برای یک مصاحبه کاری مراجعه کردهام. پیشتر در فرم اطلاعات در مورد علایق شخصی به تیاتر و کتاب اشاره کردهام. نمیدانم جناب دکتر واقعا نظرش جلب شده یا میخواهد صداقت من را بسنجد. میپرسد تیاتر خوب چه داریم؟ انگار سدی از جلوی رودخانه بردارند یا چه میدانم، جرقه در انبار باروت انداخته باشند سر حرفم باز میشود. برایش از آخرین کارهای «گروه لیو» میگویم. از «مرغ دریایی» و «دایی وانیا». بعد از «فاوست» و «ابرهای پشت حنجره» و «تماشاچی محکوم به اعدام». علاقمند نشان میدهد و گپ و گفتمان گرم میشود. دوباره میپرسد ساعات بیکاری را چه میکنی. میگویم کتاب میخوانم. حرف رمان میشود و داستان و بازار نشر و چه و چه و چه. آخر سر میپرسد این همه وقت آزاد را چرا کار پکیجی* بر نمیداری؟ انگار همه انرژیام را گرفته باشند. با دلسردی و شاید کمی انزجار میگویم این دنیای مهندسی آنقدر خشک و بیروح است که همان روزی 8-9 ساعت کار اداری هم از سرم زیاد باشد. دیگر چیزی نمیگوید. حالا منتظرم ببینم آیا چنین مهندس بیانگیزهای به درد پروژه جناب دکتر میخورد؟
پانویس:
* کار پکیجی به پروژههای کوچکی گفته میشود که برایشان نیروی دایم استخدام نمیکنند. به یک یا چند نفر واگذار میشود تا در وقت آزاد انجام داده و نتیجه نهایی را تحویل دهند.
گمانم حق با آن آقای دکترباشد.پیشنهاد می کنم کار پکیجی بردارید.8-9 ساعت کار اداری فقط کار اداری نیست، زندانی شدن در چارچوب اتاقی ست و تحمل رییس و کارمندان و همکارانی هزار رنگ.
پاسخحذفعذاب است وقتی مجبور باشی 8-9! ساعت سرت را با کاری گرم کنی که عشقت نیست. که دلت پر می کشد زیر میزت کتاب بخوانی،زودتر فرار کنی تا به تیاتر ساعت6 برسی!
وقتی لذت شب بیداری از تو سلب میشود!لذت تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در نیمه شب ها را ازدست می دهید وقتی اسیر زندگی کارمندی می شوید.(یا حداقل به یک یا نهایت 2شب محدود میشود)
کار پکیجی بردارید و به همه عشق ها و علایقتان بپردازید...
که من کار پکیجی ام آرزوست!!!!