یک ضرب المثل کردی به زبان «اورامی» هست که میگوید: «اگر مه درچیم وی دام غوله؛ هرگز نکم دی یاد کنوله». «کنوله» یا همان «کندوله» روستای پدری است که از معدود مراکز زبان «اورامی» در ایران است. گویا در زمانهای قدیم بنده خدایی شنیده بود که کندوله روستای بسیار زیبا و خوش آب و هوایی است. با همین وسوسه به روستا میرود تا از نزدیک آن را ببیند که در همین موقع میان اهالی روستا یک درگیری رخ میدهد و جنگ به راه میافتد و رهگذر بینوا مجبور می شود از ترس جانش در یک گودال پناه بگیرد. همانجا هم این بیت شعر را میسراید که معنایش میشود: «اگر من از این دام هولناکی که گرفتارش شدهام (به صورت همزمان معنای گودال عمیق هم میدهد) رهایی پیدا کنم، دیگر هیچ گاه از کندوله یادی نخواهم کرد».
این روایت را اولین بار یکی از داییهای گرامی به کار برد. اشارهاش هم به کانال های ماهوارهای پرتعدادی بود که به تبلیغ مسیحیت میپردازند. به قول دایی گرامی «این بندگان خدا فکر کردهاند کل مشکل من این است که از اسلام رها شوم و بروم سراغ مسیحیت. من اگر روزی روزگاری هم دست از این دین بکشم، بیکار نیستم که خودم را گرفتار آن یکی بکنم»! و مدام تکرار می کرد: «اگر مه درچیم وی دام غوله؛ هرگز نکم دی یاد کنوله».
حالا بهانه طرح این ماجرا ای-میل دوست ناشناسی است که با عنوان «مقابلهای میان متن مقدس مسیحیان و متن مقدس مسلمانان» تلاش کرده در قالب یک فایل پاورپوینت، برتری نگاه مسیحیت به خدا را به نگاه مسلمانان تصویر کند. البته برای همچون منی، اگر قرار بر احترام باشد همه این باورها محترم هستند و اگر قرار بر انتقاد باشد باید هریک را جدا مورد بحث قرار داد. اما باور کنید در این شرایط هزار و یک دغدغه اساسیتر از ول کردن این دین و چسبیدن به آن یکی برایم وجود دارد. گمان میکنم حکایتش در امثال و حکم شیرین فارسی باید چیزی باشد شبیه «از چاله در آمدن و به چاه افتادن»!
پی نوشت:
خوب این یادداشت خیلی زودتر از آنکه فکرش را میکردم یک جوابیه دریافت کرد. متن توضیحات دوست ارسال کننده ای-میل را در مورد این یادداشت از اینجا دریافت کنید. فقط به گمانم باید از تمام دوستانی که گمان میکنند این یادداشت به نوعی باورهای مذهبی آنان را مورد توهین و یا تحقیر قرار داده است پوزش بخواهم؛ من فقط میخواستم از نگاه خودم یک اولویت بندی برای مسایل پیش رویمان ارایه دهم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر