایتی های موجود در منطقه را همواره تازه نگه داشت و حتی بر شدت آن افزود. فقر و بیکاری شدید، که دست کم کردها اعتقاد دارند جمهوری اسلامی به عمد به آنان تحمیل کرده است نیز سبب شده تا کردستان، منطقه ای همواره ملتهب و آماده شورش باقی بماند.

با این حال کردها نیز حمایت چشم گیری از جنبش سبز به عمل نیاوردند. در تحلیل دلایل این موضوع موضع گیری های متفاوتی وجود دارد. عده ای به صورت افراطی به اصلاح طلبان و رهبران جنبش سبز حمله می کنند و حاضر نیستند میان موسوی و احمدی نژاد تفاوتی قایل شوند. من گمان می کنم این گروه (که مواضع آنها حتی ارزش نقد کردن هم ندارد) در اقلیت مطلق میان کردها قرار دارند.

گروه دیگر خواسته ها و مطالبات کردها را متفاوت از دیگر ایرانیان می دانند. این گروه نیز با جدا کردن مسیر حرکت جنبش سبز با جنبش مردم کردستان، مدعی هستند راهکار و سرنوشت مردم کردستان چیزی مستقل از مسیر جنبش ملی ایران است. این گروه که بر تحریم انتخابات نیز تاکید می کردند هنوز هم تلاش دارند تا برای کردها هویتی غیر از هویت ملی ایرانیان قایل شوند و به نوعی، دیگر مردم کشور را در ظلم هایی که جمهوری اسلامی در حق مردم کردستان روا داشته شریک می دانند. در این مورد من تنها می توانم امیدوار باشم که چنین تفکری نیز در میان کردها در اقلیت باشد.

اما قابل قبول ترین تحلیل از علل فعال نبودن کردها در جنبش سبز ایران را از «شهاب الدین» شیخی خواندم. تحلیلی که در کنار فشارها و محدودیت های شدید امنیتی در کردستان، بر سرخوردگی، دلسردی و نوعی بی اعتمادی کردها تاکید می کند. بی اعتمادی به اینکه سران جنبش سبز به واقع بخواهند نسبت به جنایاتی که در کردستان به وقوع می پیوندد نیز واکنشی قاطع و پیگیر –دست کم مشابه برخوردشان با قتل جوانان تهرانی- داشته باشند. این بی اعتمادی از دیدگاه من کاملا قابل درک و مستند است.

تنها با نگاهی گذرا به حجم برخورد دستگاه های قضایی و امنیتی با فعالان کرد متوجه خواهیم شد که میان هزینه هایی که این فعالان متحمل می شوند با بازتاب و واکنش های رسانه ای هیچ نسبت متوازنی وجود ندارد. حتی فعالان حقوق بشر نیز نسبت به اعدام یک قاتل در شهر تهران آنچنان واکنش نشان می دهند که برای صدور حکم اعدام یک معلم کرد –به دلایل کاملا سیاسی و اعتقادی- اعتراض نمی کنند. در چنین شرایطی به گمان من تنها راه بازسازی اعتماد از دست رفته کردها، تلاش برای اصلاح اشتباهات گذشته است. تلاش هایی که از رهبران اصلاح طلب گرفته تا فعالان جامعه مدنی همه در آن سهیم بوده و نقش داشته اند.

هفته گذشته حکم اعدام یک فعال کرد دیگر صادر شد اما حتی کوچکترین بازتابی در محافل خبری غیرکرد پیدا نکرد. امروز به خبر دیگری مبنی بر کشتار بی رحمانه کاسبکاران مرزنشین کرد برخورد کردم. امیدوارم از میان رهبران جنبش، چه موسوی و چه کروبی، دست کم یک نفر به چنین جنایاتی واکنش نشان داده، و تنها با صدور یک نامه چند خطی به تمامی کردها نشان دهد که جان آنان نیز به اندازه جان هموطنان ساکن تهران ارزشمند قلمداد می شود. این تنها می تواند یک آغاز، برای مسیر طولانی اعتماد سازی باشد.

پی نوشت:
* تنها گلایه به جای آذری زبان ها طی سال های اخیر، محدودیت در ترویج زبان «آذری» است که به خودی خود نمی تواند توده های مردم را برای یک اعتراض گسترده همراه سازد.
آمار کشتار کاسبکاران کرد در غرب کشور در طی 20 روز گذشته

۴ نظر:

  1. Anonymous۲۵/۵/۸۸

    کردها سنی هستند و نمیتوانستند شعار "یا حسین میر حسین" بدهند. آذری ها چرا؟ اونها که این مشکل را نداشتند.
    اما اعتقاد دارم که کردها هیچگاه نتوانستند از موقعیت استفاده بهینه بکنند. نمونه اش در همین جنبش بود که در خانه نشستند با وجود اینکه هر روز و به دلایل متفاوتی کشته میدهند.

    پاسخحذف
  2. دیوانه جان!
    مدتی است نوشته های شما رو می خوانم خوبند.
    اما این نوشته ات نشان می دهد از تاریخ معاصر ایران و همچنین از آذربایجان هیج نمی دانی.
    ظلمی که به آذربایجان روا رفت نه بر سیستان و نه بر کردستان و نه بر خوزستان تحمیل شد.
    در یک مقاله همه را می نویسم و اگر نتوانم منتشر کنم برات ایمیل می کنم.
    یک دیوانه / خوش باشی

    پاسخحذف
  3. با سلام
    بیانیه تحلیلی کانون دمکراسی آذربایجان درباره بحران کنونی و رمزگشایی از " سکوت " آذربایجان

    برای اطلاع از مطالبات ملی آذربایجانیها منشور " آذربایجان سخن می گوید " را مطالعه فرمایید

    پاسخحذف
  4. ایهالناس مسلمان کشی‌یکی‌از سرگرمیهای جدید برای کشورها و دولتهای مسلمان و غیره مسلمان شده. جالب اینجاست که دوستان عزیز آقای احمدی خره،چین و شوروی، قبل از شمارش آرای انتخابات به ایشون تبریک گفتند. کشور چین و شوروی یک ساعت بعد از انتخابات به آنترینژاد تبریک گفتند تو نگو اینها با هم یه قرارهایی دارند و آنهم سرگرمی هست که هر ستاشون دوست دارند و آن هم، مسلمان کشی‌. در ارومجی چین و در چچنیا شوروی و در ایران عزیز دولتها همه مشغول مسلمان کشی‌هستند.احمدی‌نژاد ممکن که خایهٔ امریکا و انگلیس را نمیمالد ولی‌ خوب خایهٔ چین و شوروی را ما چ می‌کند. هی‌نماز جمعه داد میزنم مرگ بر یهودی و صهیونیست تو نگو پولدارترین ادمهایی که شوروی را اداره میکنند یهودی هستند. هر هفته میرم نماز جمعه داد میزنم مرگ بر امریکا و مرگ بر انگلیس تو نگو مسلمان کشهای اصلی‌، چین، شوروی و همین رئیس جمهور قلابی خودمون آقای احمقی خره جنایتکار هستند.
    «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم»

    پاسخحذف