۹/۲۶/۱۳۹۹

ترامپ رفت، نوفاشیست‌های خاورمیانه هم می‌روند!

 


خیزش راست افراطی در جهان شاید با برگزیت آغاز شد و در پیروزی ترامپ عینیت یافت؛ اما خیلی زودتر از آنکه به برزیل و دیگر نقاط جهان کشیده شود، در خاورمیانه نسخه مطلوب خود را پیدا کرد: رجب طیب اردوغان، با سودای احیای یک امپراطوری بر باد رفته!

 

راست افراطی در ایران اما بر خلاف کشور همسایه، در ظهور یک دن‌کیشوت جدید تجلی نیافت، بلکه صرفا در تغییر گفتمان و سیاست کلان حاکمیت بروز پیدا کرد. استقلال نوفاشیسم ایرانی از کارگزاران سیاسی به حدی بود که دو جناح کلاسیک حکومتی، به صورت همزمان به مشوق و مروج آن بدل شدند. یعنی گفتمان محور مقاومت و دورخیز برای گسترش عمق استراتژیک از طریق جنگ‌های نیابتی و شبه‌نظامیان چند ملیتی، درست زمانی جایگزین ایده «گفتگوی تمدن‌ها» و سیاست «تنش‌زدایی» شد، که زنجیره مطبوعات رانتی محمد قوچانی، با برچسب «اصلاح‌طلبی» اندیشه‌های شبه‌فاشیستی را با اندکی بزک و دوزک، به اسم نسخه‌های جدید «ایرانشهری» روانه بازار می‌کردند.

 

نتیجه چنین تلفیق شگفت‌انگیزی، دقیقا همان بود که مردم را به هوای پرهیز از تقابل و نظامی‌گری پای صندوق رای کشیدند، اما بعد نماینده مطبوعاتی دولت برایمان افشا کرد که ظریف و قاسم سلیمانی عملا یکی هستند. (انصاف باید بدهیم که این صادقانه‌ترین روایت این تریبون رسانه‌ای بوده است) پس از آن هم لشکر نمایندگان اصلاح‌طلب با لباس سپاهی به مجلس رفتند تا رای دهندگان بی‌نوا حیران بمانند که چه می‌خواستیم و چه شد!

 

خصلت متناقض‌نمای فاشیسم آن است که هرچند طرفین آن به ظاهر با یکدیگر دشمنی می‌کنند، اما در عمل جنون و پرخاش یکی باعث تقویت دیگری می‌شود. به قول امثال و حکم غنی پارسی، «دیوانه چو دیوانه ببیند خوش‌اش آید»! به همین دلیل، هرگاه یک نفر از حضرات در گوشه‌ای از جهان شروع به عربده‌جویی می‌کند، همتایان‌اش در اردوگاه مقابل نیز فرصت میدان‌داری می‌یابند. مصداق بارزش، همین سنگی که اردوغان به چاه انداخت و بازتاب‌اش در ایران.

 

نخستین لبیک به طنین نوفاشیسم ترکیه‌ای از جانب استاد گرامی، جناب دکتر جلایی‌پور به گوش رسید. ایشان مدت‌هاست باور دارد تمام مشکلات مملکت از آنجا ناشی می‌شود که متاسفانه حکومت خوب نیروهای سیاسی را سرکوب نکرده است و در هر بزنگاه، یک لایه جدید از شهروندان ایرانی را فهرست می‌کند که باید به اسم دشمن نابود شوند. این بار هم چاره مواجهه با گستاخی رییس جمهور خارجی را در سرکوب بخش دیگری از شهروندان ایرانی به بهانه «پان» بودن اعلام کرده است. (اینجا)

 

واکنش محمد قوچانی اما، کمی مفصل‌تر بود. (اینجا بخوانید) تئورسین نظریه درخشان احیای «تشیع صفوی» فرصت را غنیمت شمرد تا الگوی واقعی خودش را برای این نبوغ تاریخی معرفی کند: «سیاست‌ورزی رجب طیب اردوغان برای من همیشه درس‌آموز و عبرت‌آموز بوده است اما به عنوان یک ایرانی معتقدم تنها جواب نوعثمانی گری، نو صفوی گری است». کمترین نکته مثبت این سخنان آن است که جناب قوچانی، بعد از این همه سال بالاخره دست از سر کچل «لیبرالیسم» برداشته‌اند و صادقانه مرجع نظرات خود را معرفی کردند. خواجه شیراز هم احتمالا با چنین وضعیتی مواجه شده وقتی که می‌سرود: «ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه»!

 

البته این پرده‌دری جناب قوچانی برای معرفی فاشیست‌ترین سیاست‌مداران شناخته شده جهان به عنوان الگوی مطلوب خود پدیده جدیدی نیست. همین چند وقت پیش، یکی دیگر از عناصر تبلیغاتی تیم وزارت خارجه، الگوی مناسب سیاسی برای اصلاح‌طلبان را شخص دونالد ترامپ معرفی کرده بود! (اینجا بخوانید)

 

استاد عزیز و گرانقدری در دانشگاه داشتیم که می‌گفت: «می‌دانید چرا ناسیونالیسم جذاب و فراگیر است؟ چون تنها مکتبی است که نیاز به دانش و تحقیق ندارد». اساسا فکر کردن با رگ گردن به مراتب راحت‌تر از مغز است و عربده‌کشی متقابل، ساده‌ترین واکنش نسبت به جنون همسایه. من اما همچنان خوشبین هستم که عموم مردم ایران، عاقل‌تر از آن هستند که فرجام صفویه یا جدال‌های حیدری/نعمتی، ترک/فارس، شیعه/سنی، عرب/عجم و غیره را فراموش کرده باشند. باور من این است که بر خلاف آنچه از این تریبون‌های همیشه در صحنه بر می‌آید، اکثر ما دریافته باشیم که مرهم زخم‌های این کشور، نه حذف و سرکوب بیشتر، بلکه «اندکی آزادی است».

 

در برابر دیوانه‌های مهاجم خارجی نیز، نسخه خاموش کردن آتش با آتش را در این سال‌ها به اندازه کافی آزمودیم و نتیجه‌اش را هم دیدیم. حالا که عقلای آمریکا توانستند به هر طریق به افسار ترامپ دهانه بزنند و بدرقه‌اش کنند، شاید ما هم بتوانیم خوش‌بین باشیم که دست‌کم به مدد جیب خالی دولت‌ و نفرت گسترده مردم از مشاهده کارنامه این بوقچی‌های امتحان پس داده، از در افتادن به ورطه یک جنون جمعی جدید مصون بمانیم.




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر