۱۰/۲۳/۱۳۸۹

هنر می ماند و هنرستیزها می روند

در سال ۱۳۰۶ رضا خان که قدرت را تمام و کمال در دست گرفته و رضاشاه شده، مشغول پاکسازی کشور از مخالفان و احزاب سیاسی است و برای این منظور به دنبال بهانه‌های گوناگون است: «در بندر انزلی به بهانه اجرای نمایش تارتوف (Tartuffe) مولیر که در آن یک زن بازیگر بر روی صحنه ظاهر شده بود پلیس گروهی مذهبی را تشویق کرد تا به سالن نمایش سوسیالیست‌ها حمله کنند». (ایران بین دو انقلاب – یرواند آبراهامیان-ص۱۷۳)

اواسط دهه ۷۰ میلادی محمدرضا شاه تلاش می‌کنم تا «تمدن جهانی» را یک شبه به ایران بکشاند. «جشن هنر شیراز» یکی از اهداف تبلیغاتی نظام قرار می‌گیرد و شهبانو فرح آن را مدیریت می‌کند: «جنجال‌های جشن هنر وقتی به اوج خود رسید که در سال ۱۹۷۷ یک گروه هنرپیشه دکانی را در یکی از خیابان‌های اصلی شیراز در نزدیکی مسجد گرفت و در درون دکان و در پیاده روی جلو آن نمایشی اجرا کرد که شامل یک هتک ناموس تمام عیار و اعمال شهوت انگیز بین هنرپیشگان زن و مرد بود. چنین نمایشی در خیابان‌های هر شهرک انگلیسی یا آمریکایی جنجال بر پا می‌کرد. وقتی نمایش مزبور در شیراز اجرا شد خشم و آزردگی فراوانی برانگیخت». (آخرین سفر شاه - ویلیام شوکراس - ص115)

هنوز بیش از دو ماه از جنجال بر سر نمایش «اتللو» (از اینجا بخوانید) نمی‌گذرد که اجرای نمایش «هدا گابلر» به صورت کامل متوقف شده و عوامل آن به دادگاه فراخوانده شدند. (از اینجا بخوانید) آقایانی که با لوگوی روزنامه «تهران امروز» تحریک می‌شوند، عجیب نیست که از تماشای این دست نمایش‌ها منفجر شوند.

این نخستین بار نیست که زهر سیاست پیکر نحیف تیا‌تر کشور را می‌آزارد. هنر همواره در اشکال گوناگون خود دستاویز سیاست مداران شده و تیا‌تر هم از این قاعده مستثنی نیست. با این حال من باور دارم که به شهادت تاریخ هنر خواهد ماند و هنرستیز‌ها خواهند رفت.

۲ نظر:

  1. ياسمن۲۸/۱۰/۸۹

    آقاي آرمان

    من تئاتر خوانده ام، مذهبي هم نيستم اما گمان نمي كنم نمايش سكس زن و مردي در ويترين خياطي محله يي در شيراز كه به قول شوكراس در هر شهرك انگليسي و آمريكايي هم جنجال برپا مي كرد، لزوماً هنر باشد.

    انتخاب چنان نمايشي از سهل انگاري هاي آن حكومت و اهالي تئاتر و متفكران بود كه نمي فهميدند چه چيز را بايد كجا نشان داد

    پاسخحذف
  2. یاسمن جان؛

    کاملا با شما موافقم. گمان می کنم انتقاد شما از این جهت باشد که منظور من را متوجه نشدید. هنر ستیز آن ماجرا حاکمیتی بود که هنر را ابزار توجیه و نمایشش کرده بود. همان کسی که رفت اما هنر را با خود نبرد. گمان می کردم مقدمه ای که برای این روایت نوشتم کاملا موضع من را نشان می دهد که به نظر اشتباه کرده ام.

    پاسخحذف