خسرو* - سید محمد خاتمی اخیرا اظهاراتی داشته و چیزی تحت عنوان کف مطالبات اصلاح طلبان را عنوان کرده است. این سه مورد به عنوان شرطهای سید محمد خاتمی -که او را نماینده سیاستمداران اصلاح طلب در عرصه عمومی میشناسم- برای حضور مجدد در انتخابات مطرح شده است: «آزادی زندانیان سیاسی»، «محور قرار دادن قانون اساسی» و «اصلاح سازوکار انتخابات». من ضمن اعلام موضع خود در برابر انتخابات قبل، تحلیلی از این شروط ارایه مینمایم.
من در انتخابات ریاست جمهوری اخیر به مهدی کروبی رای دادم چون او را نماینده بخشی از سیاستمداران میدانستم که مجال حضور و همراهی حداکثری از نخبگان در کنار خود را فراهم خواهد کرد. این حداکثر، شامل طیفهای متنوع و تخصصهای مختلف بود که از نظر من، پیش شرط رسیدن به یک نظام متکثر و در عین حال متحد است. امید داشتم که در دوره ریاست جمهوری کروبی، افراد با لیاقتی از هر دو جناح در دولت حضور داشته باشند و هیچ ظرفیتی بلا استفاده نماند و البته که اینگونه نشد.
در جریان اعتراضی شکل گرفته بعد از انتخابات -با اعتقاد به اینکه حضور من در بین جمعیت معترض کار غیر قانونی نیست- شرکت کردم چون درخواست بررسی دوباره آرای شمارش شده را حق رای دهندگان میدانستم و میدانم. حضور معتقدانه من در این جریانات تا قبل از آشوب و تیراندازی میدان آزادی بود. برای من آن خشونت عریان که در چند قدمیام اتفاق افتاد به نوعی پایان راه حضور در خیابان بود و بعد از آن، جز به عنوان یک بیننده در جریان هیچ اعتراضی نبوده و به شکل و روند آن انتقاد داشتهام.
تحلیلی که درست بلافاصله بعد از آن جریان و قبل از اتفاقات بعد از آن داشتم، این بود که زمان مذاکره فرا رسیده است و کف مطالبات هم فقط یک چیز است: تغییر سازوکار اجرایی انتخابات. آنچه در خیابانها جریان داشت - از شعارهای ساختارشکن تا زد و خورد مستقیم - مسیری نبود که مقصد روشنی را نوید دهد. جمهوری اسلامی مانند هر نظام حکومتی دیگری برخورد مستقیم، دستگیری و زندان را ابزاری قانونی در جهت به پایان رساندن اعتراضات میدانست و از این جهت انتقادی به ایشان وارد نبود، هرچند سطح و شیوه و ابزار قابل بحث بوده باشند.
صورت ظاهر ماجرا به این ترتیب بود: انتخاباتی برگزار شده و نتایج از طرف دستگاه برگزار کننده اعلام شده بود. جمع بزرگی از مردم به نتایج اعلام شده اعتراض داشتند و جریانی مرکب از رسانهها و مرجع قانونی مسئول در تلاش برای اقناع مردم بودند. این جریان عملا در اینکار ناموفق بود و خیل عظیم رای دهندگان با راهپیمایی خود خواهان ابطال انتخابات بودند. آخرین راهپیمایی با بالا رفتن برخی از دیوار یک ساختمان متعلق به بخشی نظامی و تیراندازی آنان به حمله کنندگان به پایان رسیده بود. از منظر سیاست مداران اصلاح طلب، کار به نقطه حساسی رسیده بود و ایشان به عنوان کسانی که خود را منتخب گروهی از مردم میدانستند باید اول اینکه حق رای دهندگان را پاس داشته و از خواسته ایشان دفاع کنند و از طرفی با نمایندگان حکومت مجادله و مذاکره کنند. بهترین استراتژی در این مرحله چه بود؟ صدور بیانیه و تحریک مردم معترض؟ دوری گزینی از نظام و امتناع از گفتوگو؟ برملا کردن تلخترین واقعیات پشت پرده از زبان قربانیان؟ یا تدبیری برای استفاده حداکثری از نیروی اجتماعی موجود برای رسیدن به خواستههای قانونی آنان؟
حدس میزنم که امروز این نظر موافقان بیشتری دارد که تقلیل دادن دایره خواستهها به تغییر سازوکار انتخابات به عنوان راه حلی خیرخواهانه برای کاهش و مهار اعتراضات که خواسته حکومت بود و نیز اقناع بخش بزرگی از مردم با رسیدن به حداقلی از خواستهها که نوید بخش روزهای آینده است میتوانست بهترین استراتژی در آن مرحله باشد. مساله اینجاست که سازوکار انتخابات در ایران آنقدر ساده و نادقیق بود (است) که امکان هر گونه تقلبی را فراهم میکرد. کاری که در بسیاری از کشورها انجام میشود و ظاهرا بهترین شیوه برگزاری انتخابات تلقی میشود، صدور کارت رای دادن برای هر فرد در فاصله زمانی دو تا سه ماه قبل از انتخابات است. این کارت دو بخشی شامل مشخصات کامل هر فرد در بالا و برگ رای در پایین و یک شماره سریال مشخص درج شده در هر دو قسمت و به این ترتیب ابزاری دقیق برای رصد کردن و اعتبار سنجی است، هر چند مثل هر سیستم انسانی دیگر عاری از ایراد و اشکال نیست. در فاصله بین صدور کارت تا انتخابات، نمایندگان کاندیداها فرصت دارند در فضای آرام و نسبتا آزاد قبل از انتخابات، کارتهای صادر شده را وارسی و کنترل نمایند. همچنین بعد از انتخابات بررسی صحت نتایج با استفاده از یک بانک اطلاعاتی متمرکز و بررسی تصادفی کارتها از طریق تماس تلفنی با درصدی از رای دهندگان بسیار ساده خواهد بود.
این تغییرات ساده و ممکن اگر کف تقاضای کاندیداهای معترض قرار میگرفت تضمینی برای آینده، سرمایهای اندوخته برای علاقه مندان به پیشرفت و تعالی کشور و دستاوردی امیدوار کننده برای معترضان به نتایج انتخابات بود. تغییر روحیه حاکمیتی حداقل به ظاهر منطقی و پذیرنده انتقاد به حاکمیتی که وجود خود را در خطر میبیند و به حق از خود دفاع میکند و تغییر روحیه مردمی امیدوار، حساس به شرایط و در جستجوی اصلاح و تغییر (حتی اگر اقلیت) به جمعی سرخورده، منتظر و بیعمل با کدام عقل عملی سیاسی قابل توجیه است؟ اگر توافق داشته باشیم که راه اصلاح از صندوق رای میگذرد، وقتی صندوق برقرار شد باید صحت و سلامت محتویات و خروجی آن را هدف اصلی قرارداد. اگر مردم ما طبق اراده خود محمود احمدینژاد یا هر فرد دیگر را برای مصدر امری انتخاب کنند جای چه اعتراضی است؟ ما اگر از صندوق و صحت آن فارغ شدیم تازه در آغاز راه خواهیم بود.
خیل عظیم زندانیان سیاسی -اگر حبس و محکومیت ایشان را تحت تاثیرآنچه در هفتههای بعد اتفاق افتاد ندانیم- یکی از ابتلائات حضور در انتخابات اخیر و تلاش برای حضور در قدرت بود. اجرای بیتنازل قانون اساسی نیز هدفی به شدت کلی - و البته متعالی- است که مناقشات بسیاری را در کنارخود داشته و باب مجادله و تفسیر بر آن همیشه باز است. پس ضمن تلاش برای تبرئه و آزادی بیگناهان دربند، این دو شرط را باید به شکلی دیگر تعقیب نمود و با شرط دیگر قابلیت جمع شدن ندارند. از طرفی مگر همه دعوا بر سر احتمال تقلب نیست؟ پس چرا بر همین هدف تمرکز نکنیم و راهکار عملی رفع آن را شرط حضور دوباره در انتخابات قرار ندهیم؟ اولین کسی که این ایده را مطرح کرد - البته در زمان نامناسب- محسن رضایی بود و بهترین جا برای تعقیب این نظر در حال حاضر مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
از نظر من پیشنهاد سید محمد خاتمی اگر با چند راهکار عملی برای تصحیح شیوه برگزاری انتخابات (و نه قانون انتخابات که هدف کلان دیگری است) همراه شود، مردم و نظام را یک قدم بزرگ به سمت قانون مداری سوق خواهد داد. در نهایت همه ما خواستار امنیت، آزادی، عدالت و رفاه در چهارچوب قانون هستیم. وقتی اهداف روشن است و بر آن توافق داریم باید بر روش رسیدن به آن و ابزارهای مناسب تمرکز نماییم.
پی نوشت:
* این یادداشت را دوست ناشناسی در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار داده است که تاکید دارد بدون ذکر منبع منتشر شود. «خسرو» تنها نام مستعاری است که من برای نگارنده انتخاب کرده ام تا اگر در آینده یادداشت های دیگری از این دوست منتشر شد، اشتراک نویسندگانش قابل تشخیص باشد. «مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت های شما استقبال می کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر