در میان
نظریات متفاوتی که در باب انقلاب ۵۷ ارائه شده است، دو روایت خاص وجود دارد که طی
۴۰ سال گذشته بیشتر مورد تاکید و حمایت دستگاه حاکم قرار گرفتهاند. یکی ادعای
وجود «شبکه مساجد» و نقشآفرینی روحانیون به عنوان گستردهترین سازمان و نهاد
اجتماعی/سیاسی است که تلاش میکند دلایل قدرت گرفتن این صنف را در نظام برآمده از
دل انقلاب توضیح دهد. روایت دیگر، شکافهای اقتصادی و در نتیجه نقش فرودستان
اقتصادی (مستضعفان) است که در برابر اشرافیگری یا فساد دستگاه پهلوی به انقلاب روی
آوردند و بعدها نیز به پیادهنظام حامی حکومت جمهوری اسلامی بدل شدند.
در نقد
و سنجش هر دوی این نظرات، پژوهشهای فراوانی انجام شده و از مسیرهای متفاوت چنین
ادعاهایی به چالش کشیده شده است. برای مثال، آصف بیات، در کتاب «سیاستهای خیابانی
/ جنبش تهیدستان در ایران» نشان میدهد که فرودستان اقتصادی در میان تمامی اقشار
جامعه، کمترین نقش و مشارکت را در جریان مبارزات انقلابی بر عهده داشتهاند؛ هرچند
از فردای پیروزی انقلاب، به صورت گسترده از جانب برخی نیروهای پیروز به کار گرفته
میشوند تا رقبای سیاسی را حذف کنند. او برای سنجش ادعای خود به آمارهایی از شمار
شهدای انقلاب استناد میکند و مینویسد: «از میان ۶۴۶ نفر کشته شدگان تظاهرات خیابانی،
(در سالهای ۵۶ و ۵۷) فقط ۹ نفر، یا به عبارت بهتر، نزدیک به یک درصد از میان
آلونکنشینهای تهران بودند. بالاترین نسبتها از میان صنعتگران و مغازهداران
(۱۸۹ نفر)، دانشجویان (۱۴۹ نفر)، کارگران کارخانهها و کارگاهها (۹۶ نفر) و
کارمندان دولت (۷۰ نفر) بوده است».
پژوهشگران
دیگری نیز با برخی سنجشهای آماری به نتایج نسبتا مشابهی رسیدهاند. برای مثال،
«محمدحسین پناهی»، با تحلیل آماری بر روی مجموعهای از شعارهای انقلاب، نشان داده
است که بیش از ۹۷ درصد شعارهای انقلاب، بر روی مطالبات سیاسی تمرکز داشته است و در
مقابل کمتر از ۱ درصد شعارها معطوف به دغدغهها و مطالبات اقتصادی بوده است.
در
پژوهش حاضر، من تلاش کردم خاستگاه و سوگیریهای جریانات انقلاب را، با شیوه تحلیل
آماری سخنان آیتالله خمینی بسنجم. برای این منظور، جلدهای سوم، چهارم و پنجم از
مجموعه «صحیفه امام» را انتخاب کردم که تمامی سخنان، بیانیهها، مصاحبهها، سخنرانیها
و حتی نامههای خصوصی آیتالله خمینی را حد فاصل مهرماه ۱۳۵۲ تا بهمنماه ۱۳۵۷
شامل میشود.
در این
پژوهش، به طرق مختلف تلاش شده مجموعهای از کلیدواژههای مشابه انتخاب شوند که هر یک
را میتوان به دغدغههای یک قشر یا طبقه اجتماعی مربوط دانست. سپس فراوانی این کلیدواژهها
در میان سخنان آیتالله خمینی مورد تحقیق قرار گرفته است. نتایج کامل این پژوهش را
میتوانید در قالب یک فایل پی.دی.اف از کانال تلگرامی «مجمع دیوانگان» دریافت
کنید. در اینجا فقط به اختصار به برخی از نتایج اشاره میکنم:
نخست
آنکه بر خلاف ادعای معتقدان به نظریه «شبکه مساجد»، پژوهش در کلام آیتالله خمینی
نشان میدهد که ایشان طبقه متوسط شهری، به ویژه دانشجویان و روشنفکران را اصلیترین
مخاطبان خود قلمداد میکرده است. این فرضیه، با برخی گلایههای ایشان از فساد، بیعملی
و بیتحرکی روحانیون که در نامههای خصوصی بدان اشاره شده کاملا سازگاری دارد و
مشخص میکند که دست کم شخص رهبر انقلاب، هیچ امیدی به فعالیت نهادی با عنوان شبکه
مساجد نداشته است.
دوم اینکه
متناسب با مخاطبان طبقه متوسطی، ادبیات آیتالله خمینی آشکارا سیاسی و متمایل به
گفتمان دموکراسیخواهی و حقوق بشر بوده است. مطالبات و شعارهای اقتصادی با فاصله زیاد
نسبت به شعارهای سیاسی در درجه پایینتری از اهمیت قرار داشتهاند.
سوم و
در نهایت اینکه، با گذشت زمان و نزدیکتر شدن به موعد پیروزی انقلاب، میتوان یک سیر
متوازن از تغییر در لحن، ادبیات، کلیدواژهها و در نتیجه مخاطبان آیتالله خمینی
را هم مشاهده کرد. در واقع، کلیدواژههایی همچون «انقلاب»، «قیام» یا «اعتصاب» به
مرور در کلام ایشان اوج گرفته است و به همین اندازه نیز گفتمان معطوف به طبقه
متوسط، با نزدیکتر شدن به انقلاب، جای خود را به یک گفتمان تودهگرا داده است.
در واقع
میتوان گفت، در ابتدای حرکت و برای روشن کردن موتور انقلاب، آیتالله خمینی صرفا
متکی به طبقه متوسط شهری و اقشار روشنفکر و دانشجویی بوده است؛ اما با اوجگیری تب
انقلاب و نزدیک شدن به روزهای پیروزی نهایی، به مرور سعی کرده جامعه مخاطبان خود
را تغییر دهد که روند این تغییر در فردای انقلاب تکمیل میشود و روشنفکرانی که
زمانی مخاطب اصلی ایشان برای به راه انداختن قطار انقلاب بودهاند، به مرور به
دشمنان جدید در دل یک حکومت اسلامی بدل میشوند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر