چند ماهی میشود که روزانه بیش از یک پست در وبلاگ منتشر میکنم. تقریبا میانگین پستهای منتشر شده در روز از دو پست هم عبور کرده و در طول هفته معمولا سه یادداشت روزانه منتشر میکنم اما هنوز هم فرصت کم میآورم. یعنی یک دنیا حرف هست که میخواهم بزنم و هنوز فرصت نشده است. گاهی به نظرم میرسد که اگر مخاطب حوصله داشت میباید روزانه ده پست مینوشتم تا شب خیال راحت سرم را زمین بگذارم که حرفی روی دلم سنگینی نمیکند. اما در حال حاضر گمان می کنم که یک وبلاگ ظرفیت بیش از سه پست در روز را ندارد؛ آن هم به این شرط که تنوع این پست ها رعایت شود. خلاصهاش اینکه به عنوان یک فهرست گونه از مطالبی که میخواهم بنویسم سرفصلهای زیر را نام میبرم، هم از این جهت که برای خودم مروری شود و فراموش نکنم، هم از این جهت که بسیاری از این نوشتهها را به دوستان قول دادهام و میخواهم بدانند که فراموش نکردهام و از همه مهمتر از این جهت که امیدوارم دوستان اگر میتوانند در این زمینه ها مطلب بنویسند و در اختیار «مجمع دیوانگان» قرار دهند که هم بحث بازتر شود و هم کار من سبکتر. یادداشتها را به دو بخش «مجموعه یادداشت» و «یادداشتهای روزانه» تقسیم بندی کردم:
مجموعه یادداشتها:
- سلطانیسم: دقیقا از فردای روز پخش اعترافات سعید حجاریان به این فکر افتادم که باید مقاله «ساختار اقتدار سلطانی؛ آسیب پذیریها، بدیلها» ی او را در یک سلسله یادداشت بازخوانی و تشریح کنم. این مقاله درست همان نظریاتی است که در جریان دادگاههای فرمایشی حجاریان را وادار کردند آنها را انکار کند. به محض انتشار اعترافات هم شخص رهبر جمهوری اسلامی نتوانست خوشحالی خود را از این نمایش پنهان کند و بلافاصله به آن اشاره کرد. در طول انتشار این مجموعه هم تلاش خواهم کرد نشان دهم که این نظریه جناب حجاریان چگونه به عنوان استراتژی اصلی تمامی مخالفین اقتدارگرایی در داخل نظام (حتی هاشمی رفسنجانی) قرار گرفت و اسم رمزش برای نیروهای اطلاعاتی به «انقلاب نرم» تبدیل شد. با این حال برای انتشار این مجموعه هنوز نیازمند فرصت مناسب برای مراجعه به منابع اصلی و آثار جناب «ماکس وبر» هستم.
- بررسی تطبیقی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر در قانون اساسی ایران: مجموعه یادداشت مقایسه تطبیقی پیش نویس قانون اساسی با قانون اساسی مصوب جمهوری اسلامی با انتشار یک یادداشت دیگر به انتها خواهد رسید. مجموعه یادداشت جدید را احتمالا بلافاصله جایگزین بخش «قانون بدانیم» خواهم کرد. البته گزینههای دیگری از جمله انتشار قوانین مدنی و جزایی هم وسوسهام میکند که هنوز تصمیم نهایی را نگرفتهام.
- شاهنامه: یادداشتهای شاهنامه را از همان روزهای آغازین تاسیس «مجمع دیوانگان» در دستور کار قرار داده بودم. گمان میکنم اغراق نباشد اگر ادعا کنم بخشی از زیباترین لحظات عمر خودم را در ساعات شاهنامه خوانی تجربه میکنم. دلم میخواهد این شادی را با مخاطب این وبلاگ شریک شوم، اما وقفه ایجاد شده به دنبال وقوع کودتا به کل انتشار این مجموعه را متوقف کرد و خودم هم هنوز نمیدانم کی فرصت میشود از این بن بست خارج شوم.
- تاریخ معاصر: قرار انتشار مشترک این سلسله یادداشت را با دوستی گذاشته بودم که متاسفانه فعلا اسیر خدمت اجباری شده است. به صورت مشخص بحث تاریخ سی ساله و اتفاقات دهه شصت ضرورت بازخوانی و انتشار این بخش را برای خودم خیلی جدی کرده است. اما به واقع سنگ بزرگی است و دست تنها از عهدهاش بر نمیآیم.
- لایحه حمایت از خانواده: نظرسنجی مجمع دیوانگان با لطف و همکاری گروهی از خوانندگان به پایان رسیده است و نتایج مقدماتی آن هم منتشر شده است. مدتی است که تلاش میکنم نتایج نظر سنجی را به همراه یک مجموعه پرسش در اختیار برخی کارشناسان و فعالان این حوزه قرار دهم و نظرات آنها را جویا شوم. حتی اگر لازم باشد در این مورد مصاحبه هم ترتیب میدهم. در مورد انتشار این مجموعه مشکل خاصی وجود ندارد، بجز کمی تنبلی!
یادداشتهای روز:
- در نفی افراط گرایی: بحثی که با نوشتن یادداشت «سخنی با دوستان بالاترینی: افراط گری با اصلاح گرایی همخوانی ندارد» آغاز شد و با کامنت «Dust and trash» عزیز به نظرم رسید که باید به صورت مجزا به آن پرداخت.
- ریشهشناسی دلایل مصلحت گریزی ایرانیان: البته این یک عنوان برای یک یادداشت نیست و بیشتر خلاصهای از درون مایه است که چهارچوبش در ذهنم شکل گرفته اما تا بر روی کاغذ نیاید نمیتوانم اسمش را انتخاب کنم. بهانهاش واکنشهای پرخاش جویانه به اظهارات اخیر خاتمی است.
- عقلانیت مدرن: یادداشتی است به بهانه یک سری گفتوگوی کامنتی با دوستان در پای مطالب گودری. میخواهم ادعا کنم که عقلانیت مدرن لزوما در میان مدعیان آن یافت نمیشود؛ بلکه اتفاقا اقشار به ظاهر سنتی گاه بسیار مدرنتر از مدعیان مدرنیته رفتار کرده و یا تفکر میکنند.
- سیاست ورزی: این یکی یادداشت از یک بحث به ظاهر نظری شروع میشود و تلاش میکند تا در نهایت به ارایه راهکار برای آینده جنبش سبز بپردازد. تنها مشکل خودم با این یادداشت این است که از الآن میدانم طاقت نخواهم آورد که در حین نگارش آن به کسی طعنه و کنایه نزنم. کاریش نمیشود کرد؛ امیدوارم خوانندگان عزیز پیشاپیش من را ببخشند. باور کنید گاهی قلم از دست و ذهن آدم خارج میشود و سرخود میچرخد!
- ناسیونالیسم متعفن: امیدوارم قبل از آنکه خوانندهای بخواهد با مشاهده این تیتر در مورد محتوای مطلب و یا مواضع شخصی نگارنده پیش داوری کند یک نگاهی به عکس نمایه این وبلاگ بیندازد. مدت هاست میخواهم در مورد ناسیونالیسمی بنویسم که امثال احمدینژاد و مشایی میخواهند ارایه کنند. نوعی از ناسیونالیسم که من آن را «متعفن» میخوانم. مرزبندی میان این ناسیونالیسم و عشق و علاقه به میهن کمی دشوار است و همین مسئله نگارش متن را به تاخیر میاندازد.
پی نوشت:
حالا که یک پست در مورد خود وبلاگ نوشتم فرصت مناسبی است که یک توضیح ضروری هم در مورد غلط های املایی همیشگی در یادداشت هایم بدهم. راستش غالب این غلط ها که بدون تردید هر خواننده ای را آزار می دهد به هیچ وجه به دلیل سهل انگاری من در نگارش متن نیست. خانه سواد املایی من از پای بست ویران است! با یکی دو نفر از دوستان هم تلاش کریم ریشه یابی کنیم و گمان می کنم به این نتیجه قطعی رسیدیم که یک ریشه روانی دارد که مفصل است و خلاصه به این سادگی ها گریبان من را رها نخواهد کرد. پس ضمن سپاس از تمامی دوستانی که لطف می کنند و این اشتباهات را تذکر می دهند، تنها کاری که می توانم بکنم عذرخواهی پیشاپیش از خوانندگان وبلاگ است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر