یک رمانی از جناب «بهومیل هرابال» به پارسی ترجمه شده است به نام «تنهایی پرهیاهو». هرگاه داستان «تو فقط گرازها را بکش» از مجموعه «برو ولگردی کن رفیق» را میخوانم به یاد قلم و آهنگ آن رمان میافتم. همین شباهت اندک هم کافی است تا من این مجموعه را بهترین انتخاب خود در سال 88 بدانم. بماند که خود داستان «برو ولگردی کن رفیق» به اندازه کافی جای تقدیر و توجه داشت.
نه فقط به خاطر مارکز و نه فقط به خاطر آن ریالیسم جادوییاش، بلکه به خاطر آن طعم شیرین و به یاد ماندنی «ابر صورتی»اش این کتاب برای همیشه در خاطر من میماند.
3- آن جا که برف ها آب نمی شوند
نثر شیوا و روان، محتوای چند لایه و در هم تنیده و پرورش متوازن شخصیتهای رمان، در کنار پیامی که برای من دلنشین بود، همه و همه دست به دست هم میدهند تا در آخرین لحظات «آن جا که برف ها آب نمی شوند» را جایگزین نامزدهای دیگری کنم.پی نوشت:
- دیگر مجموعه هایی که در سال 88 منتشر شده اند و من در مورد آن ها نوشته ام عبارتند از:شمایل تاریک کاخها - حسین سناپور
دیگر اسمت را عوض نکن رفیق – مجید قیصری
یوسف آباد، خیابان سی و سوم – سینا دادخواه
پرسه زیر درختان تاغ – علی چنگیزی
به هادس خوش آمدید – بلقیس سلیمانی
- همچنین رمان «زیر چطر شیطان» نوشته «محمد ایوبی» و مجموعه داستان «زن در پیاده رو راه می رود» نوشته «قاسم کشکولی» را نیز خوانده بودم که هنوز فرصت نوشتن از آن ها پیش نیامده است.
- گزینههای بعدی که به دشواری روی نامشان خط کشیدم عبارت بودند از: «یوسف آباد خیابان سی و سوم»، «زن در پیاده رو راه می رود» و «شاخ».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر