۵/۱۴/۱۳۸۸

فرجام خوش مشروطه خواهی

سال ها پیش، هنگامی که اکبر گنجی، مانیفست جمهوری خواهی خود را، به نوعی در برابر تئوری مشروطه خواهی سعید حجاریان ارائه کرد، به نظرم خواسته های گنجی بسیار خام، استوار بر فرضیات و برداشت هایی نادرست و از همه مهم تر، برگرفته از تحلیل نامناسبی از شرایط کشور آمد. پروژه مشروطه خواهی، در سال های پایانی دهه هفتاد و در آغاز دهه هشتاد بسیار منطقی تر و واقع بینانه تر به نظر می رسید.

اما امروز و با گذشت بیش از یک دهه از آغاز به کار دولت اصلاحات، به خوبی می توان قضاوت کرد که پروژه مشروطه خواهی اصلاح طلبان نه تنها به سرانجام نرسید که حتی نتایجی معکوس داد و روز به روز به قدرتمندتر شدن و به تبع آن قانون گریزتر شدن شخص اول کشور و بازوهای نظامی وی منجر شد. با این حال شاید بتوان ادعا کرد همین پروژه شکست خورده مشروطه خواهی، طی 12 سال آنچنان ساختار جامعه ایرانی را به هم زد که امروز، بدون گذار از دولتی مشروطه، یک جنبش «جمهوری خواه» فراگیر در کشور به وجود آمده است.

اینکه با چه استدلالی برچسب «جمهوری خواه» را بر «جنبش سبز» قرار می دهم نیازمند بحث مفصلی است، حرف من در اینجا تنها سطح بالا و شاید کم نظیر آگاهی عمومی در «جنبش سبز» کشور است که بی گمان آن را دست آورد طولانی مدت هشت سال اصلاحات می دانم. من باور دارم آنان که دولت سیدمحمد خاتمی را متهم می کردند که نتیجه هشت سال فعالیتش، ظهور «احمدی نژادیسم» بوده است در قضاوت خود دچار شتاب زدگی شده اند.

14 مرداد ماه سالگرد پیروزی انقلاب مشروطه است؛ هرچند که با گذشت بیش از یک قرن از این پیروزی، هیچ گاه آرمان های مشروطیت به صورت واقعی و عملی در کشور ما پیاده نشد، با این حال من گمان می کنم که شکل گیری جنبش امروز ما ارزش پرداخت این هزینه 100 ساله را دارد؛ جنبشی که «خواسته»هایش به همان میزان «نخواستن»هایش مشخص، فراگیر و مورد اتفاق است، قطعا سرانجام خوبی خواهد داشت.

۱ نظر:

  1. دقیقاً. ما در پایان یک سیکل صد و چند ساله قرار گرفته ایم.

    پاسخحذف