۴/۲۶/۱۳۹۴

یارانه‌ای برای نابودی ادبیات داخلی!


 دقیقا نمی‌دانم تعرفه واردات خودرو از چه زمانی اعمال می‌شود. اما می‌دانیم که سیاست کلان دولت ما، حمایت از تولیدات داخلی با اعمال تعرفه‌های سنگین است. هرچند که علی‌رغم همه این تعرفه‌های سنگین، هنوز هم کیفیت تولیدات داخلی ما به سطح رقابت با محصولات جهانی نرسیده‌، اما اگر نیمه پر لیوان را نگاه کنیم، این سیاست خودروسازی‌های ناکارآمد ما را همچنان سرپا نگه داشته که با اشتغال مستقیم ده‌ها هزار کارگر ایرانی در ارتباط هستند. حالا پرسش من این نیست که اگر این تعرفه‌ها برداشته شوند چه بلایی سر صنعت داخلی ما می‌آید؟ پرسش من دقیقا این است که: «اگر علاوه بر حذف تعرفه خودروی وارداتی، یارانه هم به آن تعلق بگیرد چه بلایی بر سر صنعت داخلی ما می‌آید؟» شاید گمان می‌کنید چنین سیاستی غیرممکن است، اما باید بگویم حال و روز بازار ادبیات داستانی ما دقیقا چنین وضعیتی دارد!

بحث پیوستن یا نپیوستن کشور به معاهدات جهانی «حق کپی رایت»، ابعاد بسیار گسترده‌ای دارد. اما اگر فقط و فقط بر روی تاثیرات این سیاست در بازار ادبیات داستانی متمرکز شویم، وضعیت کنونی به ناشران ما اجازه می‌دهد که برجسته‌ترین آثار ادبیات جهان را بدون هیچ گونه هزینه‌ای انتخاب، ترجمه و سپس منتشر کنند. در این میان، نهایت هزینه‌ای که ناشر باید بپردازد پول ترجمه است که باز هم به دلیل نبود همان نظارت‌های کپی‌رایت، الزامی به استفاده از یک مترجم توانا با هزینه‌های بالا وجود ندارد. یعنی کافی است که شما به عنوان یک ناشر موفق شوید یک کتاب مورد توجه را زودتر از دیگر رقبای خود به بازار نشر عرضه کنید. بدین ترتیب، حتی در بخش ترجمه هم اولویت کار ناشران از کیفیت ترجمه، به سمت سرعت ترجمه تغییر کرده است. پس چه جای تعجب که شاهد این همه بحث در مورد غلط‌های عجیب و غریب در ترجمه‌های پرفروش بازار باشیم؟

ناشر ایرانی، در انتشار آثار نویسندگان داخلی، به نسبت آثار ترجمه با چندین و چند مشکل مواجه است. نخست حق تالیف نویسنده است که به صورت معمول و دست‌کم در مورد نویسنده‌ای شناخته شده از هزینه ترجمه بیشتر است. فراموش نکنیم که ناشران هیچ الزامی ندارند که برای ترجمه به سراغ مترجمان برجسته با هزینه بالا بروند. همیشه گزینه‌های ارزان‌تری هم وجود دارد. پس از آن نوبت به دریافت مجوز انتشار می‌رسد. دشواری اینجاست که گاه نویسنده در مقابل برخی اصلاحیه‌های دستگاه ممیزی مقاومت می‌کند. این در حالی است که حذف نظارت مولفان خارجی، به ناشر این امکان را می‌دهد که در هماهنگی کامل با دستگاه ممیزی، هر دخل و تصرفی که لازم باشد در اثر ترجمه شده اعمال کند. در حالی که اگر کسب رضایت مولف خارجی الزامی بود چنین امکانی به سادگی برای ناشران فراهم نمی‌شد.

گام بعدی احتمال وقوع حوادثی برای شخص نویسنده است! برای مثال، اظهار نظرهای سیاسی نویسنده ممکن است او را به مهره‌ای ممنوعه بدل کرده و این ممنوعیت گریبان انتشار آثارش را بگیرد و به ناشر نیز لطمه بزند. از همه این‌ها که بگذریم، صادقانه باید پذیرفت که انتشار اثری با سطح کیفیت ادبیات داستانی ما، در هر صورت یک ریسک برای ناشر به حساب می‌آید. چرا ناشر باید به جای سرمایه‌گزاری روی انتشار تضمین شده آثار «گابریل گارسیا مارکز» یا حتی «پائولو کوئیلو»، سرمایه خودش را در پای یک نویسنده تازه‌کار ایرانی به قمار بگذارد؟

تمامی این موارد، یعنی سیاست‌گزاری کلان در بخش ادبیات داستانی ما به گونه‌ای است که عملا برای انتشار آثار خارجی یک رانت و یارانه ایجاد کرده که ناشران را به آن سمت سوق می‌دهد. حال ما در کشور خود، با نویسندگانی مواجه هستیم که در بهترین حالت بتوانند هر دو سال یک رمان بنویسند. بعد امیدوار باشند که با فروش یک یا چند چاپ از کتاب‌شان نهایتا چند میلیون تومان ناچیز دریافت کنند. با این پول زندگی خود را اداره کنند و انتظار روز افزون جامعه برای ارتقای سطح کیفی آثارشان را هم برآورده سازند! یعنی به رقابت با برترین و بزرگترین نویسندگان ادبیات داستانی در جهان بپردازند.

در نقطه مقابل، همین بازار رانتی، فرصتی را در اختیار مترجمان قرار داده که در سال می‌توانند به سادگی تا چهارکتاب (یا حتی بیشتر) را ترجمه کنند که البته چنین سرعتی (که این روزها کاملا قابل مشاهده است) با کاهش دقت و کیفیت مواجه می‌شود. اما چه کسی در برابر این کاهش کیفیت پاسخ گو است؟ نظارتی که از جانب مولفان خارجی وجود ندارد. در برابر اندک اعتراضات عمومی نیز دوستان ما به سادگی پاسخ می‌دهند «این ایرادها طبیعی است» و یا حتی «در زمان ترجمه به دیکشنری آنلاین دست‌رسی نداشتیم»! مشکلی هم پیش نمی‌آید و با این روا مترجمی که سالی چهار کتاب منتشر می‌کند، زیر اعتبار نام نویسندگان بزرگ جهان با فروش چندین چاپ از کتاب‌اش هم مواجه می‌شود و با یک حساب سرانگشتی به سادگی می‌تواند بیش از ۱۰ تا ۲۰ برابر یک نویسنده کاملا حرفه‌ای در داخل کسب درآمد کند! این حقیقت، بار دیگر حلقه‌ای به حلقه معیوب رانت‌های سیستماتیک به ادبیات خارجی اضافه می‌کند. یعنی کسی که علاقمند به فعالیت در حوزه ادبیات داستانی است، به صورت منطقی بهتر است به سمت کار ترجمه گرایش پیدا کند تا تولید و تالیف.


در مورد سیاست کلان پی‌وستن به معاهدات بین‌الملل و رعایت قوانین مربوط به کپی‌رایت می‌توان صحبت‌های زیادی داشت. تصمیم نهایی قطعا یک سیاست کلان اقتصادی است که می‌تواند کل جنبه‌های صنعتی کشور را تحت‌الشعاع قرار دهد. من قصد ورود به چنین بحث کلانی را ندارم. صحبت من اینجا فقط اشاره به یک سیاست «یک بام و دو هوا» از جانب مقامات مسوول حکومتی است. چطور وقتی نوبت به صنعایعی همچون خودروسازی می‌رسد، نقض تجارت آزاد در راستای حمایت از تولید کننده داخلی و اعمال تعرفه بر تولیدات خارجی جهت‌گیری می‌شود، اما وقتی نوبت به عرصه ادبیات می‌رسد، این سیاست کاملا سوگیری متضادی پیدا می‌کند و صرفا در راستای تضعیف ادبیات داخلی و تنگ کردن هرچه بیشتر عرصه بر نویسنده داخلی عمل می‌کند؟ بی‌راه نیست اگر از زبان نویسنده مستقل داخلی خطاب به سیاست‌گزاران دولتی بگوییم: «ما را به خیر تو امید نیست، شر مرسان»!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر