۱۲/۰۶/۱۳۹۰

بیماری ارجاعات کلامی یا تقلیدگری کور در پوسته مدرن

«... پیشنهاد من فقط این است که افراد روش‌ها و سیاست‌های عینی ارائه دهند نه این که به کلیات فلسفی و نظرات انتزاعی بپردازند. اما من شک دارم حتی ۱۰ درصد از تحصیلکردگان آمریکایی، بریتانیایی، فرانسوی و…نام افرادی چون برلین، پوپر ، کینز ،‌هایک، راسل و حتی جان استوارت میل را شنیده باشند یا حتی اگر شنیده‌اند بدانند این افراد چه گفته‌اند ...» (از پاسخ دکترهمایون کاتوزیان به پرسش‌های مهرنامه)

مدت‌ها است که در جریان گفت و گوهای مکتوب و گاه شفاهی، عارضه‌ای به نظرم می‌رسد که توضیح دادنش دشوار است و واژه‌ای هم برای توصیف‌اش پیدا نمی‌کنم. گمان می‌کنم تنها کسی که با مشکلی مشابه مواجه شده باشد قادر است این احساس گنگ را درک کند. مسئله این است که شیوه جدیدی در جریان گفت و گوهای جامعه ایرانی* قابل مشاهده است که بیشتر شبیه جدال دایره‌المعارف‌ها می‌ماند. بارها دیده‌ام و یا خودم برخورد داشته‌ام که دو طرف یک گفت و گو، به جای تبیین نظرات خویش و بازشکافی مسئله مورد بحث، به صورت متقابل ارجاعاتی به اندیشمندان و یا صاحب‌نظرانی می‌دهند که لزوما مورد توافق طرفین هم نیستند. این مشکل گاه آن‌چنان حاد می‌شود که سخنان طرفین از هرگونه تحلیل یا درک و یا تبیین شخصی خالی می‌شود و صرفا با ترکیبی از کنار هم قرار دادن نقل قول‌های اندیشمندان بدل می‌شود. در جای دیگر، اعتبار کلامی که به صورت مداوم به نمونه‌هایی مشابه ارجاع ندهد تقلیل پیدا می‌کند و «غیرمعتبر» فرض می‌شود.

من دقیقا نمی‌دانم که ادعای آقای کاتوزیان تا چه حد اعتبار دارد. با این حال به شخصه گمان می‌کنم این شیوه نامیمون از ترویج ادبیات «ارجاعی» عارضه‌ای است برگرفته از چند ریشه اجتماعی در جامعه ما. نخست کم عمقی دانش فرد ارجاع دهنده، که ناچار است برای گریز از تبیین نظرات خود و ارایه دلیل در دفاع از آن‌ها صرفا با چنین ارجاعاتی برای کلام خود اعتبار تراشیده و آن را «غیرقابل نقد» جلوه دهد. دومین ریشه از نگاه من تلقی غلط از علم، به ویژه علوم انسانی در میان این افراد است و در نهایت من نگرش ترس‌خورده و نوعی احساس حقارت در برابر اندیشمندان را هم در این عارضه بی‌تاثیر نمی‌دانم.

در نهایت اینکه استناد به تک گزاره‌های پراکنده از اندیشمندانی که معلوم نیست در چه زمانی و باب چه شرایطی و بنابر چه دلایلی اظهار نظری کرده‌اند و اصلا این اظهار نظرشان را چند نفر نقد، رد یا تایید کرده‌اند، از نظر من به تنهایی هیچ اعتباری ندارند. این شیوه بی‌شباهت به نوعی تقلیدگری در ظاهر و پوسته مدرن نیست. من نمی‌توانم به صرف اینکه فلان اندیشمند برتر و شناخته شده جهانی اظهار نظری کرده‌اند آن را بپذیرم. به باور من این ارجاعات تنها در زمانی قابل اعتنا خواهد بود که مدعی بتواند به صورت شفاف تشابه شرایط و دلایل مسئله را توضیح دهد. خلاصه اینکه «اگر نتوانید مسئله را به زبان ساده توضیح دهید، قطعا آن را به درستی درک نکرده‌اید»**.

پی‌نوشت:
* قطعا اشاره من اینجا به گفت و گوهای روزمره شهروندان نیست. بیشتر اشاره‌ام به گفت و گو در مباحث سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا فلسفی، در بحث‌هایی است که رنگ و بوی آکادمیک یا تحلیلی دارند.

** خود این گزاره نیز به گمانم از جناب اینشتین باشد!!!

۱ نظر:

  1. ناشناس۸/۱۲/۹۰

    با سلام ارمان عزیز ببین من فقط اسم ایشان را البته به نیکی شنیده ام . ولی این حرف منهم هست .مسئله اندیشیدن هست .امثال افرادی که ایشان نام برده وحتا کانت و ولتر و...اینها جهان غرب فعلی را افریدند.حتا جنگهای جهانی 1و2 شایید بر گرده بعضی از اینان باشد.همه مردم از مطالعه گریزانند . درست . ولی متفکر وفارغ التحصییل فلان کوفت و زهر مار وقتی حرف میزند عین خاله خانباجی اش حرف میزند .وداریم کسانی که دیپلمه اند اما شب و روز مطالعه میکنند.کسی نگفته حرف استوارت میل الن اجرا بشود .اندیشه ورزی مقصود ایشان است .عزیز من این مردم باسواد مدرک دار هنوز جمله معروف ..نهادینه شدن قانون..یا جامعه مدنی وغیره وعیره را شعارفرض میکنند. وقتی میخوای حرف بزنی خمیازه میکشن . بعد فردا منتظر اخبارند تا درفشانی کنند . این یک واقعیت است ما انیشمند واندشه ورز کم داریم .واینهایی هم که داریم چنان بهتان هایی بهشان میزنند که خدا رحم کند .باباجان همه چیز را در چپ وراست خلاصه نکنید. من ادمم نظر خودم را دارم حرف هم نمی زنم اما مطالعه میکنم حداقل خر نمیرم . یه چیزی بهت بگم . طرف از اکسفورد اومده .حالا من میکنمش کانادا نمیدونه فایر فاکس چیه بهش میگی کتابخوان برام بیار ماتش می بره . بله برادر

    پاسخحذف