مهدی آقاسی - چقدر برای حقیقت هزینه میکنید؟ آیا بین آرمانگرایی و واقع بینی مرز اعتدالی وجود دارد؟ جدیدترین فیلم اصغر فرهادی همچون ساخته قبلیاش یک درام اجتماعی است. «جدایی نادر از سیمین» از همان دست فیلمهایی است که مخاطب خود را به شدت درگیر محتوای چالش برانگیزش میکند. این چالشها، پرسشهایی هستند که بارها و بارها در عرصههای مختلف زندگی خود با آن سر و کار داریم. از جمله دو پرسشی که در ابتدا آورده شد.
این فیلم داستانی را روایت میکند که از بعد فراگیری دربرگیرنده بسیاری از مسایل خانوادههای ایرانی است. ماجرا مربوط به خانواده نادر میشود که فردی با اخلاق و مبادی آداب اجتماعی است. مشکل پیش روی این خانواده به ظاهر از یک طرف اصرار سیمین است برای اقامت خانوادگی در خارج از کشور، و تربیت دختر یازده سالهشان –ترمه- در شرایطی غیر از آنچه در جامعه شهری امروز ایران حکم فرماست. از سوی دیگر وضعیت پدر نادر قرار دارد. فردی مسن و دچار بیماری آلزایمر، که عملا امکان اقامت نادر در خارج از کشور را منتفی میکند. همین مساله در ابتدای فیلم منجر به دادخواست طلاق سیمین برای جدایی از نادر نشان داده میشود اما در ادامه، فرهادی شرایطی که سیمین سعی دارد دخترش را از آن فراری دهد به خوبی تصویر میکند. شرایطی که میتواند به آقای قاضی که از سیمین میپرسد «چه شرایطی؟» نشان داده شود.
این فیلم همچنین پرسشهای عمیق اخلاقی و گاه اجتماعی را در قالب دیالوگ شخصیتهایش مطرح میکند. وقتی در سکانس دادگاه آغاز فیلم، نادر در واکنش به سیمین که میگوید: «پدرت اصلا میدونه که تو پسرشی؟!» فریاد میزند: «من که میدونم اون پدرمه...» اینجا تکلیف بیننده با فیلمی که قرار است ببیند روشن میشود. همانطور که در داستان، شخصیت نادر برای چگونگی برخورد با مسایل نشان داده میشود. برای نادر مهم نیست پدرش او را نشناسد، تا زمانی که پدر زنده است نادر خود را متعهد به وی میداند و صرف نظر از وابستگی عاطفی به پدر، حاضر است برای این تعهد خانوادگی هزینهای به میزان ابطال اعتبار روادید فلان کشور خارجی پرداخت کند. روادیدی که به ادعای سیمین بیش از یکسال برای دریافت آن تلاش کرده بودند. «چیزی که غلطه غلطه! هر کی میخواد بگه هر جا هم نوشته باشن...» نشانه دیگر برای آرمانگرایی شخصیت نادر در سکانسی است که هنگام مرور درس ترمه به تصویر کشیده میشود. ترمه از قول معلم مدرسه واژه «تضمین» را معادل فارسی واژه «گارانتی» میخواند، نادر با گفتن اینکه «تضمین» خود عربی است از ترمه میخواهد از واژه فارسی «پشتوانه» استفاده کند. آری، دختر نادر باید یاد بگیرد برای حمایت از درستی هزینه پرداخت کند و به کم شدن نمرهاش اهمیت ندهد. اما واقعیت این است که خود نادر در ادامه داستان نه تنها مجبور به کتمان حقیقت میشود، بلکه دخترش هم به خاطر پدر دروغ میگوید.
درگیری نادر با راضیه -زنی که برای مراقبت از پدرش به خانه آنها میرود- و هل دادن وی توسط نادر - که دلیل سقط جنین به نظر میرسد– داستان را وارد فاز دیگری میکند. با شکایت راضیه و همسرش -حجت- نادر به اتهام قتل غیر عمد بازداشت میشود و خانواده او در معرض یک بحران چند وجهی قرار میگیرد. این فیلم سعی دارد کنشهای افراد را در شرایط مختلف بررسی کرده و به رخ منتقداناش بکشد. نادر علیرغم شخصیت مثبت و حقیقتجوی خود، در جواب این سوال بازپرس که آیا هنگام درگیری با راضیه از حامله بودن وی مطلع بوده است؟ ناچار به دروغ گفتن میشود. چراکه به گفته بازپرس پرونده اگر فرض فوق در دادگاه اثبات شود بین یک سال و نیم تا سه سال حبس در انتظار او خواهد بود. نگرانی بابت آینده دختر و پدر مسناش این اجازه را به نادر نمیدهد که اعتراف کند پیشتر متوجه حامله بودن راضیه شده است. «قانون این چیزا حالیش نیست، میگه یا میدونستی یا نمیدونستی...» این پاسخ نادر به ترمه است که از پدرش میخواهد برای بازپرس توضیح دهد در لحظه هل دادن راضیه - به دلیل عصبانیت – حامله بودن وی را کاملا فراموش کرده است. در اینجا نادر در پاسخ به ترمه که علت دروغ گفتناش را میپرسد پاسخی میدهد که می تواند فرار از آرمانگرایی به واقع بینی تعبیر شود: «یک لحظه فکر کردم اگه من برم زندان سر تو و آقاجون چی میاد ؟...»
صدای فریاد اعتراض فرهادی به واقعیتهای تلخ رایج در جامعه امروز ایران از لابلای دیالوگ شخصیتهای این فیلم و حتی در پس صحنههای متعدد بدون دیالوگ آن به وضوح شنیده میشود. این اعتراض نه لزوما به شخص یا گروهی از شخصیتها که ما به ازای واقعی کارکاکترهای فیلم هستند برمیگردد، بلکه فرهادی با این شیوه به جامعهای که باعث مدیریت ناصحیح روابط بین آدمهاست و به بر هم خوردن حق و باطل پنهان شده میان کنشهای به هم پیچیده و متاثر از یکدیگر افراد معترض است.
نادر در موقعیتی قرار میگیرد که نمیتواند به حقیقت اذعان کند و او را مقابل دختری که سعی میکند راستگو و درست کار تربیت شود دچار چالش میکند. فیلم سرشار از لحظاتی است که مخاطب نمیتواند تصمیم صحیح را تشخیص دهد. برای نمونه وقتی حجت به رفتارهای تند و خارج از چهارچوب برای آنچه احقاق حق از دست رفته همسرش میداند متوسل میشود دلیل آن را ظلمی که در گذشته و در جریان دعوی با کارفرمای سابقاش بر او رفته ذکر میکند و خطاب به بازپرس میگوید این بار به هیچ قیمتی نمیگذارد حقاش پایمال شود. برای همین از تعقیب ترمه تا تهدید معلم وی برای فشار به نادر دریغ نمیکند. یا وقتی به دعوای بین نادر و سیمین بپردازیم خواهیم دید سیمین حق خود میداند که نادر برای نرفتن او تنها کمی اصرار کند و خود را به ماندناش علاقهمند نشان دهد و از طرفی نادر در دادگاه به قاضی میگوید که نمیتواند به زور از کسی بخواهد با او زندگی کند. یعنی نادر هم این حق را برای خود قائل است که برای ماندن شریک زندگیاش در خانه نیازی به اصرار و خواهش کردن نداشته باشد.
آنطور که از فیلم بر میآید، به نظر فرهادی، زمانهایی وجود دارد که چیزی به نام عمل صحیح وجود خارجی ندارد و آدمها بیش از آنکه در موقعیت فعلی دنبال مسیر خوب و بد باشند میفهمند که تصمیمات گذشتهشان امکان انتخاب صحیح در حال را از آنها گرفته است. جایی که به نظر نگارنده، دومین اعلان عمومی فیلم خود را به رخ میکشد، نشان دادن تمام شخصیتها بصورت خاکستری و پرهیز از بد و خوب نشان دادن آدمهاست. اصولا در نگاه فرهادی آدم مطلقا خوب و یا مطلقا بد وجود ندارد. این منطق در فیلم با تکرار مکانها و شخصیتها اما با رفتارهای متناقض -در شرایط متفاوت- بخوبی تشریح میشود. یکبار نادر از درب منزل اش راضیه را محترمانه بدرقه و از او تشکر میکند، بار دیگر از همان درب او را هل میدهد. همان خانه، همان درب، همان راضیه و همان نادر! تفاوت اما در نگاه نادر به شخصیت راضیه و حالت روحی خود اوست. وقتی بیاحتیاطی راضیه در بستن دست «آقاجون» به تخت و ترک منزل، عصبانیت نادر را به حدی میرساند که ناخودآگاه گم شدن پولهای داخل کشوی میز اتاقاش را به راضیه نسبت میدهد و بدون دلیل او را متهم به دزدی میکند.
یا حجت که در ابتدای آشنایی با نادر پدر او را مثل پدر خودش میداند، اما زمانیکه از حمله نادر به همسرش خشمگین است تعادل روحی خود را از دست میدهد و بارها به نادر و خانوادهاش توهین میکند. این دقیقا همان چیزی است که در جامعه در حال اتفاق است. کنشهای افراطی و رفتارهای دور از منطق کسانی که در موقعیتهای سخت قرار میگیرند به دفعات افراد جامعه را به حیرت واداشته است. موقعیتهایی که باعث میشوند تقصیر اشتباهات مرتکب شده در یک درگیری چند وجهی را نتوان متوجه فرد یا افرادی خاص دانست.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای ارسال شما استقبال میکند. لطفا یادداشتهای خود را به همراه تیتر و یک عنوان برای نویسنده ارسال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر