چندی
پیش، حجتالاسلام دعایی، در مراسم دریافت جایزه قلم زرین سال، خاطرهای را از
دوران فعالیت انقلابی خود مرور کرد. خاطرهای که مربوط به حضور ایشان در رادیو
بغداد بود. به روایت آقای دعایی، دولت عراق به واسطه حاج آقا مصطفی خمینی پیغام میفرستد
که اگر نزدیکان آیتالله خمینی بخواهند، یک بخش از رادیو بغداد را در اختیار ایشان
قرار میدهد تا علیه دشمن مشترک صحبت کنند: پادشاه قانونی ایران! آقای دعایی و
جناب مصطفی خمینی میپذیرند. پس از مدتی که خود آیتالله خمینی هم خبردار میشود آقای
دعایی را فرا میخواند و از ایشان میپرسد که در این رادیو چه میگویید؟ بعد از
توضیحات جناب دعایی، آیتالله خمینی دو توصیه میکنند: نخست اینکه فحاشی نکنید. دوم
اینکه دروغ نگویید. بدین ترتیب، حکایت فعالیت در رادیو بغداد که رسما دشمن خارجی
دولت رسمی و قانونی ایران حساب میشد، از نظر آیتالله خمینی تنها از جانب برخی
چهارچوبها و اصول اخلاقی (ادب و صداقت) مشروط و محدود میشد.
اما
آیا حکایت استفاده از رسانههای دول خارجی از جانب نیروی منتقد ایرانی به انقلاب
۵۷ محدود میشود؟ میدانیم که انقلابیون ۵۷، به ویژه در دوران حضور در پاریس از
ظرفیت تمامی رسانههای جهان برای تبلیغ علیه شاه استفاده میکردند. ولی این سنت،
بسیار قدیمیتر از تاریخ انقلاب ۵۷ است. در دوران مبارزان نهضت مشروطه، نه تنها
نشریات انقلابی در اروپا و هند و باکو منتشر میشد، بلکه حتی خود انقلابیون نیز
برای تحصن و اعتراض از باغ سفارت انگلستان استفاده میکردند و در این راه روشنفکر
و روحانی هیچ اختلاف نظری نداشتند. بعدها که ایران در جریان جنگ جهانی اشغال شد و
پایتخت زیر سایه حضور ارتش روسیه قرار گرفت، گروهی از سیاستمداران میهنپرست و
آزادیخواه به این نتیجه رسیدند که برای نجات استقلال کشور باید پایتخت را از زیر نفوذ
روسها در امان بدارند. «دولت در تبعید» عنوان کابینهای بود که این نیروها در
کرمانشاه تشکیل دادند. تصویر این یادداشت متعلق به عکس همین کابینه است که اتفاقا
سیدحسن مدرس نیز در آن نقش بسیار پررنگی داشت. نکته مهم اینکه بعدها مشخص شد بخش
قابل توجهی از هزینه این دولت را عثمانیها تامین میکردند که در آن زمان با روسها
در جنگ بودند. سیدحسن مدرس نیز در جریان مجالس بعدی از پول گرفتن از دولت عثمانی
در زمانی که نیاز بود دفاع کرد.
این
مقدمات برای چیست؟ آیا میخواهیم به این نتیجه برسیم که اپوزوسیون هر حکومت باید
با دولتهای خارجی و متخاصم وارد همکاری شود؟ یا از آنها پول و کمک بگیرد؟ قطعا
خیر. این مقدمات حتی برای توجیه «هرگونه همکاری» هم نیست. اینجا فقط میخواهیم یک
حقیقتی را مرور کنیم که پیش از این بارها در موردش صحبت کردهایم: شیوه استدلال
مستقل در برابر شیوه استدلال وابسته. (یادداشت اصلی در این مورد را از اینجا+ بخوانید)
معروفترین
گزاره در شیوه استدلال وابسته این است که: ما یک سری دشمن خارجی داریم. پس مصلحت
ملی ما هر آن چیزی است که دشمنان خارجی را خشمگین کند. یعنی مصلحت ما وابسته است
به اینکه خارجیها خوشحال بشوند یا نشوند.
شیوه
استدلال مستقل اما میگوید: ما در امور داخلی خود، به صورت مستقل فکر میکنیم و تصمیم میگیریم. ممکن است برخی خارجی خوشحال شوند یا
ناراحت. این به ما ربطی ندارد.
در
روزهای اخیر، بار دیگر بحث حاضر شدن در رسانههای خارجی نظیر بی.بی.سی پررنگ شده
است. ما وارد این جدال روزمره نمیشویم که چطور همان کسانی مدعی کراهت حضور در
رسانههای «دشمن» میشوند که خودشان فقط از همین طریق رشد کردهاند و اسناد پول
گرفتنشان از دول خارجی بارها منتشر شده. نکتهای که برای ما اهمیت دارد، مقاومت
در مورد موجهای کاذبی از «ناسیونالیسم کور» و «دشمنمحور» است که طبیعتا دستمایه
سرکوبگران قرار خواهد گرفت. انواع و اقسام استدلالهای این گرایش (از جمله: رختهایمان
را جلوی همسایه پهن نمیکنیم) همواره فقط در راستای خفقان صدای منتقدان و بستن
اندک راههای انتقال پیام آنها بوده است.
در
نقطه مقابل، ما اعتقاد داریم، سخن گفتن، چه در رسانههای رسمی داخلی، چه در رسانههای
خارجی و چه در شبکههای اجتماعی و غیررسمی، تنها و تنها میتواند با همان اصول
اخلاقی محدود شود: رعایت ادب، انصاف و صداقت.
پینوشت:
یادداشت
«آخرین سنگر
برای پستفطرتها» نیز به نوعی در پیوند با همین جدال قرار دارد که مطالعه آن
را نیز توصیه میکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر