۶/۲۲/۱۳۹۴

طرح بحثی در مورد دوستی‌های فحش‌محور!


یک عادت عوامانه و کوچه‌بازاری است میان جوان‌ترها، که در دایره دوستان و اتفاقا به نشانه دوستی و صمیمیت، همدیگر را با فحش و الفاظ رکیک خطاب می‌کنند! کافی است در کوچه پس‌کوچه‌های شهر (دست‌کم این محلات جنوبی‌تر) قدم بزنید و از کنار جمع‌های کوچک دوستانه‌ای عبور کنید که دور هم نشسته‌اند و مشغول بگو بخند هستند و مدام به همدیگر فحش می‌دهند. فحش‌های رکیکی که اگر یک صدم‌اش را یک غریبه بدهد، ای بسا رگ گردن دوستان چنان برآید که دست به چاقو ببرند و تا پای قتل هم پیش بروند. نمی‌دانم این دیگر چه عرفی است. البته نمونه‌های کوچک‌ترش را در برخی جمع‌های دانشگاهی هم دیده‌ام. جالب است که جمع‌هایی واقعا صمیمی و یک‌رنگ هستند و اتفاقا همین «فحش بازی» را هم سندی در این یکرنگی و رفاقت بی‌غل و غش می‌دانند. یعنی آنقدر با هم «ندار» هستند و دل‌شان برای هم بزرگ که حتی چنین الفاظی هم نمی‌تواند خدشه‌ای به رفاقت‌شان وارد کند. با این حال من گمان می‌کنم فارغ از هرگونه گرایش ظاهری به رعایت ادب و پالایش زبان، این شیوه، علی‌رغم این ظاهر صمیمی، در نهایت تاثیرات غیرمستقیم بسیار نامطلوبی در هر یک از اعضای این حلقه‌های دوستانه به جای می‌گذارد. تاثیراتی که احتمالا نشانه‌های خودش را در اعتماد به نفس، احساس شخصیت و هویت مستقل افراد گروه بروز می‌دهد. به باورم، اعضای این گروه‌ها، هرقدر هم که در حلقه گروه بتوانند احساس صمیمیت و آرامش داشته باشند، با شنیدن و تحمل مداوم این الفاظ رکیک به صورت ناخودآگاه بخشی از اعتماد به نفس مستقل‌شان را از دست می‌دهند که سبب می‌شود خارج از حلقه محدود خود، از ورود به عرصه اجتماع و جمع‌های بزرگ‌تر عاجز و در برابر جامعه ترس‌خورده باقی بمانند. روندی که احتمالا به تداوم همان محفل‌گرایی‌ها کاذب و البته سقوط مداوم هویت فردی هر یک از اعضا می‌انجامد.

اگر این وضعیت را مقایسه کنیم با جمعی دوستانه که صمیمیت خود را به شیوه مثبت بروز می‌دهند، یعنی به صورت مداوم بر نقاط قوت همدیگر انگشت گذاشته و با واژگانی مثبت به تمجید همدیگر می‌پردازند، علاوه بر آن احساس محبت و صمیمیت قبلی، یک احساس استقلال و هویت فردی در هر یک از اعضای گروه ایجاد می‌شود. هر انسانی شیفته احترام و تمجید است و شخصیت مستقل و اعتماد به نفس کافی تنها در پس دریافت چنین احترام درخور و شایسته‌ای توانایی رشد و بالندگی دارد. تنها در سایه همین رشد و بلوغ هویت شخصی است که اعضای یک حلقه دوستانه توانایی آن را می‌یابند تا در خارج از حلقه دوستان نیز بتواند به راحتی با جامعه مواجه شده و در جمع‌های بزرگ‌تری به معاشرت بپردازند.

تا جایی که تجربیات شخصی من می‌گوید، این نمایش صمیمیت با الفاظ رکیک، تقریبا در انحصار جمع‌های مردانه است. به صورت معمول هم مقایسه می‌شود با یک تصور کلیشه‌ای از تمجیدهای ظاهری زنانه که ممکن است فقط در سطح تظاهر باشد و در پس خود نشان دهنده هیچ گونه صمیمیتی نباشد. شاید همین تفاخر به دوستی واقعی به جای تملق مزورانه ظاهری، یکی از عوامل تداوم این رفتار عجیب باشد، اما به نظرم این بهترین راه حل در فرار از تزویر نیست. البته این حقیقت قابل تاییدی است که عمق و صمیمیت یک رابطه می‌تواند اهمیت بیشتری نسبت به ظاهر آن داشته باشد. با این حال، نمی‌توان از تاثیر متقابل کلام و احساس بر یکدیگر چشم‌پوشی کرد. جادوی کلام تا عمق وجود هر انسانی نفوذ می‌کند. یک واژه محبت‌آمیز، یک تمجید ساده از یکی از ویژگی‌های مثبت ما و یا تاییدی «کلامی» از یک رفتار خوب ما، از جانب دیگران، چنان تاثیری بر صمیمیت دو طرفه بر جای می‌گذارد که محروم شدن از آن ضایعه بزرگی است و حلقه‌های دوستی «فحش محور»، هرقدر صمیمی و خالص باشند، باز هم خود را از تاثیرات این معجزه کلامی محروم کرده‌اند.

پی‌نوشت:
شاید بشود همین وضعیت را برای برخورد اعضای خانواده با یکدیگر نیز شبیه‌سازی کرد. برخوردی که لزوما ممکن است با الفاظ رکیک همراه نباشد، اما جای خالی تمجید و تایید متقابل، اعتماد به نفس هر یک از اعضای خانواده را سست کرده و به توانایی حفظ استقلال و مواجهه آنان با جامعه ضربه می‌زند.


* طبیعتا عکس تزیینی است و به همین دلیل سعی کردم مات باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر