۱۲/۲۴/۱۳۹۱

یادداشت وارده: چند تخم مرغ هم در آفتابه یا همه در سبد خاتمی و اصلاح طلبان؟


چند تخم مرغ هم در آفتابه یا همه در سبد خاتمی و اصلاح طلبان؟

کریم عدالتیان - اگر هدف  یک رفتار عملگرایانه است واگر تصمیم بر رای دادن باشد، انتخاب کسی همچون مشایی به عنوان یک تاکتیک در مقطع فعلی - و نه بیشتر-  به گواه آنچه گفته خواهد شد گام بسیار موثرتری از انتخاب خاتمی است که کارنامه 8 ساله اش را دیده ایم. حرف این است: ما انتخاباتی نداریم که در آن شرکت کنیم، این ادامه انتصابات شورای نگهبان است، تازه آن هم اگر سالم باشد! در این شرایط شانس ما فقط شاید این باشد که شکاف بین تیم حاکم را تقویت کنیم و کسی را به جنگ بفرستیم که جنگجوتر باشد.

حرف آخر را اول بزنم: چه کسی سند ششدانگ جنبش دموکراسی خواهی را به اسم اصلاح طلبان زده است؟ چه کسی می گوید حرکت به سمت افزایش قدرت و اختیارات مردم همواره معنی اش این است که اصلاح طلبان را باید انتخاب کرد؟! اگر گزینه ای غیر از تحریم مد نظر ما باشد، کدام قانون نانوشته می گوید انتخاب خاتمی گزینه ی بدیهی است ؟ آیا راهی غیر از تحریم یا انتخاب خاتمی نیست؟ در این یادداشت سعی بر این است که با فرض شرکت در انتخابات، عملکرد و جایگاه تیم احمدی نژاد و مشایی در انتخابات پیش رو در چارچوبی دیگر تحلیل و تبیین شود. شاید لازم باشد از نو صورت مساله را تعریف کنیم.

نگاهی بر موانع و مشکلات: دشمنان مشترک ما چه کسانی هستند؟

ابتدا منظور از ما چیست؟ من این نوشته را از دید کسی نوشته ام که مطلوب نهایی اش این است: یک حکومت عرفی و سکولار با ازادی های اجتماعی و  یک جامعه مدنی قدرتمند که به شهروندان قدرتی موازنه گر را در مقابل حکومت/دولت می دهد. با این نگاه و این چارچوب اصلی ترین موانع و مشکلات پیش روی را در مقطع فعلی (تاکید می کنم در شرایط و مقطع فعلی) سه جبهه می توان در نظر گرفت:

-           قدرت رو به فزونی بیت رهبری تحت توجیه ولایت مطلقه فقیه
-           نفوذ دامنه دار و سهمگین سپاه پاسداران در ابعاد اقتصادی و اطلاعاتی امنیتی
-           شبکه گسترده از زوحانیان و روحانی زادگان (از مراجع تقلید حکومتی گرفته تا تولیت استان ها و ...) با منافع مشترک که رانت حکومت اسلامی در این 30 سال قدرت و نفوذ انها را به شدت افزایش داده است.

با قاطعیت می توان گفت سایر مشکلات همچون: انزوای جهانی، فضای بسته مطبوعات، زندانیان سیاسی ، اوضاع آشفته اقتصادی، عدم شفافیت در همه زمیه ها، فساد رو به رشد اداری و.... همه به طریقی یا نتیجه ادامه این سه مشکل هستند یا به نوعی به وجود آنها وابسته.  اولین گام از بین برداشتن و تضعیف مایه های وجودی این سه مشکل است . حتی بگذارید به ورطه افراط بیفتم و بگویم با هر وسیله ای.

صورت مساله ما حل سه مشکل بالا ست نه  روی کار آمدن یا نیامدن کسی. اصولا تقلیل دادن انتخابات به پیروزی یک شخص در مختصات امروز ایران سودی به ما نخواهد رساند. شاید بشود بهره های دیگری از آنچه در خرداد 92 تحت عنوان اتخابات انجام می شود برد. در مثل مناقشه نیست اما گیریم برفرض محال تضمین شود به شرط آن که در روز انتخابات به جای رای دادن ، آفتابه به گردن برویم پای صندوق و بدون رای دادن یک اردنگی نوش جان کنیم و برگردیم این سه مساله/مشکل حل می شود. هر کسی که دل در گرو حقوق پایمال شده مردم در این 30 سال دارد باید با افتخار آفتابه به گردن بیندازد و پای صندوق برود و اردنگی اش را  بخورد و باز گردد. نمی توان آن روز خرده گرفت که "اردنگی خوردن بدون رای دادن با معیارهای دموکراسی و انتخابات آزاد نمی خواند ". چون اصولا ما بسیاری از حداقل های لازم یک انتخابات را از قبل از دست داده ایم و این عمل صرفا چون مشکل مارا حل می کند درست و منطقی است. فکر نمی کنم در مقابل خون هایی که 88 داده شد یا در مقابل اعدام های 67 و یا قتل های زنجیره ای و بسیاری ستم ها که برما رفته است این کار فداکاری بزرگی باشد . چون فرض (محال) براین است که این کار قدرت رهبری را مضمحل می کند رهبری ای که این روز ها علنا امام خامنه ایش می خوانند. فرض محال گرفتیم این آفتابه بر گردن افسار بر دهان اژدهای سیری ناپذیر سپاه می زند و بلاخره زالوهایی را که با توجیه حکومت دینی و حکومت روحانیان سی و چند سال است خون این کشور ثروتمند را می مکند زائل خواهد کرد.

دوستان صورت مساله این است که این مشکلات حل شود و گام های نخست ما نه برپایی یک سویس یا فرانسه در فردای انتخابات (که غیر ممکن است) بلکه باید تلاش در  تضعیف این سه محور باشد. انتخابات یک فرصت است که باید از آن سود جست، چه با تحریم، چه با انتخاب کاندیدایی مششخص چه مثلا در فضای تخیلی بالا با آفتابه به گردن انداختن. تعارفی در کار نیست اینجا حتی اگر رای مردم هم شمرده نشود به هرحال انتخابات از اندک فرصت هایی است که فرصت عرض اندام به مردم داده می شود و حکومت مجبور است صدای مردم را بشنود، خواه این صداتحریم باشد یا رای به کسی. خواه رای شمرده شود خواه نشود.

آیا آفتابه ای در کار هست؟

8 سال آشفتگی و بی برنامگی دوران احمدی نژاد به سختی جایی برای دفاع معنا دار از عملکرد او باقی گذاشته است . فرصت سوزی در اوج درآمدهای نفتی ، بسیاری بریز و بپاش ها برای رای جمع کردن ، پوپولیسم افراطی و تمسخر نخبگان (به قیمت جلب توجه عوام)  نمی گذارد از این در حرفی از احمدی نژاد و یارانش زد. اما از طرفی شاید بتوان ادعا کرد ذره بین به دست گرفتن و سنجش عملکرد دولت و این گونه ژست های شیک برای کشوری است که انتخابات آزاد با حزب های قدرتمند و رسانه های چند صدایی دارد و دغدغه مردمانش این است که با کاهش مالیات یا افزایش فلان شاخص و جابجایی و چرخش قدرت اوضاعشان را بهبود ببخشند نه انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران که تا دقیقه 90 معلوم نیست که رییس جمهور 8 ساله اش آیا تایید صلاحیت می شود یا نه و دو تن از 4 نامزد انتخابات قبلی در حصر هستند. اصولا در عمل حتی حدود اختیارات رییس جمهور نیز مشخص نیست و اصلی ترین پایگاه قدرت در منصبی غیر انتخابی مشغول افزایش اختیارات خود است.

با این اوصاف اجازه بدهید بگویم مساله ما به  طور خلاصه تلاش در تحدید و کاهش قدرت سه گروه است: رهبری ، سپاه پاسداران و شبکه روحانیان و روحانی زادگان ذینفع. با این مقدمات ذیل موارد زیر سعی خواهم کرد که تشریح کنم که چرا اگر گزینه ای غیر از تحریم انتخابات مد نظر باشد، انتخاب مشایی بر خاتمی ارجحیت دارد.

سر وته یک کرباس؟! یا اصولا می توان از کرباس آفتابه ساخت؟

 امروز پس از ماجرای عزل مشایی و خانه نشینی 11 روزه و جنجال بر سر جوانفکر و نامه نگاری با صادق لاریجانی و پخش فیلم فاضلشان و دهن به دهن شدن چاله میدانی با علی اشان و ... دیگر برای یک ناظر معمولی هم محرز شده است که احمدی نژاد دیگر در قامت اطاعت از رهبری مانند یک اصول گرا یا اصول گرای افراطی عمل نمی کند. برکسی پوشیده نیست که جنگ او با راس هرم قدرت علنی شده است. دیگر نمی توان گفت احمدی نژاد و رهبری سرو ته یک کرباسند، حتی شاید اصلاح طلب های فعلی خیلی هم کرباستر باشند با رهبری تا این چهره جدیدی که از احمدی نژاد و یارانش دیده ایم. بسیاری از ما حرف هایی را که حسرت شنیدن چند بار ملایم ترش را از زبان خاتمی داشتیم از زبان احمدی نژاد شنیدیم –گیرم به قصد دفاع از یارانش یا فریب مردم - و بارها مقایسه کردیم شجاعت این دو را.

تیم احمدی نژاد در این جنگ دست خالی هم نیست به هرحال عدم شفافیت به همراه آن همه درامد نفتی و واگذاری های انچنانی به بخشی از سپاه، اندک پایگاهی در قلب این مجموعه برایش ایجاد کرده است و از این لحاظ ایجاد شکاف در مافیای متمرکز سپاه نیمه پر لیوان است. بنابر شواهد  اکنون می توان گفت این ارگان عظیم نظامی- اقتصادی -امنیتی  به سه گروه هواخاهان رفسنجانی ، وفاداران رهبر (اکثریت)  و اقلیت سرداران جوانتر همراه احمدی نژاد تقسیم شده اند.

از طرفی عزل اژه ای و سرپرستی چند روزه بر وزارت اطلاعات و همچنین تهدید های گاه و بی گاه مبنی بر افشاگری این گمان را مطرح می کند که تیم احمدی نژاد اسنادی حیاتی از جبهه مقابلش در دست داشته باشد و ماجرای یکشنبه معروف مجلس نشان داد که روحیه احمدی نژاد ویارانش به گونه ای هست که دست به این قبیل اقدامات بزند.

اهرم دیگر احمدی نژاد اقدامات پوپولیستی و شعارهای ملی گرایانه اش است که می تواند بر پایگاه اجتماعی حاصل از ان حساب باز کند، هرچند وضعیت اسف بار اقتصادی اخیر و گریز نخبگان از احمدی نژاد به دلیل رفتارهایش قدرت و حجم واقعی چنین پایگاهی را در محل شک و تردید می گذارد و از این لحاظ ، این موضع ضعف و احتیاج احمدی نژاد به بدنه اجتماعی ممکن است بتواند کارت هایی قابل بازی در اختیار تحول خواهان و جنبش دموکراسی خواهی بگذارد.

مرور مواضع و رفتارهای 4 سال دوم احمدی نژاد و یارانش به خوبی نشان می دهد که بیشترین اصطکاک را با ولی فقیه داشته و بیشترین هزینه را بر جایگاه او تحمیل کرده است. امروز او خودش را به عنوان نیروی سوم مطرح کرده است که در بسیاری موارد در درگیری با چپ و راست سنتی یا اصولگرا و اصلاح طلب فعلی از دو رقیب پیشین بی پروا تر عمل کرده است، درست یا غلط اخلاقی یا غیر اخلاقی هنگام کوبیدن اصلاحات و اصلاحطلبان بسیار بی پروا تر از همتایان سنتی ( موتلفه و جامعه روحانیت و ...) برخورد کرده است و هنگام پنجه کشیدن بر صورت راست سنتی بسیار خشنتر از اصلاح طلبانی عمل کرده است که به هرحال خیلی هایشان حق آب و گل و دوستی زمان انقلاب و دهه شصت اصولگرایان یادشان مانده ! به هرحال چپ و راست علاوه بر پیوندهای فراوان فامیلی یک نوع تعارف و رو دربایستی با هم دارند. نمونه اش را در نان قرض دادن های مهاجرانی و عسگراولادی دیدیم.

قدرت گرفتن بخشی از سپاه به واسطه بریز و بپاش احمدی نژاد و اعتراضات گاه و بی گاه سایر بخش های سپاه به او و از طرفی اشارات و تهدیداتی از طرف احمدی نژاد تحت عناوینی همچون برادران قاچاقچی و غیره نشان می دهد که تیم احمدی نژاد در این عرصه هم می تواند ساکت نباشد. هرچند بنا بر آچه پیشتر اشاره شد خود احمدی نژاد هم هم پیمانانی در سپاه با همین مکانیزم فاسد برای خود ایجاد کرده اما در بدترین حالت او وتیمش گروهی هستند که حداقل در این جبهه نیز دستش مانند اصلاح طلب ها خالی نیست و در مورد مقتضی حرفی برای گفتن خواهد داشت. البته که شیشه را با دستمال کثیف نمی توان پاک کرد اما شیشه ای را که گل گرفته است، با دستمال کثیف هم میتوان کمی پاک کرد.

تعارض احمدی نژاد با شبکه روحانیت سیاسی و مرجعیت و تولیت ها هم چیزی نیست که بشود انکارش کرد، خودداری علما از دیدار با او، برچسب حجتیه ای بودن و انتقادات تند و عجیب مصباح از او ( ناراحت از کلاهی که سرش رفته) و بسیاری موارد دیگر به وضوح نشان داده است که در درافتادن با مشکل سوم احمدی نژاد و تیمش بسیار قاطع تر از  اصلاح طلبانی رفتار کرده اند که عملا در بسیاری موارد منافع هم صنفان روحانیشان را بر مردم ترجیح داده اند. 

تقلب...! بود یا نبود؟

نمی توان راجع به انتخابات 92 نوشت ودر مورد صحت یا عدم سلامت  انتخابات 88 ساکت بود.

اگر انتخابات 88 بدون تقلب بود: پس باید پذیرفت تیم احمدی نژاد و همراهانش می توانند با غافلگیری هایی همچون مناظره 13خرداد88 و هزاران حربه پوپولیستی دیگر جمعیت عظیمی را همراه خود سازند و در نبرد مشایی-حاکمیت در زمین انتخابات می توانند بهتر از خاتمی-حاکمیت عمل کنند هرچه باشد آنها توانسته اند روزی 24 میلیون رای از مردم بگیرند. به هرحال از گوشه و کنار نیز کم نشنیده ایم که حاکمیت باخت به خاتمی را به باخت به احمدی نژاد-مشایی ترجیح می دهد.

اگر انتخابات 88 با تقلب همراه بود: بزرگترین پارادوکس حامیان بازگشت خاتمی همینجا شکل می گیرد. شمایی که حامی حضور او هستید جدا از بحث های اخلاقی مربوط به خون های ریخته شده یا زندانیان سیاسی دربند و غیره چه تضمینی می دهید که این بار انتخاباتی همان دولت برگزار می کند همان شورای نگهبان، نگهبانش است این بار تقلب رخ ندهد؟ چه تضمینی می دهید که بتوانید در فرصت باقی مانده موج لازم را برای امدن خاتمی امتحان پس داده فراهم کنید؟ اصولا اگر موج ایجاد شد با چه تضمینی این بار انتحابات سالم است؟

اتفاقا در این زمین بازی تیم احمدی نژاد که دولتش برگزار کننده انتخابات است بسیار بهتر عمل خواهد کرد یا به نفع خود این بار نیز کاری خواهد کرد یا از تقلب سازمان یافته حریف (تیم بیت رهبری و نامزد متبوعش) پیش گیری خواهد کرد. هرچه باشد فکر نمی کنم آنها لنگ سیستم پیامکی مخابرات بمانند و خیلی با در و پیکر تر از ارا صیانت خواهند کرد چون خودشان فوت و فن ماجرا را بلدند. حتی چون سنبه هر دو طرف پرزور است از این حیث می توان بر سلامت انتخابات نسبت به 88 اطمینان بیشتری داشت.

فاصله از شعار شیک تا عمل آفتابه ای

در اینجا لازم به ذکر است که بده بستان سیاسی و نوعی حمایت مشروط (یا حمایت به  قصدی دیگر) از مشایی نه به عنوان پذیرفتن برنامه های او و تیم احمدی نژاد مثل یک نقشه راه، بلکه صرفا به  عنوان تاکتیکی برای غلبه بر مشکلات فعلی مطرح می شود. مشخص است که بسیاری از خواسته های جنبش اعتراضی فعلی، حتی با رادیکال ترین شعارهای احمدی نژاد و تیمش نه تنها همپوشانی ندارد بلکه در تعارض نیز هست. اما جالب اینجاست که با کمی شیطنت و آسان گیری می توان ادعا کرد اگر یک بار دیگر به صورت تیتر وار برخی از  شعارهای اصلاح طلبان و خواسته های ما حامیانشان را مرور کنیم می بینیم که در عرصه عمل در بسیاری موارد کارنامه احمدی نژاد چندان هم سیاه نیست. گیرم که احمدی نژاد و مشایی این موارد را برای عوامفریبی اجرا کردند اما عمل عوامفریبانه هم ارزش و هم ارجحیت دارد بر شعار عوام فریبانه

* ایران برای همه ایرانیان:  کسی که همایش ایرانیان خارج از کشور را برگزار کرد مشایی بود. همایشی که در دوران اصلاحات شاید حتی فکر برگزار کردنش یا جرات اقدام مشابه را نداشتند.

* گسترش حضور زنان : اولین بار در دولت احمدی نژاد در سطح کلان حرف از ورود زنان به ورزشگاه زده شد و اولین وزیر زن در کابینه او بود

* شعار رابطه با آمریکا : احمدی نژاد اولین کسی بود که به نامه نگاری رسمی به رییس جمهوری آمریکا دست زد و بارها هم در مورد رابطه با آمریکا و هم در مورد مساله هسته ای مواضعی مخالف با رهبری  داشته است که در چندمورد او را به واکنش عملی واداشت. یادمان نرود خاتمی برای دست ندادن با کلینتون نیم ساعت در دستشویی سازمان ملل ماند !

* جایگاه روحانیت و دین نسبت به سیاست: همانطور که قبل تر گفته شد شاید گروهی از اصلاح طلبان خیلی پر سر و صدا بر طبل سکولاریسم اینجا و آنجا کوفتند، والبته که گروه عمده ای هنوز خود را تحت لوای ولایت فقیه تعریف می کنند و سکولار برایشان فحش است اما احمدی نژاد در عمل بیشترین بی احترامی را به مرجعیت شیعه کرد و بیشترین حاشیه و اعتراض را از جانب انها دریافت کرد و عملا و نه در شعار رگه های جدی سکولار از خود نشان داد. حتی تاکید افراطی او بر گفتمان مهدویت و نام بردن از امام زمان نیز ذیل همین رفتار قابل تعریف است . یعنی اگر شما ولی فقیه و روحانیت شیعه خودتان را متصل به منبع ماورایی می دانید و از این طریق مشروعیت دارید (یادمان باشد گفتمان مهدویت هنوز در بین بسیاری از مردم خریدار دارد) من و مردم هواخواهم می توانیم شما را دور بزنیم و خود به آن متصل شویم. از طرف دیگر با به ابتذال کشیدن و زمینی کردن این مباحث چالش جدی تری بر این مشروعیت خودساخته انها پدید اورد (نمونه اخر پیام تسلیت درگذشت هوگو چاوز)

این لیست بسیار طولانی تر است اما اشاره به همین چند مورد کمک می کند که تاحدی بتوان خارج از چارچوب نسبت به فاصله شعار وعمل در این سالها فکر کرد

چرا مشایی ؟ مزیت های نسبی آفتابه !

در موقعیت کنونی بولد شدن و جدی گرفتن نامزدی مشایی و حتی حمایت از او به عنوان یک تاکتیک نه تنها برای زمان تایید صلاحیت ها حتی بعد تر در کارزار انتخابات نیز مزیت های فراوان دارد.

خلق و خوی مخصوص احمدی نژاد و رفتارهای غیرقابل پیشبینی او از طرفی و علنی شدن نظر او بر کاندیداتوری مشایی از طرف دیگر فرصتی است تا فشار بر شورای نگهبان افزایش بیابد، با توجه به تنها ماندن او در ماهای پایانی دولتش و نیاز مبرم به پایگاه اجتماعی (که با توجه به وضعیت اقتصادی شاید قسمتی از آن را از دست رفته می بیند) اگر سیگنالهایی از طرف معترضان 88 مبنی بر حمایت مشروط دریافت کند مطمئنا می توان بر روی وعده های متقابل او تاحدی حساب بازکرد. او نشان داده است که بسیار بیشتر از اصلاح طلبان پای حامیانش می ایستد. تحریک نیمه ی حاشیه دوست و جنجال برانگیز او می تواند نتایج عجیب و حتی غیرقابل باوری داشته باشد. به عنوان مثالی فرضی در نظر بگیریم: اگر مثلا در یک روز از خرداد ماه92  خبر اول رسانه ها این باشد که "... خواستار رفع فوری و بدون قید و شرط  حصر موسوی و کروبی و آزادی زندانیان سیاسی شد" چه کسی بیشتر محتمل است جای ... بنشیند ؟! بیایید با خودمان صادق باشیم: خاتمی یا یکی مثل احمدی نژاد و مشایی؟! هرچند این ادعا گزاف است اما یادمان باشد که علی مطهری علنا اعلام کرد که احمدی نژاد حد اقل سه بار در جلسات خصوصی خواستار رفع حصر بوده است. شما می دانید خاتمی با این همه تریبون چند بار خواسته و چند بار جواب گرفته؟

فرهنگ ، سیاست خارجی و  آفتابه

در این که مواضع رادیکال احمدینژاد در چهارسال اول در زمینه سیاست خارجی هزینه بسیاری به ما تحمیل کرد شکی نیست اما از طرفی امروز می بینیم که سکان هدایت این مساله از دست او خارج شده است و رهبری خود راسا در این مورد تصمیم گیری می کند. دلیل هم واضح است: مواضع سیاست خارجی احمدی نژاد به مراتب ملایم تر شده است و در مورد کسی مثل مشایی حتی می توان به در نوردیدن خط قرمز های جدی تری نیز امیدوار بود. حرف و حدیث ها در مورد ارتباط امثال هوشنگ امیر احمدی با مشایی و اظهار نظرهایی از جنس دوستی با مردم اسرائیل می تواند نوید بخش رویه ای کاملا تنش زدایانه با دنیا باشد. خصوصا اینکه اگر برای تقویت موضع خود در مقابل رهبری تندرو، نیازمند بدست آوردن دل غرب باشد. از طرفی رویکرد اجتماعی و فرهنگی شخص مشایی به کرات نشان داده است که به هیچ وجه مقید به خط قرمزهای ساخته انقلاب نیست: از حضور در مراسم رقص در ترکیه گرفته تا حمل قران همراه دخترکان دف نواز و نشست های رنگارنگ با سوپراستارهای سینما و بسیاری حواشی دیگر.

افتابه به مشابه کالایی برای رقابتی کردن بازار

پا گرفتن و جدی تر  شدن جریان احمدی نژاد – مشایی نه تنها در این انتخابات بلکه در رویدادهای بعدی به نحوی از تکرار سناریوی پناه بردن به اصلاح طلبان از ترس بقیه جلوگیری می کند. حالتی که سبب می شود به هرحال کسانی که تصمیم دارند پای صندوق بروند در مقابل بدتر ها به بدهای اصلاح طلبان قانع باشند، در این چرخه حاکمیت نیازی نمی بیند امتیازی به اصلاح طلبان بدهند و اصلاح طلبان هم نیازی نمی بینند که زیاد برای جلب رای مردم تلاش کنند چون به هرحال انها کالایی هستند بدون رقیب و حتی بعد از ادعای تقلب 88 و ریخته شدن خون مردم و شرکت یواشکی در انتخابات مجلس ، هنوز می توانند 40 دلیل برای حضور خودشان بتراشند بدون اینکه حتی یک امتیاز از حاکمیت گرفته باشند.

اصلاح طلبان اگر یک رقیب جدی مانند مشایی – که سخن از سبز بهاری می گوید – در سبد رای خود ببینند ناچار می شوند کمی فعالانه تر و رقابتی تر امتیازات بیشتری از حاکمیت بخواهند و دیگر با وجود فرصت سوزی هایشان همیشه طلبکارانه از مردم رای نخواهند. این بار مردم می توانند به کسی که امتیاز گرفته یا می تواند در عمل کاری بکند رای خواهند داد نه فقط کسی که شعار بدهد و در نهایت بگوید نگذاشتند و به ما اجازه ندادند!

حرف آخر اینکه به جد یا به طنز به حق یا نا حق ، ما مردم خسته از این همه بی برنامگی، ریخت و پاش، گنده گویی و ادعای گزاف احمدی نژاد و دولتش بارها او را فتابه به دست یا رسم کردیم یا توصیف کردیم و لطیفه ها برایش ساختیم. اما دست روزگار و چرخش قدرت و بی عرضگی بسیاری مدعیان شاید مارا وادار کند که این بارهمین افتابه را به گردن انداخته و پای صندوق رای برویم.

 البته سوتفاهم نشود: ادعا این نیست که کسی مثل مشایی سه مشکلی را که در ابتدای نوشته برشمردیم حل می کند اما اگر هدف تضعیف این سه پایگاه در چاچوب یک رفتار عملگرایانه است و اگر تصمیم بر رای دادن باشد انتخاب کسی همچون مشایی به عنوان یک تاکتیک در مقطع فعلی - و نه بیشتر-  به گواه آنچه گفته شد گام بسیار موثرتری از انتخاب خاتمی است که کارنامه 8 ساله اش را دیده ایم.

حرف این است ما انتخاباتی نداریم که در ان شرکت کنیم، این ادامه انتصابات شورای نگهبان است ، تازه آن هم اگر سالم باشد! در این شرایط شانس ما فقط شاید این باشد که شکاف بین تیم حاکم را تقویت کنیم و کسی را به جنگ بفرستیم که جنگجوتر باشد. بیایید چند تخم مرغ هم در افتابه بگذاریم، دفعه قبل که همه 20 میلیون تخم مرغ سبد خاتمی در 84 شکست.

پی نوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند.

۱۲ نظر:

  1. ناشناس۲۴/۱۲/۹۱

    این بهترین مطلب بین یادداشت های وارده در مورد انتصابات بود. ساختار متن هم خیلی خوب بود.تیترها هم.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۴/۱۲/۹۱

    این مطلب بسیار عالی بودو شاید راه حل نجات از این بن بست آدم با شهامت را به میدان بفرستیم

    پاسخحذف
  3. متن بالا خیلی زیرکانه تبلیغ تیم مشایی در جمع اصلاح طلبان بود و داره خیلی شیک از آنها میخواهد که خاتمی را وارد نکنند. منتظر شنیدن پاسخ به این متن هستم.

    پاسخحذف
  4. غلامعلی یوسفی۲۴/۱۲/۹۱

    اگر مشایی رئیس جمهور شود، نه با ولایت فقیه درگیر می شود، نه با سپاه و نه با روحانیت!!
    چــــــــــــرا؟
    چون احمدی نژاد هم وقتی رئیس جمهور شد نه با مافیای اقتصادی درگیر شد نه با مفسدین اقتصادی و نه پول نفت را بر سر سفره ها برد!!
    چرا در معماهای حل شده مشکل دارید!!
    . . .
    شما از عوام هم بدتر رفتار می کنید.
    آنها زمانی فریب این گروه را خوردند که نمی شناختند، اما شما تحصیلکرده ها پس از هشت سال تجربه دوباره دارید فریب آنها را می خورید!!
    کودکان را نمی توان به این سادگی فریب داد که مردم ما در سیاست فریب می خورند.
    . . .
    این مواردی که بعنوان نشانه هایی از دشمنی این گروه با روحانیت، سپاه و ولایت فقیه نام برده اید همگی بخاطر فریب قشر تحصیلکرده و روشنفکر و قشر متوسط جامعه است و موضوعی عمیق و ریشه دار نیست.
    شاید در پاسخ بگویید
    این درست که این گروه هیچ علاقه و عقیده ای ندارد، این درست که حرف و پیمانشان هم ارزشی ندارد، این درست که خودشان را بخاطر مردم یا بخاطر عقیده شان به آب و آتش نمی زنند، اما....
    اما فعلأ بین آنها و ولایت فقیه و سپاه و روحانیت شکر آب شده و این می تواند به نفع ما تمام شود!!
    خوب توجه کنید
    اختلافی که ریشه " عقیدتی " نداشته باشد در یک لحظه می تواند به آشتی تبدیل شود و...
    و آن زمان است که مانند یک فرد اغفال شده چهار سال خواهید سوخت.
    . . .
    شما این را احساس نمی کنید که مشایی اگر رئیس جمهور شود خودش را با این همه نیرو درگیر نمی کند!! مثل بچه آدم در گوشه سفره می نشیند و به بقیه سفره کاری نخواهد داشت!!
    . . .
    این آخر بدبختی ست که جنبش دمکراسی خواه ایران برای قدمی به جلو به افرادی مانند احمدی نژاد و مشایی متوصل شود. دل به دعوایی که دربین آنها رخ داده، خوش کند!!

    پاسخحذف
  5. ناشناس۲۵/۱۲/۹۱

    برعکس نظر نویسنده هیچ قدرت و نفوذی در باند آفتابه در مقابل نهاد روحانیت و رهبری نمی بینم و مطمئن هستم حاکمیت در چند ماه آینده مماشات میکنه و سپس طومار این جریان رو جمع میکنه/ اینها نه عقبه فکری دارند و نه نیروی مردمی حامی/

    پاسخحذف
  6. خیلی مطلب خوبی است. بویژه در دو "بخش مشکلات اصلی ما چیست" و "خواست اصلی جامعۀ ما چیست" همپوشانی فکری کامل دارم با نویسنده. در مورد تحلیل ماوقع بویژه با تمرکز بر چهارسال اخیر نیز نظرات نویسندۀ محترم منصفانه و منطبق بر واقعیت است. اما مشکل اصلی در راه حل ارائه شده است و آن زمانی بروز می کند که بخواهد از قوه به فعل تبدیل شود. به این معنا که درست است که افکار امام زمانی احمدی نژاد و مشایی روحانیت گریز است و برای تظعیف جایگاه و شأن قدسی ولایت فقیه و اذناب و اطرافش بسیار مغتنم. اما همین افکار و اعمال و رفتار احمدی نژاد - مشایی روشنفکر و نخبه گریز هم است بهمان تندی بلکه هم بیشتر از آخوند گریزی. البته این هم واقعیتی است که اصلاح طلبان چون بختکی بر سر هرنوع آلترناتیو دیگر و چه بسا مفیدتری هم حاضر هستند و این درد کمی نیست. با این همه این تفکر یا نحلۀ فکری امام زمانی آقایان همانقدر که مراجع سنتی را می ترساند بیشتر از آن مراجع مدرن را می گریزاند. احمدی نژاد شخصاً که بدلایل عدیدۀ ذاتی و اعتباری نتوانست نظر نخبگان را نه تنها جلب بلکه حتی تعدیل کند نسبت بخودش. لذا برای پیشنهاد کریم عدالتیان کار زیادی از دست کسی ساخته نیست که انجام بدهد و فقط بستگی به خود مشایی دارد که آیا بتواند در چند ماه باقی مانده برخی از مراجع مدرن را - که جوانان شهری قبولشان دارند - بسمت خودش و ایده هایش جلب کند یانه. و الا مردم عادی بیش از اینکه بمشکلات فلسفی رژیم در بلند مدت بیندیشند نگران معیشت و گذران روزمره خود و فرزندان شان هستند. یا...هو

    پاسخحذف
  7. ناشناس۲۵/۱۲/۹۱

    بیایید مردم رو چهار دسته کنیم:
    - طرفداران اصولگرایان (که اکثرا دارای عقاید مذهبی سیاسی اند)
    - حزب بادی ها (که اصولا دارای بینش سیاسی نیستند)
    طرفداران اصلاح طلبان 1(خاتمی چی ها)
    طرفداران اصلاح طلبان 2(دموکراسی خواهان)
    حالا بیایید این چهار دسته را به ترتیب کمیت ردیف کنیم:
    1. حزب بادی ها (60 درصد)
    2. طرفداران اصولگرایان (30 درصد)
    3. طرفداران اصلاح طلبان 1 (10 درصد)
    4. طرفداران اصلاح طلبان 2 (10 درصد)
    بیایید مرور کنیم از طریق خاتمی، ما چه چیزهایی میخواهیم که اون سه دشمن مشترک ما تضعیف و یا حل بشن:
    1. خاتمی راضی به کاندیداتوری شود.
    2. حکومت وی را تایید صلاحیت کند.
    3. طرفداران اصلاح طلبان دسته 2 راضی بشوند خون های ریخته شده و ظلم های روا رفته را نادیده بگیرند و با خاتمی چی ها وحدت کنند.
    4. بر خلاف 30 سال گذشته قبل از انتخابات، در هنگام تبلیغات تخلف نشود.
    5. حزب بادی ها در انتخابات به سمت خاتمی جلب شوند.
    6. در انتخابات تقلب نشود.
    7. بعد از انتخابات خاتمی، خاتمی دوران اصلاحات نباشد، حداقل بیاید و ترسو نباشد.
    8. بعد از انتخابات اصولگراها، اصولگراهای دوران اصلاحات نباشند، حداقل دیگر بی شرف نباشند.
    9. خامنه ای با جامعه جهانی از در صلح وارد شود.
    10. غرب که تازه یاد گرفته چطور می بایست خر را هدایت کرد، بیاید و تحریم ها را بردارد.
    بیایید با هم صادق باشیم، راه رسیدن به هدف از طریق خاتمی آنقدر رویایی و کودکانه است که من احساس می کنم برخی صرفا از سر عادت اون رو مطرح می کنند و خودشان هم به این ساز و کار فکر نکرده اند.
    به نظر من ما فقط باید بشینیم و بِر و بِر حکومت را تماشا کنیم. سعی کنیم کمترین اصطکاک رو باهاش داشته باشیم. حتی شرکت در انتخابات به نفع مشایی هم غلطه چون حکومت رو رادیکال تر می کنه. به تجربه دیده شده اصولگراها حتی با خودشان هم درگیرند و نمی توانند مملکت را اداره کنند. باور کنید در این برهه هیچ چیز مثل ignore کردن انتخابات به نفع ما نیست چون امروز حزب باد داره یواش یواش در نقطه ای مقابل حکومت می ایسته و نارضایتی عمومی برگ برنده ما است چون این نارضایتی عمومی اینبار در مقابل احمدی نژاد ها هم واکسینه شده.
    آیا این تمام چیزی نیست که ما در اعتراضات بعد از انتخابات 88 برای یک پیروزی کوبنده می خواستیم و نداشتیم؟

    پاسخحذف
  8. غلامعلی یوسفی۲۵/۱۲/۹۱

    حقیقت مطلق و تکان دهنده ای وجود دارد و آن اینکه :
    " ما ایرانی ها در سیاست استعداد نداریم "
    حتمأ قبول دارید که، با این حال و روزی که داریم، نمی توان ادعا کرد که ما سیاست را خوب می فهمیم.
    از موفقیت ما ایرانی ها همین بس که زمانی اماراتی ها وقتی به ایران می آمدند احساس روستایی داشتند که به شهر آمده!!
    و امروز درست برعکس شده است!!
    لذا در سیاست زیاد اعتماد به نفس نداشته باشید، به تحلیل هایی که بفکرتان می رسد زیاد اعتماد نکنید.
    " ما ایرانی ها در سیاست استعداد زیادی نداریم "
    . . .
    به دو نمونه توجه کنید:
    یک عده می گویند چرا باید در انتخاباتی شرکت کنیم که در آن تقلب و مهندسی می شود!!
    این حرف درست مانند آن است که بگویید :
    چون دفعه قبل در این خیابان پولهای ما را دزدیده اند پس بهتر است که در ابتدای این خیابان، تمام پولهایمان را دور بریزیم و جیب هایمان را خالی کنیم چون بلاخره که دزدها پولهای ما را خواهند گرفت!!
    شما اصلأ باور نمی کنید که اشتباهات ما چنین فاحش است!!
    باور نمی کنید که ما در سیاست اینقدر ضعیف هستیم.
    . . .
    می گویند خاتمی ترسو، چرا بیاید!!؟ می گویند خاتمی بیاید که چه بشود؟
    نمی دانند همین ترسویی حداکثر کاری است که می توان کرد!!
    نمی دانند که چیزی بیشتر از سالهای 80 تا 84 نمی توان بدست آورد!!
    البته از ترسویی یک درجه بالاتر هم وجود دارد.
    معرفی این درجه بالاتر برای جامعه ما مفید نیست چون...
    برای جامعه ای که هنوز " ترسویی" در آن هضم نشده، معرفی یک درجه بالاتر، مفید نیست!!
    یک درجه بالاتر از ترسویی، خیانت است!!( البته خیانت بنظر توده ها )
    بعدها که رشدیافته و کامل شوید به این نتیجه می رسید که " خائنین " از همه، مردم دوست تر و بالاترند.
    خائنینی مانند حسنی مبارک
    حقیقت با آنچه که شما تصور می کنید، خیلی متفاوت است.

    پاسخحذف
  9. ناشناس۲۶/۱۲/۹۱

    باسلام-نمیدانم چگونه خاتمی را ترسو میخوانند-(من دل پری ازخاتمی دارم اما .....)نگاهی به رفتارهای احمدی نژاد بیاندازید هرچه الان میکشیم ازدست این شیاداست.هنوزننشسته بودجای خاتمی که سراز نمیدانم کدام دم ودستگاه اتمی در اورد وبشکه کوفت-کیک- زرد راباز کرد وزر زرهولوکاست؟؟؟(اصلن باهولوکاست چکارداشت مردک)ویواش یواشدرعرض2 سال تمام تنش زدایی خاتمی وحتا رفسنجانی ولایتی مرحوم حبیبی و... رابباد دادتوزیع یارانه راانقدر رویش مانور داد که شد سمی تر ازسم .موی سر جوانها را هم که دیدیم...باحجاب وبی حجاب همه کتک خوردند(دلشان پربود سراعتراضات.این اقا فکی است که می جنبد شرط میبندم بموقعش با دوسیلی دری وری هایی بگوید که دنیا شاخ در اورد . اخرین شاهکارش راهم دیدیم 3روزه دلار را4500تومان رساند بعدگذاشتش پای20 نفر.راست میگفت20نفرراخودش گذاشته بود درعرض یکهفته بافروش دلارچندبرابریارانه ای که داده بودجمع اوری کرد.اگر فقطبی لیاقتی اش برسر گران شدن دلاردرنظربگیریم(کلک مرغابی نزده باشد وپاک باشد)گران شدن دلار چنان ضربه ای به جامعه ایرانی زده که گمان باید 10 سال نرخ دلار تکان نخوردتا...میدانم الان میگویند دلار الانه این قیمتشه و...بله میدانم مسئله اینجاست که کمر مردم را شکست گوشت 3700 کجا 24500 کجا؟؟بله شاید مردم رای بدهند به این یا ان ولی برادران وخواهران من ا .ن 100 برابر تحریمات به ملت ومملکت لطمه زده است .حالا مسخره بازی در میاورد که من ضد الیگارشی ام واله بله ....من نمیدانم چه خواهد شد ولی اینکه بگویم چون کم محلی کرده به فلانی وفلانی ؟این مضحک ترین بهانه است .در مورد تاکتیک؟کدام تاکتیک؟کدامشان به شین اباد رفتند؟ این همان کسی است که بچه مردم روکشت وخس وخاشاک نامیدشان .بقول اقای یوسفیدربالا چراانقدر فراموشکاریم؟یک زمانی از دست شاملو عصبانی بودم(بیشتر بخاطرفردوسی)که گفت ملت ایران حافظه تاریخی ندارند . وجدانن باخودمان فکر کنیم حافظه تاریخی داریم یا نداریم .در پایان بدانید اگرشورای نگهبان تحت هر شرایطی مشائی راتائید کند تمام قضایای این چندسال فیلم بوده است .اگر سخنم چون عزیزان بالایی چفت وبست محکمی ندارد برمن ببخشایید. دوستدار همگی.

    پاسخحذف
  10. ناشناس۲۶/۱۲/۹۱

    در مثل مناقشه نیست اما گیریم برفرض محال تضمین شود به شرط آن که در روز انتخابات به جای رای دادن ، آفتابه به گردن برویم پای صندوق و بدون رای دادن یک اردنگی نوش جان کنیم و برگردیم این سه مساله/مشکل حل می شود. هر کسی که دل در گرو حقوق پایمال شده مردم در این 30 سال دارد باید با افتخار آفتابه به گردن بیندازد و پای صندوق برود و اردنگی اش را بخورد و باز گردد. نمی توان آن روز خرده گرفت که "اردنگی خوردن بدون رای دادن با معیارهای دموکراسی و انتخابات آزاد نمی خواند "

    درمثل مناقشه نیست درست.....اما اردنگی هست؟

    خیالت راحت یه عده رای میدهند و یک عدد خوشگلی هم اعلام میشود.اگر عاقل باشند دو سه میلیون کمتر از قبل باشد بهتر است ماهم هی بنشینیم بگوییم مشارکت کم شده. وگر نه سه میلیون بیشتر از قبل اعلام میکنند.

    پاسخحذف
  11. ناشناس۲۶/۱۲/۹۱

    نویسنده قلم پخته ای داره و معلومه در این کار حرفه ایه. حالا کجا قلم میزنه باید خودش بگه. من شناخت زیادی ندارم.
    ولی نتیجه ای که میشه از نوشته گرفت اینه که چرا اصلا ما از آمریکا دعوت نکنیم به ایران حمله کنه که ما از شر این گروهها نجات پیدا کنیم. اگه قراره آفتابه بندازیم گردنمون فکر نمیکنید این آفتابه سنگینتر باشه.
    اینه که فکر میکنم نویسنده از قماش همونهایی باشه که وقتی از ایران رفتند گفتند اگر دیدید ما بعنوان سرباز ارتش آمریکا به ایران برگشتین هیپ تعجب نکنید.
    در قاموس این آدمها مردم و اسایش زندگی اونها هیچ جایی نداره. اینکه خاتمی بیاد و مردم حد اقل برای یک جهار سال نفس بکشند در مقابل اینکه با رای به مشائی به جایگاه رهبری ضربه بزنیم اصلا چه ارزشی میتونه داشته باشه.
    حقیقتش از دید من امثال شما از بیت رهبری خیلی خطرناک تر هستید.

    سعیدی

    پاسخحذف
  12. ناشناس۱۵/۱/۹۲

    تنها رییس جمهوری که مخالف آخوندها و سپاه بود و از ایرانی گری و ملی گرایی حمایت کرد و در مقابل ولی وقیح و حامیان ولی وقیح مثل لاری جانی ها و همین طور کل نطام اسلامی (چپ و راست اسلامی) و موسسان نظام اسلامی یعنی موسوی و هاشمی رسمنجانی و خاتمی و کروبی و ناطق نوری و ولایتی و محمد یزدی وموسوی خویینی ها و صانعی و موسوی تبریزی و هادی غفاری و خط امامی ها شجاعانه ایستاد

    احمدی نژاد بود

    پاسخحذف