روزهای آغازین سال 90 برای کردستان چندان دلنشین نبود. بهار امسال کوهستانهای غرب با بازگشت بوی باروت و صفیر گلوله همراه شد. گویا در فصل تازه شدن طبیعت، سهم کردستان تنها بازتولید نفرت و خشونت است. (گزارشی در این مورد را از روزآنلاین بخوانید)
حرف من اینجا تکرار محکومیت خشونت نیست. این را آنقدر گفتهایم و گفتهاند که اگر گوش شنوایی بود باید تا کنون میشنید. از یک سو حاکمیت همچنان پافشاری میکند که تنها راه مواجهه با هر درخواست و یا اعتراضی در کردستان تنها و تنها سرکوب است. از سوی دیگر هنوز هم هستند کسانی که از نیم قرن مبارزه خشونتبار و نافرجام کردستان پند نگرفته باشند و در دورانی که در هرکجای جهان اعتراضات مسلحانه را مترادف با «تروریسم» و یا «جنایت» قلمداد میکنند، همچنان خیره سرانه اسلحه به دست بگیرند و بر شهرآشوبیهای کودکانه خود مهر «مبارزه» و یا حتی «دفاع» بکوبند.
مسئله کردستان پیچیدهتر از آن است که کارش در کلام و یادداشت بگنجد. اما گمان میکنم این دور جدید خشونت، از هرجهت که دردآور و مایه تاسف باشد، دست کم از یک جهت میتواند برای جنبش فراگیر دموکراسی خواهی در کشور درسآموز باشد. اشاره من به دو تجربه متفاوتی است که کردستان طی کمتر از یک سال به نمایش گذاشت.
در تجربه نخست، کردستان در برابر اعتراض پنج شهروند کرد دست به اعتصاب زد تا به مرور افکار عمومی را به سمت خود جلب کند. انتخاب روش دوری از خشونت از جانب فعالان کردستان کار را تا بدانجا کشاند که همدلی روزافزون جنبش سبز با احزاب و گروههای کرد به فراخوان مشترک راهپیمایی در روزهای 25 بهمن و 1 اسفند بینجامد. (از اینجا بخوانید) در این میان «شهید صانع ژاله» نیز نقش پل واسطی را ایفا کرد تا از هرگوشه وطن طنین همدلی با کردستان به گوش برسد.
این دستاورد بزرگ به دشواری پدید آمده بود، اما در تجربه دوم همه چیز به سادگی تغییر کرد. با نخستین خبرهای بازگشت خشونت به کردستان افکار عمومی دوباره دچار وحشت شد. باید پذیرفت که اختلافات روش میان گروههای داخلی کردستان چندان برای ناظر بیرونی قابل درک نیست. افکار عمومی بار مسوولیت هرگونه اقدام خشونتبار در کردستان را بر عهده تمامی فعالان این منطقه میداند. بدین ترتیب باید پذیرفت که حملات مسلحانه «پژاک» به نیروهای انتظامی آنچنان تاثیر منفی و مخربی بر افکار عمومی داشته است که شاید تا مدتها نتوان چشم انتظار حمایتی عمومی از فعالان کرد بود. شاید در صورت صدور احکام جدید اعدام برای فعالان کرد، موج مخالفت قابل اعتنایی از جانب دیگر هموطنان به گوش نرسد.
حرف من این است که تمامی مخالفان حاکمیت که طی دو سال گذشته به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به مواضع دوری از خشونت و حرکت گام به گام جنبش سبز خرده گرفتهاند، اکنون فرصت مناسبی دارند تا تجربه دوگانه کردستان را از نزدیک مشاهده کرده و واکنشهای عمومی نسبت به آن را بسنجند. پرسش اینجاست که اگر اشتباهاتی مشابه از جانب جنبش سبز سر بزند چه تاثیرات ویرانگری در کل کشور بر جای خواهد گذاشت؟ به باور من راز تداوم و پایداری جنبش سبز در مخالفت عمیق و ریشهدار با روند فعالی حاکمیت نیست، بلکه در مسیر حرکتی ایمنی است که در پیش گرفته و با پرهیز حداکثری از خشونت توانسته است حضور خود را حتی به طیفهای گستردهای از داخل ساختار نظام تحمیل کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر