۴/۱۶/۱۳۸۹

«انتقاد» ارث پدری من است

بعضی ها مظلوم به دنیا می آیند؛ مظلوم زندگی می کنند و مظلوم هم از دنیا می روند. نه اینکه کسی این مظلومیت را به آنها تحمیل کرده باشد. خودشان مفتخرانه و با کمال میل این سمت مظلومیت را بر می گزینند. یعنی اصولا هرکسی در این دنیا برای خودش جایگاهی قایل می شود و جایی را پر می کند. یک عده هم شغل شریف مظلومیت را انتخاب می کنند که خدای ناکرده جایش خالی نماند. نتیجه اینکه باید مدام از جفاهایی که برآن ها می رود گلایه کنند؛ حال چه بیم که چنین جفایی اصلا در مخیله کسی نگنجد؟ مثلا اینکه اصلاح طلبان ایرانی در شرایط پس از کودتا توانایی سرکوب آزادی بیان منتقدین را داشته باشند! (به بهانه انتشار این مطلب می نویسم)


یکی از ویژگی های دوستان همیشه مظلوم این است که انتقاد را ارث پدری خود می دانند. یعنی مثلا این دوستان حق دارند بنشینند و از فلان سایت سبز انتقاد کنند که چرا در مورد فلان شخص، بهمان مطلب را منتشر کرده، اما به محض اینکه کسی در پاسخ از این دوستان انتقاد کند که خوب این چه شیوه استدلال است؟ بلافاصله آنها مورد ظلم واقع شده اند!


یا مثلا این دوستان حق دارند در مورد لایک زدن فلان وبلاگ نویس در زیر مطلب بهمان وبلاگ نویس دخالت کرده و اظهار نظر کنند، اما هیچ کس حق ندارد به یادداشت مفصل ایشان جواب بدهد که آخر فلان را چه به شقیقه؟ چرا؟ به همان دلیل پیشین: انتقاد کردن ارث پدری ایشان است و هرگاه ایشان از آن بهره بگیرند مطابق با آزادی بیان رفتار کرده اند، اما هرگاه کسی به صورت متقابل از ایشان انتقاد کند سرکوبگر آزادی بیان است!


از نگاه من اینگونه افراد اگر روزگاری به مقام و منصبی برسند همان احمدی نژادهایی خواهند شد که آزادترین کشور دنیا را تجربه می کنند. چرا که آن زمان دیگر ایشان حق دارند در مورد شیر مرغ تا جان آدمیزاد اظهار نظر کنند، اما هیچ کس اجازه نمی یابد به افاضاتشان انتقادی وارد سازد. طبیعی است برای چنین شاهکارهایی از خلقت «ضد بشری بودن حقوق بشر» هم مسلم شود.


پی نوشت:

برایم جالب است که برخی وبلاگ نویسان در مورد مطالب، وبسایت ها و یا وبلاگ هایی مطلب می نویسند و آنها را به نقد می کشند، اما بدون هیچ حس معذوریت و یا شرمندگی و احیایا ضدیتی با آزادی بیان و حق دفاع عادلانه زحمت دادن یک لینک ساده به مرجع مورد نقد خود را نمی دهند. احتمالا نیت خیر است تا نکند عده بیشتری به مطالب ظاله مراجعه کرده و گمراه شوند!

۹ نظر:

  1. اونوقت چطوری فهمیدین من مورد ظلم واقع شدم؟ یعنی از کجا برداشت مظلوم نمایی کردین؟ میشه فکت بیارین از نوشته خودم؟

    اون مطلب کمانگیر نبود! شرد آیتمزی از ایشون در گوگل ریدر بود. با دقت بخوانید ضر نمی کنید.

    چرا فکر کردین لینک ندادن من به این دلیله؟ چطوری ذهنخوانی کردید؟

    در ضمن هرکسی حق داره از سایتی انتقاد کنه که چرا بدون منبع مطلبی ذکر میکنه. انتقاد من به جرس به این دلیل بود که نوشته مصاحبه مال 87 ولی بعد فوت اون مرحوم گذاشته روی سایت. چه اشکالی داره بپرسم چرا دقیقا بعد فوتش؟!


    چرا بیجهت فکر کردین شما حق ندارین جواب من رو بدید؟ کجا مجبورتون کردم انتقاد نکنید؟ اگه اینطوره چرا این پست رو نوشتید؟ دقیقا ربط گودرز به شقایق بود کارتون.


    دقیقا میشه بگین من کی و کجا و چطوری شما رو مجبور کردم به من جواب ندید یا کسی دیگه به من انتقاد نکنه؟ جواب داده به یه انتقاد یا مطالبی که توش هست مگه به معنای اجبار در عدم انتقاد هست؟؟

    موفق باشید برادر

    پاسخحذف
  2. در ضمن من اونجا به لایک زدن یا نزدن گیر ندادم! عرض کردم که مطلب در مورد اعدام بود و کسانی که آنتی اعدام هستند ببینید در برابر غیر خودی ها چه واکنشی در مورد اعدام نشون میدن.
    خوبه قبل از عصبانیت یک دور پاراگراف رو میخوندید.

    پاسخحذف
  3. در پاسخ به زهرا:

    1- "از کجا برداشت مظلوم نمایی کردید؟ می شه فکت بیارید؟"

    بلی؛ می شه: "وقتی که پست قبلی رو مینوشتم کاملا حدس میزدم که صد در صد کامنتهایی هست که میگن شما چرا کشته ها رو ندیدی. ندا رو ندیدی. ایکس رو ندیدی. ایگرگ رو ندیدی. متاسفانه الان هر انتقادی که میکنی باید یه دور کامل اینجوری بازجویی بشیم تا بعدا بررسی بشه که آیا میتونیم انتقاد کنیم یا نه؟"

    یا مثلا: "ولی شماها تاکی میخواین وقتی کسی انتقادی به رفتار شما میکنه،اینطوری دمونایز کنید؟"

    و همچنین روح حاکم بر تمام پاراگرافی که در ظاهر شما تلاش می کردید تا خود را از اتهام چشم پوشی بر قتل جنایت تبرئه سازید.
    --------
    2- "اون مطلب کمانگیر نبود! شرد آیتمزی از ایشون در گوگل ریدر بود. با دقت بخوانید ضر نمی کنید"

    بلی؛ می دونم که نبود. من هم نگفتم بود. اصولا همون جوری که در ابتدای مطلب هم نوشتم این یادداشت من یک جوابیه به پست شما نیست که بخوام توی اون خط به خط به مطلب شما ارجاع بدم. این مطلب تنها "به بهانه" یادداشت شما نوشته شده است. یادداشت شما برای من تنها نمونه بارز از یکجور رفتار رایج بود. بدون تردید اگر یک تک یادداشت بود دلیلی نداشت به آن اشاره ای کنم. هرچند تفاوتی هم در اصل ماجرا ایجاد نمی شود که آن پست را کمانگیر نوشته باشد یا کمانگیر همخوان (شیر) کرده باشد.
    ---------
    3- "چرا فکر کردین لینک ندادن من به این دلیله؟ چطوری ذهنخوانی کردید؟"

    من ذهن خوانی نکردم و دلیل هم نیاوردم. اتفاقا نوشتم "برایم جالب است" (یعنی تعجب کردم) و در آخر اضافه کردم: "احتمالا" نیت خیر است و ...
    -------------
    4- "در ضمن هرکسی حق داره از سایتی انتقاد کنه که چرا بدون منبع مطلبی ذکر میکنه". تردید نکنید که با شما موافقم. فکر می کنم کل مطلب من هم همین را می خواست بگوید. البته تاکید من بر روی همان "هرکسی" بود، نه "فقط بعضی ها".

    پاسخحذف
  4. 5- "چرا بیجهت فکر کردین شما حق ندارین جواب من رو بدید؟"

    من فکر نکردم که حق جواب دادن ندارم. اتفاقا اطمینان دارم که حق جواب دادن دارم. اگر منظورتان این است که "چرا من فکر کردم شما برای من حق جواب دادن قایل نیستید"؟ دقیقا به دلیل شیوه برخورد شما با کامنت های پست پیشتان. شما در واکنش به چند کامنت انتقادی می نویسید: "متاسفانه الان هر انتقادی که میکنی باید یه دور کامل اینجوری بازجویی بشیم تا بعدا بررسی بشه که آیا میتونیم انتقاد کنیم یا نه؟" در واقع گلایه دارید که چرا نقد شما مورد نقد قرار گرفته است. حتی پا را فراتر می گذارید و کامنت هایی که در انتقاد از مطلب شما گذاشته شده را مصداق "بازجویی" قلمداد می کنید.
    سپس ادامه می دهید" شماها همینقدر قدرتی که دارین رو در سرکوب مخالفینتون بکار میگیرید. اصلا به این فکر کردید که با وجود اینهمه انتقادتون از فیل.ترینگ و توقیف خودتون چقدر بلاک و سان.سور می کنید انتقادات بقیه رو؟ فکر می کنین اگه به قدرت برسید اتفاق بهتری می افته؟ مگه همین خاتمی نبود که فیلت.رینگ سایتهای اینترنتی رو شروع کرد؟!"
    در واقع شما چهارتا کامنت مخالف را به تلاش اصلاح طلبان برای سرکوب و سانسور مخالفان تعبیر می کنید. خوب معلوم است من کسی را که در واکنش به چهارتا کامنت این الم شنگه را راه می اندازد و به ناگاه به صحرای محشر زده، خاتمی را سانسورچی وبلاگستان معرفی می کند متهم می کنم که برای دیگران حق نقد قایل نیست.
    -------------
    6- "کجا مجبورتون کردم انتقاد نکنید؟ اگه اینطوره چرا این پست رو نوشتید؟ دقیقا ربط گودرز به شقایق بود کارتون."

    خوب بعید می دونم شما فعلا بتونید جلوی نوشتن من رو بگیرید. من هم چنین ادعایی نکردم. دوستان شما تنها کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند و وبلاگم را فیلتر کردند تا شما آزادانه بنویسید و من با هزار زحمت وارد وبلاگ خودم بشوم تا جواب بدهم. از این بیشتر فعلا از دستشان بر نمی آید.
    ---------------
    7- "در ضمن من اونجا به لایک زدن یا نزدن گیر ندادم! عرض کردم که مطلب در مورد اعدام بود و کسانی که آنتی اعدام هستند ببینید در برابر غیر خودی ها چه واکنشی در مورد اعدام نشون میدن."

    باز هم به مانند مورد پیش یادآوری می کنم که مطلب من جوابیه شما نبود که بخواهد تا این حد بر روی عبارات شما دقیق شود؛ هرچند این بار هم تفاوتی ندارد. شما به خود حق می دهید اینگونه یکی از بلاگر ها را به دلیل نظری که در مطلب همخوان شده یک بلاگر دیگر نوشته مورد حمله قرار دهید، اما تحمل چند کامنت در وبلاگ خودتان را ندارید.
    ----------------
    در نهایت و تنها به قصد یادآوری عرض می کنم من هیچ اطلاعی از مواضع خانم توحیدلو در برابر اعدام ندارم. در این مورد حتما اگر خودشان لازم بدانند توضیح می دهند. از این کامنتی هم که شما اشاره کردید هیچ استنباطی مبنی بر رد یا تایید حکم اعدام به دست نمی آید، اما خوب بود برای اینکه ایشان را اینگونه مورد حمله قرار دهید دست کم در دو زمینه نمونه می آوردید:

    اول: اینکه ایشان خود را مدعی فعالیت علیه اعدام می دانند.
    دوم: اینکه ایشان به ادعای شما در برابر خبر اعدام اعضای پژاک واکنش متفاوتی نشان داده اند.

    شما هم موفق باشید خواهر

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۷/۴/۸۹

    اگر مطالب قبلی این خانم را بخوانید متوجه میشوید که "آدم با هرکسی دهان به دهان نمیشود" برای چه مواقعی است!
    لحن همین کامنتی که اینجا گذاشته تصویر یکی از عزیزان نیروی انتظامی را که چادرش را زیر بغل زده و در حال داد زدن به سبک سریال آینه عبرت است مجسم میکند!

    پاسخحذف
  6. آخه آدم عاقل برای زهرا اچ-پی پست میذاره ؟ برای زهرا اچ-پی ؟؟؟ یعنی دیگه هیچ آدم عاقل و بالغ و حسابی تو دنیا یعنی پیدا نمی شد ؟ یعنی حتی یک نفر که لااقل سرش با جائیش بازی نکنه لااقل ؟
    عجب داستانیه ها ....

    پاسخحذف
  7. یا شما تازه واردی تو وبلاگستان و زهرا اچ-پی رو نمی شناسی یا ... یا چی ؟ والله نمیدونم !

    پاسخحذف
  8. خواننده۲۷/۴/۸۹

    ممنون از جوابی که به زهرا دادید. با این نقد کردنها ادم خیلی چیزها یاد می گیرد.
    من هم برای زهرا نوشتم که از کجا می دونه که داریوش و سمیه با اعدام مخالفند یا موافق؟ حالا شما سمیه رو گفتید من یادم نمی اید در وبلاگ داریوش هم چیزی در این باره خوانده باشم. باز هم از مطالب جالبتون ممنون.

    پاسخحذف
  9. ناشناس۳/۵/۸۹

    این زهرا آی کیو هنوز نفهمیده سایت جرس از سال 88 و پس از کودتا تاسیس شده میگه چرا مصاحبه 87 رو پس از مرگش گذاشته!!

    پاسخحذف