برای وبلاگستان: من رویایی دارم
چند روزی از پایان جشنواره سالانه دویچه وله میگذرد. (نتایج پایانی آن را در «بلاگ نوشت» ببینید) پیش از اتمام جشنواره آنقدر در موردش نوشته بودم که گمان نمیکردم پس از پایان نیز دوباره بخواهم این بحث را ادامه دهم، اما این روزها تعداد یادداشتهایی که در مورد نتایج جشنواره منتشر میشود به قدری زیاد شده که نتوان از کنار آنها گذشت. من فقط میخواهم از این بهانه استفاده کنم تا آرزوی شخصی خودم برای آینده وبلاگستان فارسی را مطرح کنم.
1- در مورد شیوه رای گیری:
بر پایه قوانین جشنواره، مخاطبان فیس بوکی و تویتری میتوانستند هر 24 ساعت یک بار در رای گیری شرکت کنند. شاید من و یا بسیاری دیگر از شرکت کنندگان و مخاطبان به این شیوه انتقاد داشتیم (که داشتیم) و باز هم شاید بسیاری از ما تصمیم گرفتیم که چنین کاری را انجام ندهیم (که ندادیم) اما این به هیچ وجه بدان معنا نیست که شرکت کنندگانی که از این قانون جشنواره استفاده کردهاند اشتباهی مرتکب شدهاند. این گروه تنها از یک ظرفیت قانونی بهره بردند. اگر من یا هر شرکت کننده دیگری به این قانون اعتراض داشتیم میتوانستیم جشنواره را ترک کنیم. (حالا بماند که در این زمینه با ما به شفافیت برخورد شد یا نه. اینجا نمیخواهم گلایههای شخصی مطرح کنم) اتفاقا در همین چهارچوب به نظرم رقابت جالبی میان دو نامزد شکل گرفته بود که در نهایت کسی که توانایی بسیج مناسبتر رای دهندگانش را داشت پیروز شد. پس یک تبریک ویژه به وبلاگ «در قند قزل آلا» بابت این پشت کار خودش و حمایت دوستانش.
2- پیرامون اختلاف بر سر شایستگی وبلاگها:
من گمان میکنم اختلافاتی که این روزها بر سر کیفیت وبلاگهای انتخاب شده وجود دارد بیشتر ناشی از یک ضعف بنیادین در جشنوارههای وبلاگی است. به صورت خلاصه اگر بگویم اساسا نمیتوان دو وبلاگ را، به صرف وبلاگ بودن از یک جنبس قلمداد کرد و با یکدیگر سنجید. جشنواره دویچه وله وبلاگها را تنها از نظر زبان انتشار تفکیک کرده بود. این به نظر من کافی نیست. وبلاگستان امروز گستره بسیار بزرگی از زمینههای فعالیت را شامل میشود که گاه هیچ ارتباط معنایی با یکدیگر ندارند. برای مثال در همین جشنواره امسال وبلاگ «هفت» یک فوتوبلاگ کاریکاتوری بود، وبلاگ «یادداشتهای یک توپ سرگردان» وبلاگی ورزشی با تمرکز ویژه بر روی بسکتبال و این «مجمع دیوانگان» یک وبلاگ معلق میان سیاست و هنر. چطور میتوان میان چنین موضوعات کاملا متفاوتی قضاوت کیفی کرد؟ برای نمونه دیگر تصور کنید وبلاگ «وبلاگنویسان علیه اعدام» با وبلاگ «خوابگرد» (وبلاگ تخصصی ادبیات) مقایسه شود. خوب این دو زمینه هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند و هر یک مخاطبان ویژه خود را جذب کردهاند. من تعجب نمیکنم روزی مخاطبان هر یک از این دو وبلاگ دیگری را فاقد ارزش قلمداد کنند. مشکل از کسی است که بخواهد این دو را در کنار یکدیگر بسنجد.
این روزها یادداشتهای زیادی در انتقاد و یا دفاع از وبلاگ «در قند قزل آلا» خواندهام. من این وبلاگ را از مدتها پیش دنبال میکنم. علاوه بر آن و با سبک نگارشی مشابه چند وبلاگ دیگر را هم دنبال میکنم. کاملا متوجه شدهام که این یک سبک خاص است که اتفاقا علاقمندان بسیاری هم دارد. شاید نه با سلیقه من جور باشد و نه با نگاه من به وبلاگ نویسی، اما دست کم میتوانم حدس بزنم که نویسنده آن نیز احتمالا نگاه مشابهی به وبلاگ من دارد. گمان میکنم بحث این روزها بیش از آنکه به جدال بر سر کیفیت چند وبلاگ بازگردد، ریشه در علایق و دغدغههای متفاوتی دارد که اساسا نباید در کنار هم قرار بگیرند و یا تلاش کنند خود را با همدیگر مقایسه کنند.
راهکار خلاصه من طبقهبندی کردن زمینههای فعالیت وبلاگهاست. یعنی اگر بخواهیم یک جشنواره وبلاگی فراگیر داشته باشیم باید دست کم در چند زمینه مختلف وبلاگها را طبقهبندی کنیم. به شخصه چند گروه عمده را میتوانم نام ببرم: سیاست و جامعه، حقوق بشر، اقتصاد، هنر و ادبیات، ورزش، سرگرمی، فنآوری اطلاعات و در نهایت «کوته نوشت» که البته بیشتر یک دستهبندی قالبی است تا محتوایی.
3- من رویایی دارم:
پیش از آغاز جشنواره دویچه وله، جشنواره «چهره 89» به پایان رسید. جشنوارهای که به ظاهر قرار بود ایرانی باشد، اما بخش عمدهای از جامعه وبلاگ نویسان فارسی زبان، حتی در داخل کشور را نادیده گرفت تا نشان دهد بیش از آنکه یک جشنواره وبلاگی باشد، به نوعی حرکت اطلاعاتی و امنیتی شباهت دارد. آن زمان هم من نوشتم که اگر قرار است وبلاگستان در داخل خودش جشنوارهای برگزار کند، نمیتواند استقلال خودش را نقض کند و به نهادها و نیروهایی خارج از این جامعه اجازه دخالت و اعمال نظر بدهد. تا زمانی که این استقلال برای وبلاگستان ایجاد نشود، هیچ جشنوارهای را نمیتوان فراگیر قلمداد کرد. حال به باور من باید به این اندیشید که چنین استقلالی چه لوازمی دارد و چگونه میتوان در راستای آن گام برداشت؟
من برای وبلاگ نویسی جایگاه ویژهای در آینده قایل هستم. گمان میکنم نسل آینده رسانهها به شدت تحت تاثیر وب2 قرار خواهند داشت، همانگونه که حرکتهای اخیر خاورمیانه نوید چنین جهانی را میدهد. در جهانی که من تصور میکنم دیگر انحصار رسانهای معنا نخواهد داشت و حتی بزرگترین غولهای رسانهای جهان نیز ناچار خواهند بود نقش روزافزون خورده رسانههای شخصی را بپذیرند. با چنین دیدگاهی من وبلاگ نویسی را یک حرفه تمام عیار قلمداد میکنم. حرفهای که هم بتواند نیازهای مالی و اقتصادی فعالانش را تامین کند و هم جایگاهی اثبات شده و قابل احترام در سطح جامعه در اختیار آنان بگذارد. در این صورت وبلاگ نویسان نیز باید به مانند هر صنف دیگری گرد هم جمع شوند.
رویای من برای آینده وبلاگستان تشکیل «اتحادیه وبلاگ نویسان» است. اتحادیهای تمام عیار با تمامی تعاریف و انتظاراتی که از یک اتحادیه صنفی وجود دارد. صنفی که توانایی اتحاد برای احقاق حقوق صنفی خود را داشته باشد. (فرض میکنیم یکی از سادهترین این مطالبات صنفی افزایش سرعت اینترنت باشد) صنفی که بتواند بر سر مطالبات خود با نهادهای مسوول وارد گفت و گو و چانه زنی شود. اتحادیهای که از اعضایش حمایت کند و در برابر از آنان انتظار حمایت داشته باشد. در نهایت اتحادیهای که بتواند صنف خود را به دیگر اصناف و گروههای جامعه حقیقی بقبولاند.
به باور من زمانی که چنین اتحادیهای تشکیل شود وبلاگستان ما نه تنها پوست انداخته و رنگ و بوی دیگری به خود میگیرد، بلکه با جهشی رو به جلو حتی میتواند دستاوردی به فضای مجازی جهان معرفی کند که شاید تاکنون نمونهای در میان دیگر زبانهای وبلاگ نویسی نداشته است. آن زمان است که این وبلاگستان میتواند از استقلال خود اطمینان پیدا کند و خودش برای خودش جشنواره راه بیندازد و بر پایه معیارهای مورد توافق خودش برگزیده هایش را انتخاب کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر