اعدام دو تن از بازداشت شدگان سرکوبهای اخیر، بار دیگر به دستمایهای مناسب برای جنجالسازی و تفرقهافکنی همیشه طلبکارهایی بدل شده است که گویا هیچ هویتی نمیتوانند داشته باشند مگر در کوک کردن ساز مخالفت و تفرقه افکنی. حرف همان ادعای بیپایه خودی و غیرخودی است که این گروه مشتقانه میخواهند توهم خود از چنین مرزبندی بیپایهای را به داخل جنبش سبز بکشند و جالب آنجاست که در این بازی آنانی مدعی هستند که خود بیهیچ شرم و ابایی آب به آسیاب این مرزبندی شوم میریزند و متهم آنانی هستند که بارها و بارها، چه در کلام و چه در عمل برای حذف چنین دیوارهایی تلاش کردهاند.
هنوز ساعتی هم از انتشار خبر اعدامهای اخیر نگذشته بود که موجی از محکومیت «اصلاح طلبان» به راه افتاد تا بار دیگر آنان را متهم سازند که تنها سنگ نزدیکان خود را به سینه میزنند و از اسرا و یا قربانیان غیراصلاحطلب حرفی به میان نمیآورند. سند و دلیل چنین ادعایی؟ هیچ! هیچ و هیچ و هیچ! مهملبافی و فرافکنی. آن هم از جانب چه کسانی؟ همانانی که حتی نمیتوانند شادی خود را از شنیدن مصیبتهایی که گریبانگیر اصلاحطلبان میشود پنهان سازند و در سختترین شرایط هم تمام تلاششان را میکنند تا کینههای پنهانشان را با پاشیدن نمک به زخمهای روزافزون این گروه آشکار سازند.
می گویند چرا اصلاحطلبان در اعتراض به اعدام غیراصلاحطلبان واکنش نشان نمیدهند؟ اما حقیقت این نیست؛ حقیقت این است که آنان در پس این ادعای بیپایه آرزو میکنند که اصلاح طلبان چنین واکنشهایی نشان ندهند؛ وگر نه به یاد میآوردند دفاع دکتر زهرا رهنورد از «زینب جلالیان» را، (از اینجا+ بخوانید) متهم محکوم به اعدامی که هیچ سنخیتی هم با اصلاح طلبان نداشت و یا بیانیه مهندس موسوی در محکومیت اعدام فرزاد کمانگر و چهار شهروند دیگر کرد (از اینجا+ بخوانید) که بدون تردید به جامعه اصلاح طلبان حکومتی تعلق نداشتند. آیا اینکه شمار اعدامیان جمهوری اسلامی از شمار روزهای سال هم فزونی گرفته را باید به پای کم کاری اصلاحطلبانی گذاشت که خودشان شدیدترین شکنجهها را تحمل میکنند و در بدترین شرایط زندانی هستند؟ (برای بازخوانی بخشی از شکنجههایی که اصلاحطلبان تحمل میکنند به این یادداشت ایمایان+ مراجعه کنید)
هنوز ساعتی هم از انتشار خبر اعدامهای اخیر نگذشته بود که موجی از محکومیت «اصلاح طلبان» به راه افتاد تا بار دیگر آنان را متهم سازند که تنها سنگ نزدیکان خود را به سینه میزنند و از اسرا و یا قربانیان غیراصلاحطلب حرفی به میان نمیآورند. سند و دلیل چنین ادعایی؟ هیچ! هیچ و هیچ و هیچ! مهملبافی و فرافکنی. آن هم از جانب چه کسانی؟ همانانی که حتی نمیتوانند شادی خود را از شنیدن مصیبتهایی که گریبانگیر اصلاحطلبان میشود پنهان سازند و در سختترین شرایط هم تمام تلاششان را میکنند تا کینههای پنهانشان را با پاشیدن نمک به زخمهای روزافزون این گروه آشکار سازند.
می گویند چرا اصلاحطلبان در اعتراض به اعدام غیراصلاحطلبان واکنش نشان نمیدهند؟ اما حقیقت این نیست؛ حقیقت این است که آنان در پس این ادعای بیپایه آرزو میکنند که اصلاح طلبان چنین واکنشهایی نشان ندهند؛ وگر نه به یاد میآوردند دفاع دکتر زهرا رهنورد از «زینب جلالیان» را، (از اینجا+ بخوانید) متهم محکوم به اعدامی که هیچ سنخیتی هم با اصلاح طلبان نداشت و یا بیانیه مهندس موسوی در محکومیت اعدام فرزاد کمانگر و چهار شهروند دیگر کرد (از اینجا+ بخوانید) که بدون تردید به جامعه اصلاح طلبان حکومتی تعلق نداشتند. آیا اینکه شمار اعدامیان جمهوری اسلامی از شمار روزهای سال هم فزونی گرفته را باید به پای کم کاری اصلاحطلبانی گذاشت که خودشان شدیدترین شکنجهها را تحمل میکنند و در بدترین شرایط زندانی هستند؟ (برای بازخوانی بخشی از شکنجههایی که اصلاحطلبان تحمل میکنند به این یادداشت ایمایان+ مراجعه کنید)
میگویند چرا اصلاحطلبان تنها برای آزادی زندانیان خود تلاش میکنند و هیچ نمیگویند کدام بیانیه و درخواستی از جانب سران اصلاحطلب صادر شده است که میان زندانیان تفاوتی قایل شده باشد؟ زمانی که سید محمد خاتمی در بیان پیش شرطهای خود خواستار آزادی «زندانیان سیاسی»، بیهیچ پیشوند و پسوندی شد، همین جماعت بودند که چنین درخواست ارزشمندی را تا حد یک پارتی بازی شخصی برای نجات نزدیکان خاتمی تقلیل دادند. میگویند چرا فقط برای زندانیان اصلاحطلب عریضهنویسی میشود؟ و از خود نمیپرسند چرا امثال فخرالسادات محتشمی پور به این دلیل که برای نجات همسر خود تلاش میکند باید مورد سرزنش قرار گیرد؟ آیا کسی روا میداند که همسر «جعفرکاظمی» را مورد سرزنش قرار دهیم که اینقدر فقط سنگ همسر خودت را به سینه نزن و از دیگر زندانیان سیاسی هم دفاع کن؟ آیا تا کنون هیچ کمپینی ویژهای برای آزادی مصطفی تاجزاده، عبدالله رمضان زاده، محسن امین زاده و یا دیگر چهرههای شاخص اصلاحطلب راهاندازی شده است؟ آیا موسوی، کروبی و رهنورد در بازدید و دلجویی از خانواده اسرای جنبش و یا قربانیان آن تبعیضی قایل شده اند؟ آیا شیوا نظرآهاری سیاستمدار اصلاح طلب بود که با او و خانوادهاش دیدار کردند؟ ندا آقاسلطان خودش اصلاح طلب بود یا خانوادهاش که با آنها دیدار کردند؟ آیا تاکنون موسوی میان خواهرزاده شهید خودش با دیگر شهدای جنبش تبعیضی قایل شده است؟ اخبار مربوط به کدام زندانی سیاسی در سایتهای سبز مورد سانسور قرار گرفته که این همه از «ممیزی» این سایتها دم میزنند؟
به باور من کشاندن مسیر جنبش به چنین مباحث مبتذلی تنها و تنها از اذهان بیمار و فاسدی ناشی میشود که در افکار حقیرانه خود هیچ گونه ارزش و جایگاهی حقیقی برای نگاهی برابر به همه انسانها قایل نیستند. کافرانی که همگان را به کیش خود میپندارند و ضعفهای مداوم و همیشگی خود را به دیگران نسبت میدهند و تنها از قبل چنین جنجال سازیهای شومی میتوانند به حیات حقیرانه خبری خود ادامه دهند. در غیر اینصورت، حتی اگر قصوری هم از توجه به برخی اسرا و یا قربانیان سرکوب وجود داشته باشد (که قطعا وجود دارد) به جای لعن و نفرین کردن دیگران و نشانه گرفتن انگشت اتهام به سوی این و آن، خود دست به کار میشدند و ضعفها را پوشش میدادند.
پی نوشت:
در اشاره به این جماعت مورد انتقاد به هیچ یادداشت و یا منبع خاصی لینک نکرده و احتمالا در آینده هم نخواهم کرد چرا که این حرف من هیچ مخاطب خاصی ندارد بلکه به صورت کلی به یک جریان متاسفانه رایج باز می گردد. فقط به صورت یک نمونه به مطلبی قدیمی اشاره می کنم که می توانید از اینجا+ بخوانید. زمانی که دکتر رهنورد برای دفاع از زینب جلالیان وارد عمل شد، همان هایی که اگر سکوت می کرد به تبعیض متهمش می کردند برایش نامه نوشتند که «خانم رهنورد، زینب جلالیان از جنس شما نیست» تا به خوبی نشان دهند اصلا مشکل این جماعت چیز دیگری است و در برابر هر موضع و اقدامی همیشه یک ساز مخالف برای لجن پراکنی پیدا می کنند.
سلام دوست عزیز
پاسخحذفمرسی که واکنش نشون دادی. اونم به سبک رجانیوز
http://www.daneshjoonews.com/optinion/30-articls/5418-1389-11-05-15-00-28.html
حرفات منطقیه رفیق سبزاندیش
پاسخحذفسلام و سپاس
پاسخحذفبی خبری از واکنش اصلاح طلبان از اخبار اعدام سال جدید میلادی پررنگتر شده است.آنهم از سمت بسیاری از فعالین حقوق بشری.آیا رسالت این دوستان همین است؟با نهایت احترام به مرام و زحمت هایشان اما این انتقاد وجود دارد که حاصل نقد و عملکرد شما بر خلاف اهداف تان متجلی شده است.سخن دیگر با کسانی که از اینگونه انتقادات فعالین حقوق بشر نسبت به عدم واکنش اصلاح طلبان استقبال می کنند مطرح است و آن اینکه؛شهرت یک نفر در حوزه فعالیت حقوق بشر،دال بر شناخت و آگاهی او از فضای سیاسی کشور نیست که این حوزه از حیطه کاری او بسیار دور است.واکنش و یا عدم واکنش یک گروه سیاسی به یک پدیده در حیطه شناخت و فعالیت دوستان حقوق بشری نیست.گرچه این دوستان با استفاده سطحی از آزادی بیان وارد این عرصه نیز شده اند.سالگرد ازدواج با همسر جان در بند؟؟این جمله نشان از فقر در زمینه های گوناگون دارد که متاسفانه نقض حقوق بشری در آن از دید بسیاری پنهان شده است.